Podchaser Logo
Home
پادکست راوکده

Ravkadeh Podcast

پادکست راوکده

A monthly History, Society and Culture podcast
Good podcast? Give it some love!
پادکست راوکده

Ravkadeh Podcast

پادکست راوکده

Episodes
پادکست راوکده

Ravkadeh Podcast

پادکست راوکده

A monthly History, Society and Culture podcast
Good podcast? Give it some love!
Rate Podcast

Episodes of پادکست راوکده

Mark All
Search Episodes...
شب بیست و هشتم مرداد سال 1357، آبادان غرق سکوت بود. انگار توی اون حال و هوا و جو انقلاب، شهر آبادان از اتفاق شومی که قرار بود واسش بیوفته مطلع بود. سینما رکس، مملو از جمعیت بود و حدود هفتصد نفر، منتظر تماشای فیلم گوزن های مسعود کیمیایی بودن. ام
لیلا خانم از این‌که زن نخست‌وزیر شده‌اید خوشحالید؟ خوشحال؟ ابدا... زن نخست‌ وزیر بودن هیچ‌گونه محسناتی ندارد که دلم را به آن خوش بکنم. امیر هر کار دیگری هم داشت، هم خودش راحت‌تر بود هم حقوق بیش‌تری می‌گرفت. لیلا که خیلی قبل تر از انقلاب سال 135
تو دفتر روزنگاری که از فریدون باقی مونده، اون تقریبا هر چیزی رو بین سال‌های 62 تا اواخر سال 64 توش نوشته. البته روزنگارهای دیگه ای هم فریدون داشته. اما تو اون دفترچه، گفته که وقتی به آمریکا نقل مکان کرده، چند وقتی رو با یکی از دوستاش و سگش بلاک
عزیزان سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه و هر جا هستید موفق باشید. این قسمت 31 پادکست راوکده نیست. اومدم از یک زیرساخت، از یک امکان جدید تو راوکده باهاتون صحبت کنم و این خبر خوب رو بهتون برسونم! میدونید که پادکست راوکده قراره واسه همیشه رایگان بمو
وقتی که روز شانزدهم مرداد سال 1371 پلیس شهر بن آلمان، جسد سلاخی شده فریدون فرخزاد رو تو آپارتمان شخصیش پیدا میکنه، احتمالا چهار/پنج روزی از قتلش میگذشته. طبق نظر پزشکی قانونی و نتایج کالبدشکافی، زمان قتل فریدون بین نهم تا پانزدهم مرداد سال 1371
صبح روز 18 فروردین سال 1358، محاکمه دوم هویدا برگزار میشه. این جلسه آخرین دقایق زندگی امیرعباس هویداست، که تبدیل میشه به یکی از بزرگترین معماهای تاریخ معاصر ایران. شما در این قسمت تو دادگاه دوم هویدا نشستید و روند دادگاه رو نظاره می کنید.حام
عزیزان سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه و هر جا هستید موفق باشید. این قسمت 29 پادکست راوکده نیست. اومدم از یک زیرساخت، از یک امکان جدید تو راوکده باهاتون صحبت کنم و این خبر خوب رو بهتون برسونم! میدونید که پادکست راوکده قراره واسه همیشه رایگان بمو
اواسط مرداد سال 56 به هویدا پیام میدن که باید واسه یک دیداری خصوصی با محمدرضا شاه، به شهر نوشهر مازندران بره. تو اون جلسه قرار بود اون نابسامانی اقتصادی که بوجود اومده بود بررسی بشه. تو همون جلسه بود که هویدا متوجه نارضایتی عمیق شاه از عملکرد د
ششم بهمن سال 1343 بود که با علنی شدن خبر ترور حسنعلی منصور، هویدا رو واسه برگزاری یک جلسه اضطراری، به کاخ مرمر دعوت می‌کنند. هویدا اون زمان وزیر دارایی و یکی از نزدیک‌ترین آدمهای دور و بر منصور بود. تو این جلسه قرار بود جانشینی موقتی واسه نخست
تو یادداشت های شخصی امیر عباس هویدا که بعدا به عنوان کتابچه خاطراتش منتشر شده اومده که، درست چند ماه بعد از اینکه صدای توپ‌های جنگ اول بین‌المللی خاموش میشه امیر عباس تو تهران، تو یه خانواده متوسط به دنیا میاد. اون میگه پدرش یه آدم تحصیل کرده و
امروز میخوایم ماجرای قدیمی‌ترین دانشگاه مدرن ایران، که حدود 90 سال از تاسیسش میگذره رو براتون تعریف کنیم. دانشگاهی که یادگاری از دوران رضا شاه، و الان رویای خیلی از جوون‌های این مملکت شده. وقتی رضا شاه دستور ساخت این دانشگاه رو میداد، هیچوقت فک
رضاخان تقریبا تا میانسالگی، ساکن قزاقخانه بود. واسه همینم باعث شده بود کم کم روحیه رضا، یه روحیه نظامی و کاملا منضبط بشه. اون یه نظامی جسور و باهوش بود که چرخ روزگار به اون آداب و فنون نظامی گری یاد داده بود. وقتی تو مسیر شاهی قرار گرفت، افرادی
این داستانِ از تولد تا سلطنت مردیه، که تو زمستون به دنیا اومد؛ زمستون، کودتا کرد و تو زمستون هم سلسله‌ش از هم فروپاشید. کسی که تو یه خانواده گمنام تو یه روستای دور افتاده تو مازندران به دنیا اومد. خیلی زود نظامی شد. مسلسل به دست گرفت و تو  کوچه
در ادامه قسمت قبل، داستان اتفاقات دهه پنجاه، تا زمان وقوع انقلاب رو می‌شنویم و با دلایل اصلی نارضایتی مردم، که منجر به انقلاب و تشکیل حکومت جدید شد، آشنا میشیم؛ نهایتا هم، داستان خروج و درگذشت غم انگیز شاه رو می‌شنویم. تو قسمت قبل روی خوش سکه ر
میگن مراسم تاجگذاری، روز چهارم آبان ماه سال 1346 با برافراشته شدن درفش شاهنشاهی و پرچم ایران تو تالار اصلی کاخ گلستان تو حوالی بازار، شروع شد. اون روز روز تولد پادشاهی بود که نمیدونست، داره آخرین تاجگذاری تو تاریخ معاصر ایران رو برگزار میکنه...
میخوایم در ادامه این روایت دو قسمتی داستان اتحاد ملتی رو بشنویم که از یه جایی به بعد، سیاه و سفید بودن رو کنار گذاشتن و خودشون رو از شر رژیم فاسد و دیکتاتور زمان خودشون نجات دادن. رژیمی که چندین سال جز سرافکندگی و فقر و پوچی و تحریم چیزی عاید ا
میگن یه کشور می تونه از جنگ و بیماری و فقر، جون سالم به در ببره؛ ولی کشوری که توش عدالتی نباشه، زندگی هم وجود نداره…میخوایم تو این روایت دو قسمتی داستان آدم هایی رو بشنویم که با آگاهی تونستند جلوی ظلم و ناعدالتی قانونی رژیمشون بایستند و به رویا
تو قرن های چهارم و پنجم بود که به صنف دارو فروش ها تو کشورهای اسلامی، مخصوصا تو ایران، میگفتن حشاشین. اصلا میگن تو شهرهای بزرگ ایران، یه بازارهایی به اسم بازار حشاشین وجود داشته. اما ربطش به حسن صباح چیه؟ اون در باغ سبزی که میگن، خلفای عباسی، ح
قسمت های پیش رو پادکست راوکده باشه برای یه وقت دیگه؛ تا اون موقع امیدوارم اتفاقای خوبی برای هممون افتاده باشه و حال هممون خوب باشه….چیزی که میدونم اینه که، به قول حافظ:  ایامِ غم نخواهد ماند، چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند...ارادتمند محم
حدودا قرن سیزدهم میلادی بود که یه قبیله تو شرق سرزمین های مغولستان، از گمنامی به مهمترین موقعیت تو امور بین المللی میرسه. اون قبیله تونسته بود تو دشت پهناور، محل زندگیشون، بقیه قبیله های دور و بر رو با خودش متحد کنه و سپاه قدرتمندی رو زیر نظر و
چارلز پانزی بازرگانی که تو سال 1920 تو آمریکا، در قبال دریافت دارایی های مردم تو یه بازه 45 روزه، وعده پرداخت سود 50 درصدی میداد و اگه پول رو 90 روز نگه می داشت، سود 100 درصدی به مردم آمریکا پرداخت می کرد…راه های حمایت مالی- وبسایت حامی باش
فراعنه سلطنت قدیم داشتن از شهر ممفیس، که مقر اصلی حکمرانیشون بود به زندگیِ مذهبی و اقتصادی و سیاسی مردم و سرزمین مصر حکومت میکردن و به جزئی ترین امور مصر تسلط کامل داشتن. اونقدر به قدرت مطلقی که حاکم کرده بودن ایمان داشتن که حتی به ذهنشون هم خط
پاییز سال 1922، دقیقا ششمین سالی بود که یک باستان شناس معروف انگلیسی میخواست تو دره سلاطین مصر، فقط یه آرامگاه رو پیدا کنه که گنج های اون سرقت نشده باشه… اون بارها ناامید شده بود چون هر آرامگاهی رو پیدا می کرد قبلا دخلش اومده بود…اما اون روز، ی
صبح روز 23 آگوست سال 1754 بود که یه پیک از کاخ ورسای فرانسه راهی میشه تا پیام مهمی رو به شاه لویی پانزدهم که اون موقع تو کاخش تو شوئازی زندگی می کرد برسونه… این پیک ماموریت داشت تا به شاه خبر بده که نوه اش، یعنی لوئی آوگوست به دنیا اومده؛ اما ا
این قسمت مناسب افراد زیر 12 سال نیستخیلی دقیق نمیشه گفت راینهارت هایدریش تو ساعت ده شب 28 دسامبر سال 1941 مشغول انجام چه کاری بوده یا داشته به چی فکر میکرده؛ اما اون چیزی که مسلمه اینه که حتی به ذهنش هم خطور نمیکرد که اون لحظه، چه ساعت شومی بر
Rate

Join Podchaser to...

  • Rate podcasts and episodes
  • Follow podcasts and creators
  • Create podcast and episode lists
  • & much more

Unlock more with Podchaser Pro

  • Audience Insights
  • Contact Information
  • Demographics
  • Charts
  • Sponsor History
  • and More!
Pro Features