Podchaser Logo
Home
سرگذشت سر ارنست شکلتون از الهام‌بخش‌ترین شخصیت‌های عصر قهرمانانه اکتشاف

سرگذشت سر ارنست شکلتون از الهام‌بخش‌ترین شخصیت‌های عصر قهرمانانه اکتشاف

Released Sunday, 18th September 2022
Good episode? Give it some love!
سرگذشت سر ارنست شکلتون از الهام‌بخش‌ترین شخصیت‌های عصر قهرمانانه اکتشاف

سرگذشت سر ارنست شکلتون از الهام‌بخش‌ترین شخصیت‌های عصر قهرمانانه اکتشاف

سرگذشت سر ارنست شکلتون از الهام‌بخش‌ترین شخصیت‌های عصر قهرمانانه اکتشاف

سرگذشت سر ارنست شکلتون از الهام‌بخش‌ترین شخصیت‌های عصر قهرمانانه اکتشاف

Sunday, 18th September 2022
Good episode? Give it some love!
Rate Episode

Episode Transcript

Transcripts are displayed as originally observed. Some content, including advertisements may have changed.

Use Ctrl + F to search

0:02

بی زود داره یکشنبه منتشر

0:04

میشه که دیروز ش مهسا

0:06

امینی بیست و دو ساله رفت زیر

0:08

خاک مهسا امینی جینا

0:11

امینی تاز جوانی بیست و

0:13

دوساله اما که تا همین

0:15

دو روز پیش نمی شناختمش الان

0:18

عزادار و غمگینی برای

0:20

جان او و همه جاهایی

0:22

از دست رفته این سالها و

0:25

خشمگین و مستاصل و

0:27

غمگین بی فایده بودن

0:29

خودمون ایم چون میدونیم جونمون بی ارزش

0:31

تر از همیشه است ولی

0:33

نمی دونم که چقدر دیگه باید

0:35

بکشی و

0:38

چقدر دیگه باید داغ و درد

0:40

ببینی چیزی که میدونیم

0:42

اینه که این شب سیاه وحشتناک

0:44

ما انگار تمامی

0:47

ندارد

1:15

علی بندری هستند این اپیزود

1:17

هشتاد و پنجم پاسگاه چندلایه

1:20

و در شهریور هزار و چهارصد

1:23

و یک منتشر میشه اپیزود

1:25

هشتاد و پنج دومین قسمت

1:27

پاکدست سریالی شکسته قسمت

1:31

دوم سریال شکل در

1:34

, قسمت اول چی گفتیم

1:36

گفتیم که ارنست سطح و تندر هزار

1:38

و هشت صد و هفتاد و چهار به

1:41

دنیا اومد در

1:43

هزار و نهصد و یک

1:45

ابتدائی قند بیستم رفت

1:47

اولین سفر اکتشافی است به جنوب

1:50

کار عملیاتی معروف

1:52

به ایستگاه بری به رهبری

1:54

آقای رابرت فال کونگ اسکات

1:56

سفری که تویش موفق نشدند به

1:58

قطب جنوب برسد و

2:00

همسفر نا موفقی بود همین

2:03

که برای شکل تند فرجام خوبی

2:05

نداشت چون به دلایل پزشکی

2:07

اتریش را خواستند و قبل

2:09

از اینکه سفر تموم بشه زودتر

2:11

از بقیه مرخص شد در

2:13

حالیکه همسرانشان و رهبر

2:16

شوش آقای اسکات در جنوب گان موندن

2:18

ذهنش شکل تند با یک کشتی کمکی

2:20

که آمده بود راهی انگلستان

2:23

حالا میخوایم توی قسمت دوم بریم سراغ

2:26

بقیه ماجرای شکل

2:29

کسب سریالی شکل تو قسمت

2:32

دوم

2:33

من

2:38

آدمی که تجربه های بزرگ داره

2:41

چیزهایی با این عظمت تجربه

2:43

میکنه ظرفیت کشور حرفای

2:46

عبث حرفهای پوچ بقیه

2:48

کمتر میشه شرکت کنم

2:50

اینطوری شده بود دیگه نمی تونست با

2:53

هرکسی معاشرت کنه مردم

2:55

به نظرشون اومد که زیاد درباره خودشون حرف

2:57

می زنند بدون اینکه واقعا حرفی

2:59

تجربه هیچ چیز خاصی برای گفتن

3:01

داشته باشد اما شک

3:04

تون داشت هم حرف داشت

3:06

هم تجربه های خیلی ناز بیدار

3:08

همین که حرف زدن بلد بود واقعا

3:11

حرف زدن قصه گفتن بلعد اگر

3:14

بدبین باشیم و بگیم که اسکات

3:16

واقعا میخواد شکل تونه خوردش کنه

3:19

باید بگیم که فکرش خوب بود میخواست

3:21

شک تونه بکنه ویترین شکست که نه

3:23

تنها اعتباری که دنبالش بود بهش

3:25

نرسه بلکه اصلا بی ابرو بشه

3:28

نتونه سربلند اما

3:30

دیگه اینجا رو نخوندم فکرش

3:33

خوب بود ولی اینجا دیگه

3:35

نه خونده بود که شکل تونه مجلس

3:37

گرم کنه داستان گو

3:39

پاش برسه به لندن میشه

3:42

چهره عملیات است جامعه

3:44

بعد این همه مدت تشنه شنیدن

3:47

از جنوب دامغان و سفر جنوب و

3:49

آن و سفر اکتشافی شکل

3:51

تان خوش صحبتم یکسال تمام

3:54

بی رقیب می تونه داستان بگه

3:56

در حالیکه اصرار داره تو غربت جنوب

3:58

ایران دست و پا میزنه منتظری تین

4:00

جا آیا این توری وقتی برگشت

4:02

لندن از جنوب ایران مجامع چه

4:04

می کنید خجالت شک

4:06

تند وقتی برگشت خیلی گزینه دیگری

4:08

هم نداشت امیلی بهشت بلر

4:11

داد ولی خب شکرت پول لازم

4:13

داشت الان درآمده از سفر ایستگاه

4:15

بعدی حقوقی که رشد میگرفت از مقرری

4:18

ماهیانه ای که بابای امیلی براش گذاشته

4:20

بود ثبت بود شکیل تند شاید

4:22

اختلالی پیش میومد که با مقرری

4:24

زنش زندگی کنه واسه همینه که

4:26

میگم حال کار لازم داشت خورده جای

4:28

صحبت داره خیلی از مستندات که تا

4:30

با میگن و ولی من به این نتیجه

4:32

رسیدم که حرف دقیقی نیست

4:34

یه جایی هم حساب کرده بود تیم و قدری

4:36

سالانه امیلی بدون شرط

4:39

و شروط مادام علوم از ارث

4:41

پدری این هفت صد پوند بود سالی

4:43

و با هفتصد پودینگ می تونستم زندگی

4:46

داشته باشد با دو تا خدمتکار

4:48

و آشپز حرفه ای و خورد و خوراک

4:50

خونه با انرژی و لباس و ویدیوهای

4:53

یک زندگی طبقه متوسط رو به بالای

4:55

عروق می تونستن داشته باشد ولی

4:58

خوب شک طور میخواست که اون باشه

5:00

اون پایین زندگی شون باشه و بتونه

5:02

حالا بره دنبال رویایی دنبال شهرت

5:05

و ثروت و هر چیزی که میخواد

5:08

البته هرچی پول بیشتر بتونه درجه

5:10

بیاره در این راه بالاتر میره میتونی

5:13

بود که لنگ پول باشد گرسنه

5:16

باشند که پول نداشته باشند به

5:18

نظر حداقل نمیاد که اینطوریه بوده باشه

5:20

اما خب دنبال کاری بود که خوب پول

5:22

بدهند براش یه تلاش واسه نیروی

5:24

دریایی کرد که نشد بر آدمی

5:27

که مثلا رکورد دار نزدیک شدن به

5:29

قطب جنوب واقع کار مناسب

5:31

تو دنیا ممکنه کم پیدا میشه سراغ

5:33

روزنامه نگاری بهشت روزنامه نگاری

5:36

بود موقع لندن کلی روزنامه و هفته

5:38

نامه را در میومد خیال تو این مسیر

5:40

پول دار و معروف می شود ولی در

5:42

روزنامه نگاریم خیریه موفقیتی نداشت

5:44

تمرکزتان گذاشته بود بیشتر از همه

5:46

البته اون موقع روی سخنرانی و نوشتن

5:49

و مصاحبه درباره سفر

5:51

دیتا بری به خاطر اینکه

5:54

عراق سفر موفق نبود ناموفق

5:56

بودن هم مهم برای جامعه اما

5:58

از اون مهمتر است لحظه لحظه زدن

6:00

مردم و با سوء شنیدن هر

6:03

چیزی درباره جنوبی کنجکاوی

6:06

دونستم که اونجا چیه چه

6:08

خبره دار هلاک شد میکنه

6:10

و از این منو مشک دنیا است که قصه

6:12

گفتن و بدهم میخواد خودشو تو جامعه

6:14

مطرح کن محبوب کنه اول

6:16

با دوتا مخاطب تعریف کرد دید که

6:19

عین خوششون اومد واسه چهار سال

6:21

دیگه تعریف شدید نه ملت خوششان می بینم

6:23

که برای رد می شه خوششون میاد وام مسکن

6:25

گوش کنم ببینم چی میشه کم کم رفت

6:27

و به سمت سالن های بزرگتر و واقعا

6:30

هم بلد بود با طبقات مختلف مردم

6:32

از گروههای متفاوته اجتماعی

6:34

چطور حرف بزن جذب کنه میگن

6:37

حرف میزد بوقلمون فاصله بین بقیه

6:39

ماجرا چیه عطا آدمایی که هیچ علاقه

6:41

ای از بهشت نداشتند درهمین

6:44

میگیم اصلاح اشتباه کرد اگر که

6:46

میخواست شک تون رو بزنه به خاطر اینکه

6:48

تا اگر شک میترسی نمیخوای اعتبار

6:51

بگیره الان تیغ و دادید دست

6:53

زنگی مست دوره

6:56

شک دونی که آدم خیلی مهمی در

6:58

سفر نبود افسر سوم مثلا

7:00

کشتی بود خیلی اسم

7:02

قابل توجه ای واسه خودش سعی کرده

7:04

و یه مقدار مرد ولی

7:06

خوبی معروفیت هم حدی داشت و کنجکاوی

7:09

هم سقفی داشت و کم کم باید میرفت کار

7:11

دیگری پیدا می‌کرد رفت یک کار اداری

7:13

گرفت در ادینبورگ اسکاتلند

7:15

انجمن صنعتی جغرافیایی اسکاج

7:17

لاک مسئله جمعه با جاه

7:19

طلبی که داشت دارد روی خورده بهروز

7:22

کرد و سخن اونجام گذاشته و دوباره

7:24

رونق ایم به این اداره در اسکاتلند

7:27

داده و یکی دوبار اومدم سراغ او مشورت

7:29

درباره جنوب با نمکه مخاصمه کشتی

7:31

نجات بفرست حماسه نجات ایستگاه بری

7:34

حتا گفتم بیا افسر اول اون کشتی

7:36

شوکه نرفت گفته بود به ایمیلی

7:38

که نمیخاد کیلو کامل گفت شروع کنه

7:40

میخواد رها کنه ولی تو همین مراجعه

7:42

ها فهمید که این دانشی که داره

7:45

اسم که درکت این سرمایه

7:47

خوبی میتونه بشه البته

7:49

حالا میگم که به ایمیل گفته بود دوباره نمیخوام

7:52

برم و دارم گفت نمیرم و اینا ولی

7:54

درباره جنگ آن هنوز با آدم ها حرف

7:56

می زد ذهنش یه چیزایی بود

7:58

متعارفی می‌کرد که شد

7:59

نیست

8:01

ولی مثلا تماشاگران تو بودی همکاری

8:04

فشن گفتش که یه نفر داره واسه

8:06

سفر جنوب گانه پول جمع می کنه واسه

8:08

یک سفر اکتشافی و

8:10

نکته شمع اینه که پول دولتی گنده

8:13

ای پشتش نیست اینطوری نیست که بگیم

8:15

مث اون سفر لیست کاملی انجمن

8:17

جغرافیای و اینا هستن نه با

8:19

دو نشین خصوصی با پولی که از

8:21

آدمای معمولی معمول

8:23

منظورم و نامه غیر دولتی آدم های پولدار

8:25

غیر دولتی داره میگیره هم

8:27

میشه سفر رفت چون می توانید سفر

8:30

رو کم خرد جمعی بری

8:32

یه خورده تو ذهنش مو اینم

8:35

بود که کارایی هم که داشت میکرد خیلی

8:37

کارا جذاب و پول سازی نبودند

8:39

همون اسکاتلند که میگیم کاری نبود که

8:41

واقعا کسی تمام وقت بخواد اینکارو

8:43

بکن حال شک داشت خیلی توش کار میکرده

8:46

ولی واقعا همچین کاری نبود

8:48

اینم از سر ناچاری داشت

8:50

به عنوان کار تمام وقت باهاش برخورد

8:53

امروز هر چهار ازدواج کردن با میلی

8:56

بدم امیلی حامله شد بچه دار شدن

8:58

شغل خوب زندگی آروم زن

9:00

و بچه ولی آدمی که واقعا

9:03

اون جاها رفته معلومه پاش

9:05

بند نمیشه معلومه پشت بند

9:07

نمیشه همه شنیدند این دیده

9:10

بعد میگن از دست نخورده بگی

9:12

بده دست خورده واسه همینه تجربه

9:14

هایی رو وقتی بکنی دیگه هیچی

9:16

به جز هوس دوباره تجربه کردن

9:19

اون آروم نمی کنه کلوب

9:21

گان رفتن به نظر میرسه حداقل

9:23

واسه شک تو اینطوری و

9:25

همین شد که در هزار و نهصد و

9:27

شیش شروع کرد نقش کشیدن

9:29

که یک سفر دیگه جنوب کن

9:32

بره اینبار در عملیاتی

9:34

که رهبر خودش کی

9:37

میخواد سفر جنوب ایران در قدم

9:39

اول پوش یعنی که برسون

9:41

صورت پولدار بشناسد اسپانسرهای قوی

9:43

بشناسی که بهش اعتماد کند و

9:45

شکل توی این مدتی که برگشته بود

9:47

و اسکاتلند پا کرده بود سخنرانی کرده

9:50

بود و اینا بین ادمای پولدار و موثر

9:52

اثرگذار محبوب شده بود

9:55

اسباب ماه یا به نظر می رسید

9:57

برای تلاش کردند یک

9:59

سال بعد برگشت شکل تند نشاط

10:02

و بقیه کشتی ایستگاه

10:04

بریم برگشتند شک تو رفت

10:06

لندن استقبال همون جان دید

10:08

که الان دیگه اسکات که میشه ستاره

10:11

صحنه ها و مصمم

10:13

تر شد که من واقعا اگر توجه

10:16

, میخوام میخوام برگردم به

10:18

اون دوره اوج توجه بعد از

10:20

برگشتن باید سفر خودم

10:22

رو داشته باشم و تو همون صحبت

10:24

های مختصر با اصطکاک فهمید اسکات هم

10:27

تو سرش نقشه داره همین الان برای

10:29

سفر بعدی و حمله بعدی به قطب

10:31

جنوب و شرکت هرچند

10:33

اسکات گفتی من دیگه زن و بچه دارم

10:35

و نمیخوام برم و اینا ولی دیگه

10:38

تو سرش خیلی واضح بود که

10:40

بازی شروع شده به

10:42

گیم ایران

11:26

سفر اکتشافی کار سختی

11:28

یه مقدار سختی اش دربارش صحبت کردیم

11:30

قسمت قبل اما در حقیقت

11:32

چون وقتی داری میری چنین سفری

11:34

واسه خودت یه برنامه ای دارید که دنبال

11:37

یه چیزی هست اگه خواستی یه آرزوی

11:40

شکل تند حال راحت نمیشه گفت

11:42

دنبال چی بود خیلی واقعا بس

11:45

است که دنبال چی بود که میتونه

11:47

تصمیم بگیر حرف آخر بزن هیچ

11:49

ولی به نظر میرسه که خیلی زیاد

11:51

دنبال شهرت و ثروت سفر

11:54

به جنوب و جنوب گان اسکات

11:56

همین طور یکی ممکنه اینطوری نباشه

11:58

بره دنیا دنبال کشف موجودات

12:01

جدید باشه مثلا یکی بره دنبال

12:03

دیدنی جاهایی نرفته باشه یکی

12:05

میخواد بره مرز توانایی های خودش

12:08

رو چک کنه و هل بده در

12:10

مورد اون موقع نمیگم در مورد پسری که کارهای

12:12

مشابهی را اعلان میکند همین ولی

12:15

انگیزه های شخصی و کمک

12:17

میکنه به آدم برای اینکه خودش

12:19

را برای سفر آماده کنه ولی

12:22

سفر رفتن به عنوان همراه

12:24

بعنوان مسافر به تیم

12:26

یه چیزه رهبر عملیات

12:28

بودن کلا یه چیز دیگری

12:31

از نظر آمادگی هر چه آمادگی

12:34

روحی و ذهنی که باید پیدا کنیم برای این

12:36

کار و چه آمادگی به کارهایی

12:38

که باید قبل از سفر بکنی خیلی

12:40

محصولاتی متفاوت شما رهبر

12:42

که میشی کشتی را هم باید سفارش تیم

12:45

به هم باید بچینیم پول رو هم باید

12:47

جور ممکنه چند

12:49

سال طول بکشه و واقعا مسئول اول

12:51

آخرش خودت دیگری دیگه رهبر عملیات

12:54

نمی تونه به اگر یکی دیگر نگاه کنه بگه

12:56

این همچین مسئولیت

12:58

اش با شماست اگر کسی کاری میکنه

13:00

و این مسئولیت سنگین از خیلی

13:02

قبل از سفرم شروع میشه از همین پول

13:05

جور کردن برنامه ریزی و پول جمع

13:07

کرد اینه که شکل تند

13:09

که حالا دنبال اینه که سفر خودشو به چین

13:11

میفته دنبال پول جور کردن به

13:14

جز پول صف کنم کلا و مرحله از زندگی

13:16

شکل طور که توش همش دنبال پول

13:18

هرچند بدنه می بینیم واقعا هر وقت

13:20

دریا نیست دنبال راهی برای

13:23

پول درآورد در ماههای هم که

13:25

نداشت جز همین تجربه سفر

13:27

جنوبی دانش با همین سرمایه

13:29

هم سعی می‌شود پول دربیاره مثلا

13:32

شرکتی سیگار سازی اومده بود پیشنهاد

13:34

سهامدار دود به شکل تند و رضای

13:36

تبلیغات گفت باشه گرفته میشه

13:38

مثلا سرمایهگذاری ش بود

13:41

و بقیه هم همین سخنرانی ها و نوشتن

13:43

و مصاحبه بابا اینا بود که و از خودشه

13:45

درآمدی جور کرده الان

13:48

ولی شهرت شم یه خورده خراب

13:50

شده بود چون آقای اسکات که برگشته بود

13:52

سفرنامه ایستگاه ریز نوشته بود

13:55

و خیلی کتاب و موفق شده بود و

13:57

توش تصویری که از شکل تون داده

13:59

بود آدم ضعیفی بود

14:01

که باید پولش می‌کردند و

14:03

هرچی سفری یه هوا براش سنگین

14:06

بدترین چیزها کوچک طوری بود که نوشته

14:09

بود دو روز در فلان تاریخ و

14:11

فلان تاریخ این رفت رو صورتم

14:13

ما کشیدگی شک توی همچین

14:15

حرفی نزده بود گفته بود که من مریض شدم

14:17

و از پا افتادن تو سفر و اینا

14:19

ولی هیچی نگفته بود رفت روز سوپ

14:21

به اینا کشیدنش ویلسون

14:24

هم همچین چیزی ننوشته بود نوشت او را

14:26

از نفس افتاده و این ولی چه اراده

14:28

ای داره داره میاد و نداده ولی

14:30

اسکات اینو گفته بود بعدم نوشته بود چند

14:32

بار شکل تونه بیچاره شکل تونه

14:34

ضعیف پور شکل چون ابر

14:36

این ولید فریدون پور پی

14:38

شن خیلی ناراحت شده بود از

14:40

این چیز دیگری که خیلی شرکت تنوع اذیت کرده

14:42

بودیم بودجه ای نوشته بود که این میخواد قوی

14:45

تر از اونی که هست به نظر و

14:48

به نظر میاد دور از حقیقت هم نبودیم حرف

14:50

و شاید واسه همینم خیلی سو ظن شکل تنوع

14:52

چون معمولا حرفای اینطوریه که بهمون

14:54

میزنن میسوزی مخصوصا اونهایی که

14:57

می دونیم درست بودن بیشتر هم می

14:59

سوزند تمبر

15:01

واقعا چی که یه روزایی نخاعی

15:03

قوی تر از اونی که هست به نظر بیاد

15:05

و اگه این گناه همه آلوده این

15:08

فیلم و ساکت سنگین بود بعدم

15:10

اسکات دیگه نگفته بود که این مسئله چه رشادت

15:13

هایی کرده چطوری قبل از اینکه حالش

15:15

بد بشه بار میکشید جلوی اینا

15:17

بیشتر از اینا چه طوری حتی بعد

15:19

از اینکه حالش اینطوری شد اسکی کرد یه مدت

15:22

زنانی که میخونم احساس کرد که واقعا

15:24

اسکات میخواد که شکل تندرو

15:27

و مریضی رو و هرچیز دیگری

15:29

رو بکنید دلیل ناکامی شون در

15:31

رسیدن به قدرت طنز

15:33

روزگار میدونی ک جاست که اتفاقا

15:35

همین مریضی شک تومن بود احتمالا

15:38

که نجات شوند بخاطر

15:41

اینکه ویلسون یادمه میخواست

15:43

که این را برگردن ایستگاه زیر بار

15:45

نمی رفت تا اینکه دیگه ورزش شک تو یه

15:47

طوری شد که مجبور شدند

15:49

برگردد وگرنه از اسکاج شاید

15:52

بعید نبود که با اصرار بر

15:54

پیش روی همه شون رو به کشتن

15:57

واقعا موردی که امروز می دانیم که این از اسکات

15:59

بعید نبود یکی و دین و شک

16:01

تو فکر کرد که شاید میخواد دست شکل

16:03

طول کوتاه کنه نزاری که این عملیاتی

16:06

واسه خودش رهبری کنه بالاخره

16:08

وقتی اسمش دربیاد که این ضعیف ای نمیتونه

16:10

این ولید فلانی کسی ممکنه

16:13

پول بهش نده دستش از سرمایه کوتاه

16:15

میمونه این شکل تونه

16:17

برد جایی که مصمم شد

16:20

که نه ببخشید چنین کاری را نسبت

16:22

به خودش و شهرتش و اسمش و

16:24

نه فراموشش کن میگفت تو

16:26

اینطوری داری منو بی ابرو می‌کنید توسط تو

16:28

هم مثل من را محسنی یعنی ما

16:30

قسم خوردیم زیرا به همدیگر نزنی

16:33

و تو و من اینطور میکنیم خیلی

16:35

خلاصه این رو به دل گرفته بود شک

16:38

تیم خیلی دنبال پول کار نابود و موقع

16:40

یک پایه هم در آب سیاست

16:42

زد رفت از اون شغل دولتی که اسکات

16:45

نداشت استعفا داد کاندیدای انتخابات

16:47

شد خیلی هم جدی انتخابات

16:49

مهم میان بود سال هزار و نهصد و شیشه

16:52

بالکن از نخست وزیری استعفا

16:54

داده برای کم اثر فضا روی خورده

16:56

داشته باشیم یک موضوع داغ

16:58

صحبت درباره حق رای دادن

17:00

به زن هاست این انتخابات مجمع

17:02

انتخابات شد که شک تان توش رای نیاوردن

17:05

صنعت انتخاباتی بود که آدما

17:07

تو انگار خیلی مهم نبود حزب

17:10

محافظه کار که تا عمق اکثریت

17:12

داشت مردم انگار ازش خسته شده بودند

17:15

وقتشه سرآمد بود و کار رو می

17:17

خواستند بدن دست لیبرال ها و

17:19

این و یکی مثل شک تند مثلا نتونستم

17:21

درست به بینه یا درست توش بازی

17:24

کنه در حالی که یکی مثل چه

17:26

چیز مثلا دید چون همون انتخاباتی

17:28

که جدید دوش از محافظه کار تبدیل

17:30

شد به لیبرال دانم

17:33

چرا انتخاباتی که دی محافظهکارانه خیلی صندلی

17:35

از دست داده‌اند و حزب تازه کارگر

17:38

خیلی سنگین شکستش شک

17:40

دونم توی همین حزب کارگر بود و

17:42

رحیم نیاورد توی شهری که شرکت

17:45

کرده بود و خیلی سخنرانی پرشور

17:47

کرده بود البته خیلی استقبال کرده بودن

17:49

ازش ولی رای نیاورد خودش

17:51

میگفت دستور و واسه من زدن رگ دادن

17:54

به یکی دیگه این دست زدند

17:56

ولی خوب نون و آب و براش نمیشد الان دیگه

17:58

سه سال بود برگشته بود شغل دولتی

18:00

هم که داده بود رفته بود بچه هم داشت

18:03

بیکارم بود و توی این دوره ها معمولا

18:05

شک دو خیلی آدم جالبی هم

18:08

نبود عصبانی بود دوشی

18:10

بود تو خونه زیاد میشه مشروب

18:12

میخورد خیلی جالب نبود خلاصه

18:15

یه فرصت دیگری تو اون موقع براش پیش اومد

18:17

جنگ روسیه و ژاپن و موقع تازه

18:19

تموم شده بود و ژاپنی ها

18:21

در جنگی که به دنیا نشان

18:24

داد که یک قدرت جدیدی متولد

18:26

شده روسیه رو له کردن از

18:28

مهمترین جنبه های تاریخ معاصر این جنگ

18:30

ژاپن روسیه بعد یه روسیه

18:32

له شده کلی نیرو داشت در منشوری

18:35

که اینا رو باید بر می گردد از

18:37

راه دریا هم باید برمیگردد و

18:40

کشتی لازم داشت و کشتیم به

18:42

اندازه کافی نداشت شکل

18:44

تو نیچه احساس کرد با موقعیت مناسبی

18:46

با چند تا از دوستاش شرکتی داشتند

18:48

خیز برداشتند برم اونکارو بگیرند

18:51

انتقال نیرو ها رو خیلیم پرشور و

18:53

پر انگیزه بود تو این دوره صبح

18:55

به صبح تیپ میزد از این دفتر به اون

18:57

دفتر از این جلسه به اون جلسه همش

18:59

منتظر که کارها رو بگیرن درهای

19:01

پول و ثروتی یهو باز بشه سریع

19:04

پولدار بشه نوشتم و موقع

19:06

امیلی نوشت چون اومده بود لندن

19:08

دنبال کاراملی شهر خودش نوشت

19:11

براش که این اگه بگیر ما دیگه هیچ

19:13

وقت نیازی به پول نداریم بیارمت

19:16

لندن صفا می‌کنیم زندگی می‌کنیم

19:18

و این چیزی که در طول زندگیش بارها

19:20

و بارها به امیری گفت شرکت قبل

19:23

از هر سفری قبل از هر پروژه

19:25

ای اینطوریه که فکر می‌کرد الان

19:27

می‌گیرند دیگه پول دار میشه دیگه سعید

19:30

رو ندم ولی اینم خورد تو دیوار متن معلوم

19:33

شد که کسی نمی خواست کار به اینها بده

19:35

اینا رو فقط می خواستند برای بین مالکین میخواستم

19:37

قیمت یک کس دیگری که قرارداد

19:39

و همین رو تصمیم گرفته بودند که بهش بدم

19:42

قیمت علوم بیارن خلاصه

19:44

اینطوری بود که چندتا تلاشش موفق

19:46

نشد حدود جداگانه از

19:49

قبل داره انگیزه

19:51

انتقام من براش هست

19:53

از یه جاهایی فهمیده که پشتیبان

19:55

بزرگ دولتی لازم نیست حتما

19:58

بعد اخبار شوید از

20:00

شمارگان داره بهش

20:03

میرسه عنصر نروژی

20:05

داره در شمال پیش شوی میکنه تو

20:07

مناطق قطبی شمال و شکل

20:09

تند درخت بارش دنبال می کنه و براش

20:12

خیلی هم جالب چطوری اخبار

20:14

دنبال میکنه تو که نمی کنه

20:16

همون چه محل محله سفرش هامون

20:19

سن اون موقع رفته در شمال

20:21

کانادا جزیره کینگ ویلیام نوروزی

20:23

است پس اجرا میخواد بره اولین بار از تو شاید

20:25

بشه با کشتی یو پیشروی

20:28

های تازه ای مرزهای جدیدی رو

20:30

داره جابجا میکنه مناطق قطبی

20:32

شمال کانادا و از اونجا داره گزارش

20:34

می فرسته به کمک اسکیمو ها

20:37

و بعد به کمک که پولیس محلی و

20:39

اینا مرتبه گزارش روزنامه

20:41

ها منتشر میشه در لندن میشه در

20:43

آمریکا میشه و شک تو داری

20:45

میبینی که اما چون با کشتی کوچیکی

20:48

رفته کشتی کوچیکی

20:50

سرعت شمع خوبه شش نفره میان بیشتر

20:52

نیست واقعا ام کشتی یورو

20:55

وقتی ببینی من دیدمش وقتی ببینی

20:57

بعد و کوری با این رفتن تو اون منطقه

20:59

ادامه خورده تعجب میکنم شک

21:02

تونه وقتی خبر رو خون فکر کرد که

21:04

واقعا به اینکه میشه با هزینه

21:06

کمتر میشه رفت و اگه اونجا

21:08

رو میشه جنوب کنم احتمالا میشه

21:11

این مصمم تشکر کرد که بره

21:13

دنبال پول برای سفر خودش

21:16

قیمت البته بچه دومش هم به دنیا اومده

21:18

و این انگیزه های مالی هم

21:21

به انگیزه های شهرت و پرستیژ

21:23

و این آشنایی داره اضافه تر میشه

21:25

و قویتر وقتی

21:27

دیگه تصمیماتش تعطیل شد برگشت

21:30

به امیلی گفتش که من میرم با

21:32

چنان افتخار و پولی برمی

21:34

گردم که دیگه لازم نباشه تنها بذارم

21:37

ایمیلی هم البته زنی نبود که بخواهد جلوشو

21:39

بگیره می دونست که جلوی این جاه

21:41

طلبی رسد خیلی نمیشه گرفت

21:43

برای همین هم رضایت داد و شکل

21:45

تا کم کم برنامشو نوشت و

21:47

بودجه بندی کرد یه بخشی هزینه

21:50

خریدن کشتی یه بخشی هم هزینه

21:52

سه سال حقوق و لباس و

21:54

ابزار و ابزار تحقیقات

21:56

چیو سوخت و سورتمه

21:59

و حیوون

21:59

این جور

22:01

هنگامه یک خطی سفر چیه

22:04

که با گشتی از سمت نیوزیلند میریم

22:07

کشتی ما را پیاده می کنه ما

22:09

زمستون و می مونی یکم کارهای

22:11

علمی و اکتشافات محلی و اینا می‌کنیم

22:14

کشتی هم یه خورده سواحل و نقشه برداری

22:16

میکنه و کشتی رو زمستون جا

22:18

نگه نمی داریم خودمون میمونی

22:20

زمستون و میگذرونیم هوا

22:23

که خوب شد حمله می‌کنیم

22:25

به قطع این

22:27

برنامه کلی رو نوشته بود می‌برد پیش

22:29

ثروتمندان که پول بگیره اما

22:31

اونا رو همینطوری پولدار نشده بودند که

22:33

دهنش باز میکرد می فهمیدند که

22:35

چه جاه طلب رویا پردازی

22:37

آمده بود جشن زیادی دست

22:39

و پایین گرفته سابقه

22:42

نیروی دریایی نداره یه بارم رفته

22:44

سفر اکتشافی که عمودی رفته افقی

22:46

برش گردون دهد جواب رد

22:48

بهش میدادم ای رد می شد

22:50

و هی جواب منفی میگرفت و هی اسم

22:52

منفی روی گوشی یادداشت می کرد جار

22:54

بعدا نشون میدم و تا اینکه

22:57

چند اسپانسر ریز پیدا کرد

22:59

و فامیل و آشنا و خانم پیری

23:01

که او نه پول داده بود با نه خریده بودن

23:04

ولی کافی نبود تالش کفاف

23:06

کی دهد این بادها به مستی ما

23:09

تا اینکه یک مرد پولداری

23:11

که شکل تند آشنا بود باهاش

23:14

زیاد دیده بودش ولی با زنش

23:16

خیلی دوست بود این قبول

23:18

کرد این قبول کرد که بیاد پشت

23:20

پروژه معتاد گفتم پول نمی دهم

23:22

من یه وام می‌گیرند براتی که باید

23:24

خودت بری ولی پس بدی بعد از سفر

23:27

ولی به هرحال یک بخشی از بودجه رو

23:29

ترمیم ایده آل نبود

23:31

ولی این اسم بود که میومد

23:34

پای کار شک تند دیگه امیدی برای

23:36

پول گرفتن از بقیه هم بیشتر

23:39

سروری شک تند و همسر این آقا

23:41

که پانزده سال ازش جوون تر بودن

23:44

یعنی خانم از شوهر پول دارش بوده

23:46

است و جوون تر بود صبری رابطه

23:48

ی نام حرف و حدیث در شهر

23:50

زیاد مثلا بعضی ها میگن

23:52

انقدر که اینها باهم وقت می گذراندند

23:55

و به هم نامه می نوشتند شکل

23:57

تنوعی خانومه اون خانومه تشویق

23:59

می‌کرد رویاها تو دنبال کن

24:01

و برو اون کاری که میخوای بکنی بکن و

24:03

اینا و شکل تو می نوشت که اکثریت

24:05

میبرم جنوب اقیانوس اینا اصلا

24:07

نمیگن بزرگ باشد پول و داد که

24:09

این جوون خوش بر روی ماجراجویی

24:12

رشته گروه از زنش دور کنه

24:15

بذاریم پول بهش بدم این بره دیگه

24:17

نزدیک ما نباشه و بره

24:19

تا یخی که بخوای بفرستین دیگه کجا

24:21

دور بعد جنوب ایران شاید این

24:23

شد هستند که این آقا آمد پشت پروژه

24:26

قرارش نام البته این طوری بود که کشتی آخر

24:28

سفر می رسید به این

24:39

حتی اگر از اونایی

24:42

هستید که غذاتون براتون مهمه

24:44

یعنی میخواین که غذاتون خوشمزه باشه

24:46

باکیفیت باشه خوبه که کاپر

24:49

بشناسیم تا با یکی

24:51

از بندهای جدید کالا است

24:53

که یک سری محصولات گوشتی

24:55

داره که خیلی خوبه واسه

24:57

مهمونی واسه دورهمی

25:00

واسه یه وقتایی که یه سینی مزه

25:02

مثلا میخوایم به چینی واسه

25:04

این جور مناسبت و خیلی جواب

25:07

اگر اهل باشید احتمالا طعمه

25:09

ی سوسیس این جایی رو میشناسیم

25:11

که خاطره خوشی از طعمش

25:13

تو ذهن تون هست حالا دیگه همون اینجا

25:16

رو داره با برند کاپ می زنه به

25:18

جز اون چیزای جدیدی هم داره تو همون

25:20

سبک یک سو جک داره که بیکن

25:23

داره پپرونی داره همه

25:25

با درصد گوشت بالا همه با کیفیت

25:27

خیلی بالا و همه خیلی خوشمزه

25:30

یه چیزایی که آماده کردن زیاد

25:32

طول نمی کشه ولی خاطره های

25:34

درست می‌کنند که او خاطره ها

25:36

حالا حالاها یادتون میمونه هم

25:38

یاد خودتون هم یاد مهمونتون

25:41

هم یادت دوستانتون هم یاد

25:44

اون دوستم اسپانسر ,

25:54

همزمان رقبا هم البته هستند

25:57

یکی از بازماندگان کشتی بلژیکی

25:59

داره برنامه وی با سورتمه موتور

26:01

دار بره یه فرانسوی ازون طرف

26:03

این شد که شک گفت مثلا برنامه

26:05

و بودجه و بندازم به عنوان برنامه ملی

26:09

دنیا میخواد در رقابت رسیدن

26:11

به قطب بقیه کشورا رو شکست بده

26:13

منم تیم بریتانیا هستند یه

26:15

مقدار امید داشت که با همچین کمپینی

26:17

بتونه ارج اس رو بیاره پشت

26:19

برنامه خودش اما این رو اینطوری

26:22

نیامدن بخاطر اینکه اونو میدونستن

26:24

که اسکات به زودی اعلام خواهد کرد

26:26

که میخواد بره جنوب گان و فکر

26:28

می کردند که اون سرمایه گذاری مطمئن

26:31

تری دوم اینکه شکل تونه

26:33

اون سایت حساب میشد دیگه واقعا از

26:36

اینا نبود هم شاید اصلا ایرلندی

26:38

بودنش یه خورده اثرگذار بود همین

26:40

که بالاخره اینکه نیروی دریایی نبود و با

26:42

این رابطه نزدیکی نداشت اینا

26:45

باعث می‌شد شانس با عاجل کم

26:47

بشه ولی شک دنیا رو موقع نفهمیدند

26:50

نفهمی کیست هستند برنامه داره

26:52

و اینا میخوان پشت اون بره ای

26:54

فهمید ایستگاه میخواد بره وقتی

26:56

که پیش هر کی میرسی

26:59

که تو تیم دیسک آوری بود و شرکت تو

27:01

می خواست حال بیارن تو سفر خودش

27:03

پیش هر کدوم اینا میرن و بهشون پیشنهاد

27:06

می دادند گفتند نه هرکی بهانه

27:08

می‌آورد یه الگو یابد آخر وینستون

27:10

بهش گفتند که به میراث شیوه که من

27:13

اسکات قول دادم با اون میخوام

27:15

برم اینجا شک دو فهمید

27:17

که این پس پشت همه این

27:19

نه آینه که اسکات داره برنامه میذاره

27:22

برگرده جنوب گان از

27:24

این دود کم نکرد همه

27:26

ی آدمای خوب و قابل کشتی

27:29

رو صدا کرده این صدا

27:31

نکرده و اینم خیلی

27:33

ناراحته که فهمیدی

27:35

نامه نوشت با سه ایستگاه تونم جوابشو

27:37

داد یه مدت رفت و برگشت همچین تیز

27:39

و متلک با هم نامزد دادن

27:42

میکردند اسکات مون رو آبه الان

27:44

اثر خشکی نیست با کشتی دیگری در خدمت

27:46

نیروی دریایی رو آبه که حرکت

27:48

نام معلومه دیگه صریح که کی زودتر

27:50

برسه به بود همه ی اهداف

27:53

دیگری که واسه ی برنامه شیمیایی

27:55

اینو همه جانبی مثل

27:57

اون مدال است که دنبالش مدال زودتر

28:00

قطب رسیدند یکی اختلافی

28:02

هم همین موقع پیش آمد شک گفتش

28:04

که من از همون مسیر کشتی لیست کاملی عملیاتی

28:06

بیست کابلی میخوام برم همون جا می خوام پهلو

28:08

بگیرند اسکات شروع کرد به

28:10

سروصدا و اعتراض کردند که حق

28:13

نداری اوج انگار ص گفت مال منه

28:15

نباید بری اونجا درخواست منطقی

28:17

نبود درخواست قانونی هم نبود

28:20

ولی در این اختلاف شک تو متوجه

28:22

شد که بیشتر یا طرف اسکات رو گرفتن

28:24

از جمله ویلسون که دوست قدیمی شک

28:27

نمودن خیریه رابطه خوب پیدا کرده‌اند سفر

28:29

باهم اینم طرفه اسکات

28:31

رو گرفت شک تا عملا دید

28:33

چاره ای نداره واقعا به جز اینکه بپذیر

28:36

اگه نپذیر حداقل شده که باعث بدنامی

28:38

میشه براش هلند به نظر میرسه

28:40

گیری اسکات این بود که به چه حد به این داره راه

28:42

میفته بره جنوب گان من فرماندهان

28:45

بودم تو سفر قبلی حد چی داره از منبع

28:48

وقتی من خودم نکشیدم کنار

28:50

وا ندادم انسان اجازه نداره

28:52

بره تو منطقه فتوحات من حرف

28:54

بی اعصابی بود ولی بالاخره شوند همچنین

28:56

ادعا می‌کرد و یه خورده ی

28:58

آدمی که پشت شمع داشتند می

29:00

گفتند جنتلمن نیست آقای

29:03

من شانه نیست الان اگه شک تا

29:05

بره اون جوجه چون جای کس دیگری

29:08

خلاصه ولی شک تو قبول کرد و گفت نمیرم

29:10

و بعد شرکتی برنامه گذاشتند

29:13

که تابستون هزار و نهصد و هفت

29:15

بزنه به تحریم رفت دنبال یک

29:18

کشتی دید پولش به اون کشتی که

29:20

میخواد نمی رسه آخرش کشتی

29:22

چوبی دیدی کشتی قدیمی چهل

29:24

سال پنجاه ساله به نام نیمروز

29:27

یا نه رود سرعت زیاد هم

29:29

نمی رفت شگرف بیشتر نمی رود قیمتش

29:31

مناسب رفع اشکال نداره

29:34

این ارزو میخرم موتور شوی می کنم

29:36

یه دستی سر روش میکشم میشه عروس

29:38

سواحل جنوب موتور

29:40

بازم دوباره وسط تعمیرات پولش

29:43

کم آمد و الان دیگه رشت کل

29:45

کشور شخم میزد ببینید چی قبلا

29:47

کجا اسپانسر چی شده بیاره آتش

29:49

ازش پول بگیره تو همین مسیر

29:51

میگه بابا مناسبی را پیدا کرد اتفاقا

29:53

آقای رئیس گینه سود دست

29:56

بشم دین سود کلی دولت کرده بود به

29:58

این ور اون ور ولی همیشه هدیه

30:00

مطالب از این کار اینطوری نکرده

30:02

بود شک دو می گفتم من میرم راضیش

30:05

میکنم بخاطر اینکه دو تا برگ

30:07

برنده دارم دو تا کارت برنده دارن

30:09

به که اینکه ما هردو عایدی شیم ایرلندی

30:11

هستیم دو اینکه هردو

30:13

فراماسونری این یکی از

30:15

جاهایی بود که او شبکه فراماسونری

30:18

خیلی بدرد شکل تند رفت

30:21

پیشگیری سقوط گفتش که ببین

30:23

همه اینه که میخوای من بهت نمیدم هشتاد

30:26

درصد چه جور من

30:28

ضامن میشم بیشتر سال دیگر علت

30:30

وام دوباره اینگونه نبود

30:33

که دنبالش بود ولی از هیچی

30:35

بهتر تا دیوانه کننده

30:37

شده بود واقعا شک تو می خواست تا اسکات

30:39

از دریا برنگشته بزنه

30:41

به آب این یعنی اینکه وقتی بر

30:43

آماده شدن خیلی کمه در

30:46

حالیکه نه پول داره نه

30:48

هنوز تیم داره کشتی

30:50

ی که خلیج در حال تعمیر انجام

30:53

بدهید خلاصه حالا دیگه بریم

30:55

سراغ اینکه دونه دونه کی بهش پول داخلی

30:57

درون در دست کم کم تونست پول جور

31:00

کنه حتی به پادشاه نامه نوشت

31:02

گفت پول بدید برای این سفر و ناامنی

31:04

گفتم نه من پول نمیتونم بدم ولی

31:06

میام رو عرشه کشتی همونطور که بیست تا

31:08

را بدرقه کرده بودم اینم می

31:10

بینیم بدرقه میکنم موقع رفت گرفتاری

31:14

همون وسط پیش آمد حالی که داشتیم پول جمع

31:16

می کرد داداش شک تند جواهر

31:18

سلطنتی هلند و دوست یعنی

31:21

شدیدتری نباید بگیم البته باید بگم این

31:23

دزدی اتفاق افتاد و یک

31:25

ملودرام عجیبی بود داستان سید جاسم

31:27

شروع کن جمع از روش هست ساختند و اساس

31:29

اون داستان ساختند انگشت

31:31

های اتهام به سمت اقای افراد

31:33

شکل بود آدم مسئله

31:36

دادیم بود از قبل خودش یکی

31:38

از مقامات کار میکرد ولی گرفتاری

31:40

درست کرده و دیگه تو بازار سهام میگفتند

31:42

کلاهبرداری کرده قبلش بعد

31:44

همجنس گرا بود و اون موقع این اصلا

31:46

خودش جرم بود بدیهی برنامه

31:49

ارج رفته بودند که باجناق شاه

31:51

هم توش بود یعنی اصلا یه رسوایی داغونه

31:53

چند طرفه و سر رسید

31:55

گم شدن جواهر سلطنتی هلند

31:58

شک تو دید که این بیاد

32:00

خبرش بیاد که شکل تند دزدی

32:03

کرد شک سوم فلانی کرد در حالیکه من

32:05

دنبال اینم که پول جمع کنم از آدما بینی

32:07

من اعتماد کنید میخوام با پول شما برم جنوب

32:09

گان این اصلا تیر خلاص می زنه به فروش

32:12

رفت از یکی پول گرفت رفت پرداخت

32:14

کرد این دارو شش و آزاد کم

32:17

کم ولی این کار سنگین جمع کردن

32:20

پول و حامی برای سفر که به یه جای

32:22

مطمئنی رسید شکل

32:24

تو دیگه بیشتر وقتها تمرکزتان

32:26

رفت و برنامه ریزی و آماده

32:28

شدند چه قدر وقت دارن واسه آماده

32:31

شدن لنفاوی ما

32:34

همه ی وقتی که واسه این کار دارن و

32:36

واقعا وقتی زیادی نیست کمه

32:39

و کار سنگین فشرده میخواد

32:41

پولم بگیم تقریبا مطمئن شد ولی

32:43

هنوز پول به اندازه کافی

32:45

ندارد

32:46

خانواده اش را مقابل لندن یه

32:48

خونه گرفت یا دفتر گرفت و چسبید

32:50

به کار همین موقع امیلی راضی

32:52

شدید دکترم بره واسه قلبش

32:54

که رفت ولی البته میگن بیشتر شک

32:56

دو بود که دکترا را ارزیابی کرد تا اینکه

32:59

بخاطر معاینه کنه حتی نداشت گوشی

33:01

بذاره صدای قلبش رو بشنوه و

33:03

اینم شد یکی دیگه از علامت سوال

33:05

های پرونده پزشکی شک

33:08

لین آماده شدن برای سفر یه چیزی

33:10

که شک تو خیلی بهش توجه می‌کرد

33:14

مواد غذایی خوب و متنوع

33:16

هم آشپز خوب اینا براش خیلی

33:18

اولویت و اهمیت داشت بر اساس

33:21

همون تجربه قبلی و مریضی

33:23

خودش به جز این عکاسی

33:25

فیلمبرداری با به روز ترین

33:27

امکانات موجود این آرایش خیلی مهم

33:29

بودن می دونست که پول بخواد به عدم

33:32

ازاین سفر درب یا دین را برایش مهم میشن

33:34

یه سر رفت اسلو یا کریستیانو

33:36

های اون موقع پایتخت نروژ

33:38

نروژ یا خیلی جلو بودن در این کارا

33:41

دانش و ابزار و تجربه سفرهای

33:43

قطبی و اینا همه در نروژ بود ولی

33:46

با این حال وقتی شرکت دو نفت خیلی تحویل

33:48

گرفتن سفارش روزنامه ها و آب و

33:50

تاب پوشش دادند که آره ای می خواد برای اولین

33:53

بار ماشین ببر جنوب گان چون

33:55

اینا واقعا تو بر نمایش گذاشت حالا

33:57

اومدی اینجا وسائل بخره کیسه

34:00

خوابهای نروژی خرید با پوست گوزن

34:03

شمالی به کیسه خواب هایی که موقع داشتن

34:05

سورتمه خرید از نروژ کلاه

34:07

و دستکش های پوست گوزن گرگ

34:10

و اسکی و چکمه و

34:12

همه اینها را از نروژ که تازه اون موقع هم

34:14

کشور مستقلی شده بود تهیه

34:17

کرد یا حالا سفارش داد که بعدا

34:19

تحویل چون بدن و یک مسئله

34:21

دیگر البته مسئله ی هیون

34:23

بود اینکه سگ ببرند یا

34:25

اسب رو ببرن خونی ببرد می

34:28

بینیم مصالحی که جلوش الان به گوش ما

34:30

آشناست چون همون مصالحی خیلیا

34:32

شون که اسکات هم باید براشون

34:34

به راه حل پیدا می کرد و یه بار کرده

34:36

بود و حالا شک تو این شانس را داشت که نتیجه

34:39

اون تصمیم و اسکات رو ببینه خودش با

34:41

چشم بازتر با امکانات این افراد

34:43

پیشرفته تا تصمیم بگیر بدون

34:46

تجربه خودش و اسکات پیش دیگران

34:48

رفت که ببینه اونا چی میگن چه راهنمایی

34:51

بهش می کند از جمله آقای نانسی

34:53

نروژی عمق یکی از بزرگان

34:55

این کار بود ایشان در تاریخ شهرتش

34:57

فقط به این اکتشافات ای نیست هرچند

35:00

که شفاعت خیلی مهمی داشت ولی

35:02

ادامه و همه چیز دانی بود

35:05

هم دانشگاه رفته بود درس خونده بود

35:07

همکار علمی و تحقیقات کرده

35:09

بود هم دیپلمات بود حالا شکل

35:11

تو بیدارباش مشورت میکنی چون اصلا دیپلمات

35:13

در لندن میگن اثرگذار

35:16

بود درس گرفتن استقلال نروژ

35:18

به زندگی خیلی پربار و پر دستاوردی

35:21

داشت بعدا جایزه صلح نوبل کاری

35:23

نداریم بهش این اقا رو که تو رفتی

35:25

دانش در همون لندن و این بهش

35:27

گفت که آقای شکل تو جواب سگه

35:30

و سگ جواب شما هستند شکل طعم

35:33

و بو من خودم با سگ رفتم جنوب ایران

35:35

صدرا نمی ره از خیلی راحت

35:37

تر از های منشوری این و هم بار

35:39

بیشتری می‌برند هم افزایش میگیره

35:41

میره دیگه سگ و باید باهاش کار

35:44

کنی بلد باشی حالیکه اشتباه کنفرانس

35:46

باید تربیتش کنید خیلی

35:48

منو ول کرد و هرچند که نانسی و

35:50

نروژ جای دیگه بهش گفتم که سگ به

35:53

بعد آخرش گفت انتخاب محمد بن

35:55

به همین دلیل هم اینکه بار بیشتر

35:58

میتونه ببره همین که سگ

36:00

منحرف جواب نگرفتیم افزایش

36:02

میگیریم و بارش میکنیم میبینیم حال عادی

36:04

بخش زیادی از باریکه می‌برد البته غذای

36:07

خودشه ولی به هرحال فکر کردند که

36:09

این راحت تره یه مشکل

36:11

دیگه هم البته بودیم که آن تاکتیک کسی

36:13

تاحالا پنگ نبرده بود یعنی

36:15

تا حالا این حیوون اونجا نرفت مریخی

36:18

مقاومت داشت نسبت به محسنی

36:21

نروژ معده می‌گفت که این معلوم نیست

36:23

که سوء تفاهمی که انگلیسی یا نسبت

36:25

به سگ دارند یا این مسئله

36:27

این ارباب که سیاه نمی فهمه

36:30

یا این سیاست که این محصول رو نمیفهمه

36:32

ماجرا چیه ما نمی دونیم ولی

36:34

به هرحال اینا یک سوء تفاهم نسبت

36:36

به سگ در سفرهای اکتشافی

36:39

دار به جز سگ مسئله

36:41

اسکی هم دوباره بود تر اسکی هم

36:43

نانسی بهش گفت شک نکن که راه رفتن

36:45

به قدس با اسکی سوسن تو

36:47

این چندسال از ایستگاه ولی تاحالا اسکی

36:50

هم پیشرفت کرده بود الان دو تا

36:52

چوب اسکی میبردند و تا با تو میبردند

36:54

به جای یکی به جز خود اسکی

36:56

هم این با این دیگرش این فکرش

36:58

پیشرفت کرده بود و عکسی

37:00

هم که میزدند زیرگروه واکس شنبه بهتر

37:03

شد بیشک تون بایستیم

37:05

راحت نبود اینم می دونی مرا یکی

37:07

از چیزهای مهمی که این انگلیسی ها را از

37:09

نروژ یا متمایز می‌کرد همین

37:11

بیمه ایلی انگلیس یا به استفاده

37:13

از اسکی و اسرار روی این

37:15

که تا خدا قوت سوم خائن قدم

37:17

بزنیم چرا شک تو

37:19

اینطوری فکر می کرد این سوال خوبی

37:21

به نظرم وقتی بهش میگفتن که نه اسکی

37:24

باید بری سگ باید ببرید چرا مقاومت

37:27

من فکر می‌کنم که میخواست تعداد

37:29

نا معلوم ها را در معالجه

37:32

کم کنید تعداد و غافلگیر یا رو کم

37:34

کنه فک کن داری میری یه جایی مثل جنوب

37:36

ایران زمین و آسمون

37:38

و هوا و اینا همش تازه

37:40

هست همش چالشی ممکنه

37:43

واقعا اینطوری فکر کنی به که که به کسب

37:45

به یک چیزهایی که باهاش آشنا حداقل

37:48

ابزار ابزار غریبه نباشد

37:50

همون کاری بکنم که بلدم راه رفتن

37:54

چیزهایی که برام علامت سوال

37:56

از آنها دوری کنم چون نمی رسد

37:58

که خودم رو آماده کنم سعی

38:01

علامت سوال اسکی علامت سوال

38:03

ماشین داره می تونین ببریمش

38:06

با خودمون ولی اعتباری بهشت

38:08

نیست ماشین علامت سوال برنامه

38:10

سفرمون روی ماشین نمی‌شود سپیدرود

38:13

یه نکته دیگه هم هست اونم مسئولینی

38:15

که بستر تاریخی به سر یادمون

38:17

باشه بریتانیایی اون دوره به

38:19

یک چیزی که معروف ای که اینا درها

38:22

رو بسته بودند و فکر میکردن خودشون

38:24

بهترین فکرها و ایده هارو دارد

38:26

فیزیولوژی فکری کرده بودند خودشونو

38:29

بعدا که در عوامل افول امپراتوری

38:31

بریتانیا حرف و تحقیق زیاد شد

38:34

این رو هم بهش پرداخته اند که نه

38:36

ما بهتر میدونی اینو تو رفتار

38:38

شکل تند و رفتار اسکات و این

38:41

کاش فین انگلیسی میشه رگه

38:43

هایی رو بگذریم

38:45

تصمیمات اساسی شو اینطوریه گرفت

38:47

و و سالش که گفتیم نروژ

38:49

گرفته و اگر لندن

38:52

برای انتخاب کردن

38:54

اعضای تیم برای سفر

38:57

حواسمون باشه این اولین تجربه

39:00

سفری که شکل تند توش رهبر

39:03

در سن سی و سه ساله معیار

39:05

های انتخاب شوم خیلی ساده

39:07

ربطی به اکتشاف و قطب

39:10

و حتی یخ و برف و اینا ندارد

39:12

می‌گفت من دنبال مردها هستند

39:14

بین بیست و هفت و سی و پنج سال

39:17

ترجیحا که قلبش اونم

39:19

سالم باشه مشکلی نداشته باشه

39:21

اینا اگه هست بیاد ببینمش مصاحبه

39:24

هاش هم جالب بود خیلی میان سوال نمیکرد

39:26

سوالای کم و صلح های

39:28

عجیب میپرسید مثل آواز

39:30

بلدی بخونی ساز بلدی بزنی

39:33

نمایش میتونین بازی کنی پذیرایی

39:35

هم بود که به حس ششم خیلی اعتماد داشت

39:37

داشتم انگار این بود که سخت ترین

39:40

کار این سفرها نه بار کشیدن

39:42

ناز چادر زدن هیچ سخت

39:44

ترین کاری که خودت رو ذهنی

39:46

و روانی و بدنی و

39:48

اجتماعی سالم نگه داری

39:51

در دو ساله سرد و تاریک

39:53

و سخت جنوب کن با این نگاه

39:55

تیمشو داشت و جالبی

39:57

که تعدادی از کسایی که همینطوری استخر

39:59

کرد اینا از اسپانیا بزرگه

40:02

عصر قهرمانانه اکتشاف

40:04

شدن خیلی اسم گنده شد

40:08

خلاصه اینکه شکل تند از ترس

40:10

اینکه اسکات برنگرد بر نمایش

40:12

هوا بشه همه کار آمادگی

40:14

و پول جمع کردن چند ساله

40:16

رو واقعا ظرف چندماه کرد و

40:19

آخر جولای سفر نه

40:21

رود شروع شد پادشاه

40:23

و ملکه هم اومدن بدرقه مثل

40:25

همکاری کیپ سایز ایستگاه آوری کرده بودند به

40:27

شکل تو نشان هم دادند و

40:29

از ملکه پرچم داد بهش گفتیم غر

40:32

بزنم به قطب جنوب دیگه شک تو

40:34

رو هوا بود هم از اینکه کار چندساله

40:36

چندماهه کرد حفظ رقبا را درآورده

40:39

و الان دیگه تو مسیری که میخواد

40:41

حوادث شک تند باهاشون نرفت

40:44

کشتی را افتاد شرکت هنوز لندن

40:46

و دنبال پول میگشت مونده لندن

40:48

و بعدا میرفت که در عرشه نیوزیلند

40:51

بهشون بپیوند یه همچین

40:53

راه که افتاد طبق معمول

40:55

دلش رفت پیش خانواده و پیش بچه

40:57

ها و تا بود واقعا همه فکر

40:59

و زمانش کشتی و سفر بود تا

41:01

میرفت نامه و ناله اش شروع

41:03

میشه عین حال شما ممکنه بگی

41:05

که طرف عشق کارش بوده جاه

41:08

طلب بود اینا میتونین هم یه

41:10

جور دیگه نگاه کنی بکشد مدل

41:12

شهر جنایی بوده که بیشتر دوستش دنبال

41:14

یه چیزی بوده تا اینکه

41:16

حتی همون چیزی به دست بیاره نامه

41:19

های عاشقانه برای امیلی که اونایی

41:21

که قبل از ازدواج می نوشت همگانی کسری

41:24

آب می نوشت و اینا دیدار اینطوریه

41:26

هم میشدید اینطوریه هم میشه

41:28

خوب نبودم وقتی را افتاد

41:30

نامه های بلند شکل تا شروع شد هم

41:33

به زنهای دیگه البته و هم به امیلی

41:35

که آره عکس تو خوابم رو

41:37

چطوری ندیدند رو تحمل کنم

41:40

و زود برمیگردم پیش

41:42

تو دیگه نمیرم و

41:44

از ,

42:30

من روت کشتی کوچیکی بود نسبتا

42:33

تیم رو هم شک تو یه خورده ای عجیب

42:35

غریب جمع کرد بیشتر رسما همدیگر

42:37

از قبل ندیده بودند حتی ب

42:40

مثل ایستگاه بری اینا یک مشت

42:42

آماتور بودن و نا آشنا با

42:44

مناطق قطبی و حتی خیلی هاشون

42:46

با برف و یخ اکسپلورر به حرفه

42:48

ای نبود شک تو

42:50

خودش بعدا نوشت که اصلا اون چیزی

42:53

که برای اینکار لازم اول

42:55

خوشبینی و صبر و تحمل

42:57

بعد استقامت فیزیکی بعد

43:00

ایده آل گرایی آخرشم شجاعت

43:03

سقط جنین دیگه هیچ صحبتی از میل به

43:05

اکتشاف و کنجکاوی و جابجا

43:08

کردن مرزهای دانش و آشنایی

43:10

حتی با برف و یخ دریا

43:12

و اینا نیست تا از

43:15

اون چیزایی که بعضا فکر کردن بهش نشون

43:17

میده که شک تو چطوری فکر میکرده

43:19

برای سفر چی فکر می کرده و چطوری

43:22

تیم انتخاب می‌کرد آدم انتخاب میکند

43:24

خودشم تا اخرین لحظه درگیر

43:27

جور کردن پول و مردمان

43:29

سفر بود و صمد انگلیس هم که

43:31

کشتی را افتاد شکل تو باهاش نیامد

43:33

کشف راهی کرد خودش مونده

43:35

و با یه مقدار اونجا دنبال پول بعد

43:37

رب استرالیا دنبال پول استرالیا

43:39

که رفت سخنرانی و فاند بنزین گواهینامه

43:42

داشت موفق هم بودند نمیشه

43:44

دیگه خیلی آبروریزی بود اگه اون جا نمی

43:46

تونست پول جمع کنه واقعا

43:48

پول کافی نداشته حقوق آدمهارو بده

43:51

پول نداشت غذا به سر تعیین میکنه غذاش

43:53

رو تو نیوزیلند باید باید

43:55

پول جمع می‌کرد استرالیا تونست ولی

43:57

تونه تامی های خوبی بگیره از جمله

43:59

دولت استرالیا پول گرفت یکی

44:02

دو نفرم آدام علمی دانشگاهی

44:04

معتبر اضافه شده‌اند به سفر

44:06

شیر پروفایل علمی سفر رو هم یکم بردن

44:08

بالا و طرف نیوزیلند

44:10

اونجا هم با فشار و حتی خود شمردی

44:13

بازی و داستان های رسانه ای دروس کردن

44:15

و اینا تونست دولت و بزاره تو موقعیتی

44:17

که عملا مجبور شد کمک کنه دولت

44:20

نیوزیلند اینم مهارت

44:22

پول جمع کردن پول گرفتن

44:25

از مهم ترین مهارت های این

44:27

آدم و البته خیلی از کاشفان

44:29

دیگه و حسن آدمای موثر

44:31

دیگه بوده و که

44:34

توانایی این را داشته باشند که پول

44:36

جمع کنم آدم ها سازمانها

44:38

دولتها را قانع کنند که پول

44:41

بیارند سرمایی بیارن تو یه کار

44:43

این کار هرکسی نیست و تو

44:45

زمینه های مختلف هم دیدیم که آدمایی

44:47

که این توانایی رو دارن می تونن کارها

44:49

را جلو ببرد ولی با همه

44:52

این توانایی که شکل تو داشت بازم

44:54

سفر شون تا لحظه آخر لنگ

44:57

یه طوری که یه جایی من خوندم گفت یک کشاورزی

44:59

و متنی نیوزیلند که بودن یک کشاورز

45:02

اومد پونصد دلار داد گفت

45:04

من پول به نام مرا با خودتون می بریم جنوبی مانتو

45:06

پالتو پول بده بیا بریم و طرف

45:08

هم پول داد با کت شلوار تابستونی

45:10

میگه پریده رو کشتی رفت خلاصه

45:13

جمع شدن این جمع شدن شدن پنجاه و

45:15

هشت نفر بیوتیکی هایی استرالیایی

45:18

و نیوزیلند و یه نفرم کانادا

45:21

این پولکی جمع شد تو نیوزیلند رفته

45:23

شک تو عضو حقوقی نام خرید این قدیمی

45:25

خرید که دیگه جا واسه زغال کم آوردن

45:27

حتی پنج تا از اون پویا رو که

45:30

با این همه زحمت آورده بودن اثر

45:32

مجبور شد پیاده کنه اینجا و

45:34

نهایتا به اینجا رسید که یک کشتی

45:36

دیگه بیاد اینا رو تا یه جایی

45:38

به که شاید شوم که اینها مصرف زغال

45:40

شون کمتر باشد تا جایی بکشد شون

45:43

بعد از اونجا به بعد رو بخواد

45:45

خودش بره که مجبور نشه

45:47

زغال این مسیر رو هم با خودش حمل کنه

45:49

بتونم بیشتر غذا ببرد این

45:51

کاره از کجا اوردی کشتی بیاد اصطلاحا

45:54

بگذارید کنه ببره نصفش

45:56

خود شرکت صاحب کشف جرم راضی

45:58

کرد که اسپانسر بشه دیگر

46:00

را هم از دولت استرالیا گرفت

46:03

دولت استرالیا پول رو داد به شرط

46:05

اینکه کشتی نمیشود در

46:07

شورای همین مأموریت یک

46:09

سری عملیات شناسایی جغرافیایی

46:12

اینان در اقیانوس براشون انجام

46:15

می بینید چقدر از پهنای باند

46:18

ذهنی او کاری رهبر عملیات

46:20

عملا باید صرفه خلاقیت

46:23

های بیزینسی بشه واقعا خیلی

46:25

جالبه باید این معامله ها رو این دیدار

46:27

اینطوری دربیاره طراحی کنید که اصلا

46:29

بتوان ماموریت کلی رو ببره اومده

46:33

اون کشتی را آوردن و بسته به

46:35

این کشتی نبود خودشون چند که تو میگی

46:37

مثل بچه مدرسه ای که دستش میکشند

46:39

ببرند این نمیخواد بره مدرسه این

46:41

کشتی هم نمی رود و اینطوری میکشید

46:44

سنگینی شده بود اما روز بعد تو

46:46

این مسیر یک طوفان بعدیم گیر

46:48

کردن این آبهای بین نیوزیلند

46:50

جنوب ایران کلا مسیر خیلی دشواری

46:52

اند ولی اینا هم واقعا طوفانی

46:54

که خوردن طوفان بدی بود کشتی چنان

46:57

تجمیع شده مجموع شد که میگفتن

46:59

داره میره چاپ بشه پیوند می خوردند

47:01

تو این دیوار و تو اون دیوار و اب تو

47:04

کشتی جمع شده بود کلی یک پنی

47:06

خیلی مصدوم شده طوریکه شک توکن

47:08

بزنید راحتی کنید یه سگ افتاد

47:10

تو آب غرق شد و یا اصلا یه

47:12

کتاب دیگه میگفت تو همون آبگرفتگی

47:15

که از اتاقی کشتی غرق شرکت کابین

47:17

برق شد توی موج های بلند مجاری

47:19

سی متر گرفتار شدن یک زمانی

47:22

بعد با لباس خیس می خوابیدند

47:24

روی تشک سن زیر پتو خیس

47:26

بعد دوباره میخوام دوباره فردا بیدار می شدند

47:28

همین توصیف بهروزی

47:31

این طوفان بود تا اینکه بالاخره

47:33

خوابید و اینا رفتن دیگه

47:35

تا مدار جنوب گان از

47:37

اونجا اون کشک یکی می کشید چون بار

47:39

هایی که داشت براشون می‌آورد رو تحویل

47:41

نمر داد از جمله بیست و گوسفند

47:44

آورده بود اونا برده بود تا اینجا

47:46

اینجا گوسفندان سرزدن و گوشت

47:48

تا شو اومدن ببرند نبود که نصفش انداختن

47:50

تو دریا باطل کردن و ولی خلاصه

47:53

باران منتقل کردن طناب هم

47:55

قطع کردن جمع کردن ودیگه

47:58

جدا شد و امروز را داد

48:00

به سمت جنوب از

48:02

اینجا به پایین و تقریبا دیگه راحت

48:05

رفتن راحت رفتن نسبتا هم

48:07

سریع رسیدن حالا دیگه شکل

48:09

دو اونجایی بود که می خواست

48:12

باشه همه درد سرها

48:14

همه نگرانی های پول نگرانیهای

48:17

برنامه سفر خانواده

48:19

زن بعد چه اون یکی زن

48:21

زن اون یکی این چیزایی که را درست

48:24

مشروط بر نمی تونست بیاد اینا

48:26

دیگه همه پشت سرش بودند و

48:28

جلوش البته چالش های

48:30

تازه ولی چالشهای که دوست

48:32

داشت می توانست از پرسشنامه بر

48:35

اولین چالش همین که خب مدعی که

48:37

پهلو بگیر شرکتش سر آن قولی

48:39

که مرامی و فشاری به اسکات داده

48:42

بود همش دنبال یه جایی جدیدی بود

48:44

یه جایی جدیدی رو نشون کدو رسم میخواست

48:46

بره اونجا ولی نتونست بره نشد

48:49

بعدی بودیم دوم داشت رفتم سمت گزینه

48:51

دوم گیرن اینجا می دیوار های یخی

48:54

از حجم بالا پایین کردن ساحل و

48:56

و زغال سوزاندن واقعا دیدنی

48:58

که نه نمیشه نمیشه

49:00

بعد شرایطم یه خورده خراب شده و چون

49:02

فرصت داشت تمام اینا

49:04

باید حواسشون باشه دیر

49:07

نرن به ساعت تمام نکته تابستون

49:09

رفتن اینه که به زمستون اونجا نخورد

49:12

و قبل از اینکه یخ ببندد اطراف

49:14

فروان برند بتونن خودشون رو برسونه جایی

49:16

که باید پهلو بگیرد بعدا باید

49:19

پهلو بگیرند کارهایی بکنند آماده

49:21

بشن برای زمستان از اینکه

49:23

با وقت تلف کردن هم داشتنی خود زغال

49:25

بیش از حد مصرف می‌کند سوخت مصرف

49:27

می کردند همین که داشتند وقت ارزشمندی

49:29

را از دست می‌داد یه

49:32

مشکل دیگه هم این بود که پویان دیگه

49:34

بعدش روی کشتی و خیس بود و باید

49:36

میآوردند نیمه تا روی زمین و

49:38

خلاصه این شد که نشد نشد

49:41

که اینها برند اونطوری که شک

49:43

تان قول داده بودی جای جدید و شک

49:45

به تصمیم سخت اولش رو گرفت

49:48

و حرفش و گذاشت زیر پاش و

49:50

رفت همونجایی که به اسکات قول داده بود

49:52

که لنگد اندازه همانجا

49:54

لنگر انداخت درواقع لنگد همون

49:56

جا انداخت و زندگی در سی کیلومتری مرتبه

49:58

انداخت چون جنوب اون دیگه مثل

50:01

خشکی های دیگه نیست همه اش عوض

50:03

میشه یخ ها جابجا میشن این

50:05

توده های یخی که میان میرن امسال

50:07

هستم سال دیگه نیستن این ما هستند

50:09

چند ماه دیگه نیستن بر همین ساحلی

50:11

که شما امسال میبینی با ساحلی که چهارسال

50:14

ی بینی ممکنه خیلی فرق کنه یه

50:16

دلیل بینم که واقعا شک تو نتونست جای دیگه

50:18

لنگر به نیز همین اینجا

50:20

حتی بر اینکه از اون پناه گاهی که تو سفر

50:22

لیست کاور در بدن استفاده کنه نتونه

50:25

همون جا لنگد و نجات او مترسک

50:27

کیلو و تو متن لنگر انداختن

50:29

و و توی یادداشت باشم نوشته

50:32

دلم راضی نیست از این کار ولی

50:34

وی جهان پاک خیالم راحته

50:36

که هرکاری می تونستم کرده ام که

50:38

به اون گلی که زیر فشار ازم گرفته

50:40

بودند عمل کند ولی نشد

50:42

و وقتی خودم خیالم راحت دیگه حالا

50:44

همه دنیا حتی میخوام بگم بگم

50:47

من میدونم که کار درست و کردند

50:50

خلاصه با دلیل ناراحت این کارو کرد کاری

50:52

رو که به نظرم میاد کار عقلانی بوده

50:54

و رفتن به سود نمود جایی که خاطره

50:56

ی خداحافظی شش سال پیش رو واسه شک طور

50:58

زنده کرد اون بار به عنوان این

51:01

ولید اون بار به عنوان آدمی که عطسه

51:03

کاربر نیومده کم آورده مرغ

51:05

خواص شده ترمز تیم شده

51:07

عذر خواستن و از همین نقطه

51:10

با جنوب با خداحافظی کرد این بار

51:12

برگشته بعنوان رهبر

51:14

عملیات رهبر سفر اکتشافی

51:17

سفر به نام خودش برگشته

51:19

که کار نکرده رو

51:21

امام

52:03

رفتن و ایستادن و صد و هشت تا

52:05

ده بار خالی کردن تو همین تخلیه

52:07

سان هم داشتن پوکه جرثقیل

52:09

قلابی جدیدترین خورد تو صورتی یکی شون

52:12

که چشم ترکیب همون جا تو کشتی

52:14

عملش کردن برد و تو کابینه کاپیتان

52:16

و همونجا بیهوشی با هم و وسایل ابتدایی

52:19

که داشتن ترتیب عمر آتیشه دادند

52:21

هرچند دیگه چشم راستش بزرگوار از

52:23

دست یه مشکل دیگه هم

52:26

تو این سفر پیش اومد بین شک تند

52:28

و کاپیتان کشتی کاپیتان

52:30

کشتی نفر شکل تونه

52:32

ولی روح کشتی واقعا دستور

52:35

از کسی نمیگیره کاپیتان خدا

52:37

کشتی دیگه ایشون کاپیتان باتجربه

52:39

ای هم نبود کامپیوترها و تجربی نبود

52:42

و توی همین قسمت پهلو گرفتن

52:44

و اینا پی حرف شکل تو نمیرم بهش

52:46

میگفت برو اونجا میگفت نه اینجا مناسب

52:48

نیست یه مقدار طبیعی هست

52:51

بخاطر اینکه این دو نفر کارشون و

52:53

انگیزه هاشون باهم فرق میکنه رهبر

52:55

عملیات هدفش هدف عملیات

52:57

مثلا اینجا رسیدن به قطب کاپیتان

53:00

هدفش ولی به حفظ کشتی مأموریتی

53:02

شیمی که کشتی را امن حفظ کنه

53:05

من همین اینو با دو تا عینک متفاوت

53:07

نگاه می‌کنند و تسلیم می‌گیرند و

53:09

ریز کشور و ارزیابی می‌کنید این

53:12

دو عالی اختلاف اینو بالا گرفت جلوی چشم

53:14

همه بگو مگو کردند این گفت من نمی

53:16

کنم از دستور شهید فرمان سرپیچی

53:18

کرچک بعدش تو کابینه باهاش صحبت

53:21

کرد و خلاصه این کاری کرد که بعدا

53:23

که داشتنی را برمی گشتند چون دیگه

53:25

نه امروز قرار نبود اونجا بمونه قرار بود

53:27

خالی کرد برگرده در برمی

53:30

گشتن نامه برکناری این قاره

53:32

نوشت داد دست یکی از نفرات کشتی

53:34

که رسیدن نیوزیلند هنرجو

53:38

اینم یه ماجرای شد همونطور که اون موقع بعد

53:40

سفر دیسک کاور شرکت برگشته

53:42

بود تیتر روزنامه ها شده بود این

53:45

باره که این کاپیتان برگشتید رو خبر

53:47

روزنامه و اینا شد که آره

53:49

نبرد کاش فانوس دعوا در

53:51

جنوب گان و اینا مخصوصا که شرکتش

53:53

تو نامه برکناری نمیشود کیش شرایطش

53:56

خوب نیست مریضی و استراحت لازم

53:58

داره که البته اینم به بیراهه

54:00

انگار نبود چون توی سفر دیگه

54:02

ای همچون ازتون خواسته بودند بخاطر

54:05

مشکلات همینطوری خلاصه ولی

54:07

این مسئله به که خبرنگاران

54:09

دنبالش بودند خورده ایجاد کرد و یه خورده

54:11

حاشیه بازی و با این تفاوت

54:13

ولی که این بار شکل تونست نبود که این

54:15

تیتر را رو ببینه و بخواد سوار موجه

54:18

بشه احتمالا ابطحی موجه بیشتر منفی

54:20

بود ولی به هرحال موج بود

54:22

و شک طور که بود می تونست ازش

54:24

استفاده احتمالا بکنه

54:27

اما واقعی اینه که آدم بی تجربه

54:29

ای بود ولی کاپیتان خوبی بود معتاد

54:32

این سفر کاپیتان خوب برایش کافی

54:34

نیست همونطور که دریانورد

54:36

و خوبم براش کافی نیست سفر فوق

54:39

العاده ای و ویژگی های فوق

54:41

العاده ای هم میخواید اکسپلور اوردی

54:43

داری باید باشه واقعا توانایی ها و

54:45

ایشون این نبود ایشون این نبود

54:47

و این مسئله خودش یه تف

54:50

وقتی اینو برگشتن از جنوب گان این کشتی

54:52

او کاپیتان و این حرفا خودکشی نبود

54:54

و کاپیتان شما وقتی برگشتند مسائل

54:57

دیگه ام رو اومد دیگه مثلا

54:59

ایم که با پول و وام دهنده ها

55:01

رو نداده بود که حاشا سر

55:04

اون سروصدا آمبولی یه سری

55:06

کارهای علمی رو که براش پول گرفته

55:08

بود مثلا از دولت نیوزیلند اینان نکرده

55:10

بود بخاطر اینکه لازم بود جشن

55:12

نوروز اگه میخواست اون کارو بکنه یه مسیر

55:14

دیگری بره به نظر شک تنوع

55:16

زیستی عاقلانه ای نیامده بود

55:19

و اینکارو نکرده و ازاین و

55:21

دولت نیوزیلند و میخوره صداش درآمد

55:24

همش بدترین همون که زده بود زیر کشت رفته

55:26

بود اونجا که گفته بود نمی رم لنگر

55:28

انداخت و همه در

55:31

استرالیا و نیوزیلند انگلستان اسکاتلند

55:33

و اینا کلی آدم رو ازش شکار کرد سل

55:36

صدای طلبکاران درآمده بود فهمیده بودند

55:38

که برم پولش رو واسه من گرفته فجر آزادی

55:40

برادرش کرده ماجرای

55:43

پرونده دزدی جواهر و رسوایی

55:45

دیگه ایده و ششم تو روزنامه ها اما

55:47

خود شکل تنوع بی خبر

55:50

از این قیل و قال در جنوب ایران

55:52

مشغول آماده شدن بود برای

55:54

حمله به در اولین

55:56

فرصتی که تونست کشتی برگردد

55:59

کنند برگردوند همدیگر مخازن

56:01

کاپیتانی که دعوا کرده بود شیشه ببینه

56:03

رو در رو بشه باهاش هم نمی خواست

56:06

که این آدمای تیمش بکنند که حالا

56:08

گزینه برگشتم اینجا هسته و کشتی

56:10

اینجا واستاده و تصمیم بگیرم که برگردم

56:13

برنگردد کشتی که بره دیگه کسی

56:15

از فکر و خیالات نمیتونه بکنه

56:18

اونی هم که چشم شاید دست داده بود با کشتی

56:20

برگردند تقیه

56:22

موندن چون اصلا اومدیم که بمونیم

56:24

دیگه اومدیم که زمستون رو اینجا بمانیم

56:27

واقعا واقعا بریده

56:29

از دنیا یعنی یک سال حداقل

56:32

حداقل یک سال کاملا

56:35

بریده از دنیای میخوایم اینجا

56:37

باشیم هیچ راهی نداریم برای

56:39

برقراری ارتباط با هیچ انسانی

56:41

و از روز اول علم اینو میدونیم

56:44

که اینطور نیست که بگوییم حالا اول شکل میکند

56:46

نجات پیدا میکنی کی میاد دنبالم نه

56:48

میدونن کشتی که بره تا یک

56:51

سال دیگه از آدم جدیدی

56:53

خبری نیست زنان

56:56

کاهش این که تو رود تنها گانه پناهگاه های پیش

56:58

ساخته بود که داشته‌اند همون یا علمش

57:00

کرده بودند و این اتاقک

57:02

ده متر در شش متر

57:05

این قرار بود که بشه خونشون

57:07

در زمستان تاریک و طولانی

57:09

و سرد جنوب دو

57:11

تا دوتا واسه خودشون با پرده اونجا

57:14

اتاق درست کردن ده نفری

57:16

که میمونن زمستون اونجا هفته

57:18

اتاق دو نفره دارن چت کنم تنها کسیه

57:21

که کابینه خودشو داره یک

57:23

اجاق ساختن واسه ی گرما واسه

57:26

غذا زغال واسه اون اجاق

57:28

گاز برای روشنایی یه طرف

57:30

هم بیرون این اتاقک اصطبل

57:33

درست کردن برای این کنی

57:35

هایی که داشتن هفتم ازشون مونده بود

57:37

یه گوشم بیرون اتاقک پنگوئن

57:40

و سیل و و این چیزایی که میرفتند

57:42

شکار میکردن و اونجا دفاع

57:44

می‌کرد یک ویژگی

57:46

شک تند به عنوان یک رهبر تازه

57:49

کارم بود که تو همه کارها کمک

57:51

می‌کرد هم زغال بیل میزد هم

57:53

بنیاد و ورزش میداد خیلی مواظب

57:55

بود که کلاس بندی و طبقه بندی

57:58

نشت تو یادمون که

58:00

شخصیت خودش یه طوری بود دیگه سرگرم

58:02

کننده و بذله گو تیکه بندازه

58:04

و قشنگ چسب جمع پروژه

58:07

مشترک تعریف کرده بود همه باهم یه کتابی

58:09

اونجا بنویسند و طراحی کند یعنی

58:12

تولید کنند همه با هم سرگرمی بود

58:14

کار مفیدی هم دستگاه که قسم

58:16

برده و در آنجا که تا برای هم نوشتن و ویرایش

58:19

کردن هم چاپ کردند تا صحافی

58:21

کردن ده نسخه های اشتباه نکنم ازش

58:24

اولین کتابی بود که همه کاراش مسن در جنوب

58:26

کن انجام شد یا ای

58:28

سرگرمی های دیگری داشتند که فاز و فضای

58:31

چندتا مرد هفته ها زن ندیده

58:33

رو هم نشون میده یکیش لباس

58:35

زنونه پوشید رژ لب و رژ گونه

58:37

و کرم پودر روی نامزد مسخره بازی در

58:40

می آورد که این رابطه درگیریم

58:42

ایجاد کرد که آخر شک تو

58:44

مجبور شد تهدید به شلیک بنده

58:47

گروه از هم وا خلاصه

58:49

مورد عجیبی بود شک تون واقعا

58:51

از گرم گرفتن با همه با

58:54

همه وقت گذاشتن صحبت کردن

58:56

و حفظ روحیه

58:58

, تیمی دونست که واقعا

59:00

حفظ روحیه و سلامتی تیم چقدر

59:03

چیز مهمیه اینارو باید

59:05

ازاین زمستون با روحیه و

59:08

حلقه ها و مسئله اینطوری بود تو سفر دینا

59:10

همراه دو تا لرد بودند ولی کسی

59:12

اینجا لقبی نداشت به شک تنکابن همه

59:15

میگفتن رئیس باز بقیه

59:17

عنوان نداشتن حواسمون باشه

59:19

بینانه تینا کشیش تشنج دانشگاه

59:21

رفتنی نیست یه خورده سفر بار ای میشم

59:23

نسبت به سفر قبلی سنگین تره

59:26

ادمایی که توش هستن یه هوا

59:28

ادمای مطالعه تربیت ولی

59:30

باز شک تو اون فاز رو خلاصه

59:34

دو طرفه بود دیگه یعنی از اون

59:36

ورم دانشمند و دریانورد

59:38

هم احترام رهبری و شخصیت

59:41

شد داشتن بدونید که از نظر سنی

59:43

تمایز خاصی به اشتباه شماست به گز

59:45

بقیه بزرگتر یا حتی منزل تجربه

59:48

لزوما توانایی رهبری

59:50

داشت می تونست رهبر باشی یعنی

59:52

بدونید که از بقیه بیشتر درس خونده باشه

59:55

بدونید که بیشتر از بقیه بدون

59:57

شخصیتی شهرری می‌کرد و این متمایز

1:00:00

نشان کرد حالا برمی گردی به این موضوع

1:00:02

تو از موضوعاتی که واقعا شک تون

1:00:05

رو خیلی جالب یک

1:00:07

ونیم همنوایی کردن توی این سفر رفتن

1:00:09

یک قله ای رو همون نزدیک جاییکه

1:00:11

بودن زدن کل ارشاد قول خیلی

1:00:13

مهمی نوا مثل ششم یا هفتم قله

1:00:15

ی بلند جنوب فرانسه ولی

1:00:18

اول اینکه نشون داد همین سفر که چقدر

1:00:20

منظر تجهیزات نا آماده بودن

1:00:22

دیه قله آتشفشانی صدا

1:00:25

را هشت صد متر ارتفاع رشوه و

1:00:27

ارتفاعات هشتاد سال بعد از سکته

1:00:29

یه ربات ساختن سال نود و دو

1:00:31

رفت تو دهنی آتشفشان بازدید

1:00:34

کرد بعدا قول معروف هم شدی

1:00:36

سانحه هوایی به هواپیمای نیوزیلند

1:00:38

خودتون کوه یه بار مسافرین داشتم

1:00:40

می رسند جنوب گانه ببیند اینا

1:00:42

همه دویست پنجاه نفر مرد به

1:00:45

لحاظ مالی دهه بعد موقعی

1:00:47

که ما داریم حرفش رو میزنیم هزار و نهصد

1:00:49

و هست کسی اصلا قلدر و هنوز

1:00:51

فتح اش نکرده ایمان

1:00:54

الهی که رفتن غلبه بزنن واقعا

1:00:56

یک علتش اینه که کار دیگه نوشتن و موقع بکنند

1:00:58

اوایل مارس و مسیر قوت واسم باز

1:01:01

نبود و این رو باید صبر می کردند

1:01:03

حتی اون غذا هم میخواستم برندی

1:01:05

بکند ارزیابی مسیرهای نام

1:01:07

و اقسام و کنم فعلا امکانپذیر

1:01:10

این شد که رفتن سراغ این قله و

1:01:12

سه سوت مرا کشیدن بالا

1:01:15

بدون وسایل کوهنوردی بدون

1:01:17

تجربه کوهنوردی و ساحل صخره

1:01:19

نوردی هیچی واقع بعد رفتند

1:01:21

بالا دیدم که چادر با خشک نیاورد

1:01:24

کتاب دیگهای ننوشته بود چادر نبودن و به شور

1:01:27

چادر آورده بودند چوب چادر

1:01:29

را دراز بود تو راه ولش کرده بودم بدون

1:01:32

ابزار میگم اینا چهار دست و پا رفته

1:01:34

بودند بالا و گفتیم حالا رسیدیم اونجا

1:01:36

چادر و میکشه این رو سرمون میخوابیم دیگه

1:01:39

کیسه خواب داریم واقعا

1:01:41

آماده بودن ذهنیت شوند نا آماده

1:01:43

بود اینکارا نبودن ولی به

1:01:45

هرحال قول در رو زدند و افتخاری بود

1:01:47

برای این سفر برگشته و موارد

1:01:49

دیگه سر خوردن تا اون پایین ولی

1:01:51

اون پایین که رسیدن شک تند به عنوان

1:01:53

اینکه افتخار اول سفر رو بهش

1:01:55

رسیده شامپاین باز کرد اولین

1:01:57

دستاورد سفر جشن گرفت

1:02:00

دقت کردید دیگه شکل تو گفتم و پایین

1:02:02

بود براشون در شعر خود شکل تو باهاشون

1:02:05

نرفت حقیقتش نمیدونم

1:02:07

چرا ولی شاید بخاطر اینکه دکترش

1:02:09

بهش گفت که این دکتر تیم گفت شهید

1:02:12

بخوای بری من باید معاینات کنم و

1:02:14

اینم گفت مرزهای صفحه را نمی خواستم برم

1:02:17

خاطر اینکه نمی خواست دکتر معاینه

1:02:19

کنه شاید

1:02:22

ولی به هرحال سفر نرفت و البته

1:02:24

سفر بی تلفات هم نبود یکی

1:02:26

شون انگشتش راست با شروع وقتی برگشتند

1:02:29

شست و شوی پاشو قطع

1:02:31

کردند ولی رکورد خوبی

1:02:33

شد جمله عجیبی

1:02:35

شدی خودشو با چقدر چرا ولی ولی

1:02:38

واقعا اینطور شد رکورد خوبی شد همون

1:02:40

اول کاربری مدار این بهشون روحیه

1:02:43

زمستون ولی زمستون سختی

1:02:46

بود توی زمستون چندتا

1:02:48

فنی دیگران از دست دادن گرسنگی

1:02:50

کشیده بودند شکر را خاک خوردن و الان

1:02:53

دیگه پوز عطا پنگ که این آورده

1:02:55

بودن کلا مونده بود چهارتا

1:02:58

وی خودشونم سالم بودن

1:03:01

ولی نسبتا دیگه نسبتا

1:03:04

از سه ی تیمی که شک ابن اولش

1:03:06

در ذهنش داشت با خودت ببر قوت

1:03:08

تا اواسط زمستون آخرای

1:03:11

زمستون معلوم شد که چندتاشون

1:03:13

نمیتونن برند یا مریض اند یا

1:03:15

پاشون راست باعث شده یا مشکل قلبی

1:03:17

دارن یا هرچی اینا نمیتونن برن

1:03:20

خود شک دانم که میدونیم همیشه درباره

1:03:22

وضع سلامت جسمانی علامت

1:03:24

سوال بود از بعد از دیسک

1:03:26

آوری گفتم و قول دادم شاید

1:03:28

به این خاطر میگن نرفت که اگر رفتی که

1:03:30

سفر قوت ممکن بود نتونه ولی

1:03:33

روحیه تیم خوب یه

1:03:35

بخشی از خوب بودن روحیه به جز برنامههای

1:03:37

سرگرمی وینا به خاطر غذا

1:03:40

بود اعضا نسبت به سفر قبل

1:03:42

خیلی متنوعتر بود بعدم

1:03:44

همه نوبتی غذا درست می کردند خیال

1:03:46

اصرار کرد و شک تند غذا درست

1:03:49

نکنه واقعا حس خوب درست نمی کرد غذا

1:03:51

بدمزه درست میکرد ولی به هرحال همه

1:03:53

این کار میکردند بعد از غذا

1:03:55

راضی بودن غذا یکنواخت و

1:03:57

بعد نزد او طوری نبود بزرگ

1:04:00

ترین فکری شکل تونم احتمالا در

1:04:02

طول زمستون همینه که کیو با خودش

1:04:04

ببره به سفر خود ما هم

1:04:06

الان تقریبا میدونیم شک دنبال

1:04:09

چه جور آدمی میکرده ولی خب مهمترین

1:04:11

معیار مدنی که طرف کاملا

1:04:14

کاملا کاملا سرحال و

1:04:16

سالم باشه بخاطر اینکه بعد

1:04:18

خودش رو که میدونی که صد در صد نیست

1:04:20

بعدشم این سفر طوری که

1:04:22

نفر اشتباه بردن واقعا

1:04:25

جون همشونو به خطر میندازه شوخی

1:04:27

نیست یه نفری داشته باشند که اشتباه

1:04:29

تو اون سفر این ممکنه برای

1:04:31

همشون واقعا خطر مرگ

1:04:34

داشته باشد خلاصه

1:04:36

اینا زمستون سعی کردند همینطوری

1:04:39

با کتاب خوندن و موزیک و سرگرمی

1:04:41

و خستگی هاشون درک کردن و خورشید

1:04:44

که اومد بالای تیم شک تو درست

1:04:46

کرد فرستاد نه به سمت

1:04:48

قطب جنوب و سمت جنوب نه

1:04:50

به سمت شمال شمال غربی

1:04:53

برای رفتن به نقطه قطب

1:04:55

جنوب مقدماتی این

1:04:58

قطب مغناطیسی با اون قطب جنوب

1:05:00

جغرافیایی کنار خوان برن فرق

1:05:02

داره با توجه به مقدار طوسی چیه

1:05:05

این همون نقطه ای که وقتی قوت موارد میگیریم

1:05:07

دستمون که حتی می بینیم در سمت

1:05:09

جنوب یه نکته بامزه هم داریم

1:05:11

قطب جنوب مکزیک جاشو عوض میشه

1:05:14

یعنی الان اون جایی نیست که

1:05:16

او موقع بوده اصلا یه زمانی رفته

1:05:18

و گفت‌وگو و تو دریا حالا درباره

1:05:20

این موضوع جای دیگه صحبت می‌کنیم ولی

1:05:22

جالب قطب جنوب مقدار طوسی نقطه

1:05:25

ثابت نیست از اونجایی

1:05:27

که اینا هستن این در شمال غرب

1:05:29

شونه قطب جنوب جنوب شونه و

1:05:32

فاصله اش کمتر نزدیک تره

1:05:34

ولی من که رفتم بهش کار خیلی راحتی

1:05:36

بوده باشه اینم سفر شاخی

1:05:38

بود صد و بیست و دو روز سفر بود بیش از

1:05:40

دو هزار کیلو و سوت کشیدن آخرش رفتن

1:05:43

و اومدن ولی به هرحال سفر بسیار

1:05:45

مهمی هم بود و دستاورد خیلی

1:05:48

بزرگه هم بود برای این ماموریت

1:05:50

و سفره نمود این تیم

1:05:52

که رفتن قطب جنوب مجلسی اول

1:05:55

شو ماشین سعی کردم برند گفتیم یه ماشین

1:05:57

برده بودن کلی از فضا کشتی

1:05:59

را می گرفت او دست اگه یه نفرم

1:06:01

آورده بودم با خودشون کلا مهندس

1:06:03

ماشین بود بعد او وقتی ماشین

1:06:06

پیاده کردن گذشته رو برف و با

1:06:08

کلی آرزو روشن کردن و رفتی

1:06:10

خورده جلوی چند متر رفت جلو پای

1:06:13

به فکر کرد واستاده روشن نشه

1:06:16

یک و نیم برابر کردن منم شد روی است میره

1:06:18

بعد نمی رود رو بست نمیره

1:06:20

گیر میکنه دفاع ماشینم

1:06:23

که دیگه نرفت داشتن

1:08:00

واسه ی نود روز هم غذا برداشتن

1:08:03

و برنامه هم این بود که خود پویا

1:08:06

هم یه جایی در طول سفر تبدیل

1:08:08

بشن غذا هاشونو دیگه

1:08:10

برو که بری یه دقیقه

1:08:12

دوباره فکر کنیم به کاری که اینها دارن

1:08:14

می‌کند دارن میرن جایی که

1:08:16

کسی نرفته در نتیجه

1:08:19

این رو نمی دونن چی در انتظارش شونه

1:08:21

شاید تو مسیرشان باید از چندتا

1:08:24

کوه به بلندی اورست برند بالا

1:08:26

شاید دردهای بزرگی سر

1:08:28

راه شونه شاید صاف

1:08:30

شاید شاید شاید شافعی

1:08:33

اینطوری داریم میدی یه جایی که کسی

1:08:36

نرفته در طول این تحقیق من

1:08:38

هی حواسمون سعی کردم به

1:08:40

این به جمع کنم که اینا نقش

1:08:42

این ندارن ازش نصری

1:08:44

دستشو نیست هیچ کی نسل ای نداره

1:08:46

واقعا نمی دونم جلوتر چه خبره واقعا

1:08:49

قراردادی جان ادامه سر بشنویم

1:08:52

یه خورده به عظمت این تجربه

1:08:54

فقط فکر کنید که همه این رسته

1:08:56

سردی و دوری و سختی

1:08:59

و باد و اینا یه طرف این

1:09:01

که اینا هیچ خبر ندارند که یه

1:09:03

خورده جلوتر فردا هفته

1:09:05

دیگه چی در انتظارش نوع خودش

1:09:08

به نظرم کلا اصلا یک داستان

1:09:56

یه کار مهمی هم اینجا شک تون کرد

1:09:58

که اسکات نکرده بود داشت میرفت

1:10:00

دستور کتبی نوشت و گذاشت

1:10:02

برای کارای که کی رئیسه وقتی

1:10:04

من نیستم اگه ما تا فلان موقع برنگشتیم

1:10:07

کی چی کار کنه مسئولیت

1:10:09

پلان تصمیم و فلان تسلیم و با منه

1:10:12

بعدا اگه که من برنگشتم کس دیگه

1:10:14

رو سرزنش نکنید و بعدشم

1:10:16

رفتن طبق برنامه میانگین

1:10:18

و باید روزی بیست و پنج کیلومتر

1:10:20

میرسد سفر قبلی که رفته

1:10:22

بودم با اسکین روزی میانگین نصفه

1:10:24

اینو هم نتونستن بودن برن الان باید

1:10:27

میانگین روزی بیست و پنج کیلومتری می رفتند

1:10:29

که بتونن سروقت برگردند

1:10:32

محدودیت اصلی غذاست البته

1:10:34

غذا داره بیشتر از اصطکاک می بره و

1:10:36

به فکر خودش برنامه خودش بهتر

1:10:38

از اسکات میبره کولا هم اسکات

1:10:40

برای هفتاد و پنج روز داشت غذا می برد

1:10:42

شک تون داره برای نود

1:10:44

نود و یک روز غذا می برد

1:10:47

رخ دادن خلاصه رفتنت ده روزی

1:10:49

نرفت بودند که شک دو دید سرعت

1:10:51

شون بیشتر از دفعه قبل هست

1:10:53

ولی نه اونقدری که لازم دارد

1:10:56

نه روز عین نود کیلومتری معدن سفر

1:10:59

قبلی مثل شصت کیلومتر رفته بودند

1:11:01

که آره خیلی بهتره ولی نه

1:11:03

اونقدری که برای رفتن به

1:11:05

قطب ارزشی داره به قوت لازم یعنی

1:11:07

کلید با این فرمان برم به جایی نمی

1:11:10

رسد شب توی چادر نشست حساب

1:11:12

کتاب کرد که چه باید بکنند که طولانی

1:11:14

تر بخوان برن جوابم مشخصه

1:11:16

کمتر باید غذا بخورد یعنی

1:11:18

درواقع جیره غذایی روزانه

1:11:20

رو کم کن که بتونین طول سفر رو

1:11:22

زیاد کنید همین کارو کرد

1:11:24

و یه طوری کرد بنابراین که حالا صد و ده

1:11:27

روز بتونم دوام بیاورد و اینطوری

1:11:29

حال اگه نوزده کیلومتری در روز

1:11:31

برن امید رسیدن هنوز

1:11:34

اینطوری جیره غذایی روزانه رسی به

1:11:36

یه چیزی نزدیک چهار هزار و سیصد

1:11:39

کالری یک غذای فشرده ای داشتند

1:11:41

به نام پیکان قند داشتن

1:11:44

پنیر داشتن بیسکویت داشتن

1:11:46

خوابگاه او داشتن و اینجور چیزا و

1:11:49

با این تصمیم شکل تند دیگه تقریبا

1:11:51

از همون اوایل سفر گرسنگی

1:11:53

هم همراه شون بود گرسنگی

1:11:56

دائمی و البته امید

1:11:58

دیگه گرسنگی که امید بود که

1:12:00

حالا که این کار کردیم میریم و

1:12:02

بقوت میرسه شک

1:12:05

تونه اینو واقعا از اولش باور داشت

1:12:07

و این باور رو به تیمش هم

1:12:09

داده بود امیدوار بودند واقعا

1:12:12

میگن شک ایراد داشت ایراد یادداشتی

1:12:15

راد تکنیکی فنی اینا ولی شخصیت

1:12:18

رهبری اینکه به تیم

1:12:20

به باور میکنه که معارف

1:12:22

تک تک ما ممکنه کم بود داشته باشیم

1:12:24

و اینا ولی جمعا بزرگتر

1:12:27

از تاس جمع اعضای مونه تیم

1:12:29

مدیریت چیز اضافه ای داره اینو

1:12:32

داشت رهبر همین همه

1:12:34

تیم امیدوار بودم همه ی تیم

1:12:36

امیدوار بودند و البته منتظر

1:12:39

و چشمانم به رفتارهای ریز و

1:12:41

درشت شکل تند تو این سفر که از

1:12:43

نشانه ها بتونن ورزش و حدس بزند

1:12:46

شک صحبت می کرد بر خلاف

1:12:48

اسکات باهاش درمیون میذاشت برنامه

1:12:50

رو بهشون میگه فکرش رو به شما گفت ولی

1:12:52

بالاخره همه ترسش براشون نمی ریخت

1:12:54

بیرون اینا هی سعی می‌کردند

1:12:56

افطاری شور ریزی دقیق دقت

1:12:58

کند که بتونن دقیق

1:13:00

تر بفهمند که بعدش اون چیه و تو

1:13:03

سر رئیس اون چی رهبری

1:13:06

اینجا دیگه فقط مثل

1:13:08

رهبری یک تیم نیست فقط

1:13:10

رهبری مثلا سرکار تی پروژه

1:13:12

اینا نیست اینجا رهبر

1:13:15

لیدر دیگه کسی که زندگی

1:13:17

تو واقعا سپردی دستش و

1:13:19

اگر که اون لیبرتی بره خوبی

1:13:21

نباشه ممکنه تو بمیری برای

1:13:23

اینه که نقش رهبر تیم خیلی

1:13:25

مهم می‌شد و واقعا این

1:13:27

باتجربه هاشون می فهمیدن و شکل

1:13:30

تند از اون طرف می فهمید که اسب و بومی

1:13:32

و غذا و اصول تو اینو همه لازم

1:13:34

همه درسته ولی چیزی که میتونه

1:13:36

حکم شکست و پیروزی رو بده

1:13:38

شخصیت رهبری و شخصیت

1:13:40

تیمی و واقعا از این نظر

1:13:43

هیچ کم نداشت از

1:13:45

نظر های دیگه ولی کم داشت اشتباه

1:13:48

داشت مثل همون بسوی انتخاب

1:13:50

اسباب و پونه که گفتیم که

1:13:52

کلی فکر کرده بود و بالا پایین کرده بود که

1:13:54

سگ ببره یا پنگ ببره آخرش پناه

1:13:56

آورده بود اینا بیشتر طرف

1:13:58

شدن خونشون که موندن همچی که

1:14:00

به برس نرم رسیدن تا زانو

1:14:02

رفتن تو سرعت و اصلا خیلی آوردن

1:14:05

پایین بعدشم یه طوری بود اینو گرما

1:14:07

رو برش را نگه نمی داشت برای همین

1:14:10

شب باید واسه اینا هم پناهگاه درست می‌کردند

1:14:12

وقتی مسن داشتن می رفتن چادر که می‌دانند

1:14:14

اینان باید براش یه جای محبوس

1:14:16

درست میکردند غذایی اینا رو باید

1:14:19

تو گرمی کردن وسایل باری شده

1:14:21

بودند نکرد بار نمیبردند هرگونه

1:14:23

که بار میبردند ولی کارم

1:14:25

زیاد داشتن سوی شبه با میشدن میومدم

1:14:27

مثل پتو روی است با رو جابجا می کردند

1:14:29

خیلی مصیبت شدیم بنیاد براشون

1:14:32

و آخرش اونم رو هم که کشتن

1:14:34

و خوردن همچین سفت بود که موقع

1:14:37

جویدن دندون ایجاد کرد شد

1:14:39

که کمک کردن اونم کشیدن و خلاص

1:14:42

ولی کلا از بنیاد ضرب

1:14:44

زیاد خوردن پنیر و افتاد توی

1:14:46

دنیا از این شکاف و یخی که توی یخچال

1:14:48

های طبیعی هست افتاد هم خودش

1:14:50

رفت هم کلی بار رو با خودش

1:14:52

برد که کل غذا روش بود با خودش برد

1:14:55

این شکاف فامیل چیزی نبود که مسأله ی حالا

1:14:57

یه دونه استثنائی جایی بود واقعا

1:14:59

خیلی ازاین و سر راهشون خیلی

1:15:02

سریع راهشون بود و همراه داشتن فنی

1:15:04

آسیب پذیرتر شوند کرده بود

1:15:06

چون از اینا مثلا چند بار

1:15:09

در روز ممکن بود بیاد جلو شون یک

1:15:11

جاهایی که یک قدم اشتباه

1:15:13

که و داری ممکنه بمیری

1:15:15

چندین بار در روز اون هم نه

1:15:17

یه روز دروس بعضی وقتها روزها

1:15:19

هفته ها پشت سر هم یه

1:15:22

جاهایی از رفتن مسیرشان بسیار

1:15:24

سخت بود از همینطوری رفتنشم صرف

1:15:27

همه شرایط و بارو اینا به کنار خلاصه

1:15:30

اینا بیست و چند روز رفتن

1:15:32

تا اینکه از مدار

1:15:34

هشتاد و دو درجه رها شدن مدارا

1:15:37

هشتاد و دو درجه اول جایی

1:15:39

بود که اسکات و شکر تند

1:15:41

و ویلسون تا اخرش رسیده بودن

1:15:43

مدار هشتاد و دو درجه رکورد

1:15:45

اسکات ببین دیگه توی

1:15:47

همه جا که داره میگه مسموم می گن رکورد

1:15:50

اسکات بود کسی اونو به اسم رکورد شکل

1:15:52

تو نمی شناسه بااینکه شک تند تند

1:15:54

سفر بوده معروف بود به رکورد

1:15:56

اسکات بر همینم رهبری تیم انقدر مهم

1:15:59

بود انقدر کوچک مدار

1:16:01

هشتاد و دو درجه رد شدن و

1:16:04

اینه که رد کردن یخ و خیال شک تو راحت

1:16:06

شد که از زیر سایه اسکات اومده

1:16:08

بیرون بعدش سال تو اون لحظه

1:16:10

در تمام این سفر خودش و زیر سایه

1:16:13

اسکات می الان ولی خیلی

1:16:15

هم سریع تر از سفر قبلی رسیده

1:16:17

بودن به این نقطه و از همه مهمتر

1:16:20

به جز یه بار که دندون یکیشون کشیده

1:16:22

بودند و چندتا مورد نسبتا جزئی

1:16:24

برای اون شرایط واقعا همهشون

1:16:26

حالش خوب بود و سالم بود

1:16:29

حالا روحیه ام گرفته بود شک تند دیگه شروع

1:16:31

کرده بود باور کردن اینکه

1:16:34

واقعا به قطب جنوب میتونند برسد

1:16:36

رکورد و که زده بودند هرچند اینجا

1:16:38

دیگه تو اینکارا رکورد اون قدی مهم

1:16:41

نیست اصلا چیزی که دنبالش شیرینگ

1:16:43

که بررسی که موفقیت

1:16:45

به اسم بخوره و بعد تازه

1:16:47

رسیدم همه ی سنین باید بررسی

1:16:49

بعد انقدر توانایی نقد غذا داشته باشی

1:16:52

که همه این راه رفتن و برگردید

1:16:54

و از کجا میدونی که انرژی داری که این راه

1:16:57

رفتن و برگردی و کجا

1:16:59

میدونید چقدر کالری لازم دارید

1:17:01

چه جور غذایی لازم داری با جون

1:17:03

ادما داری بازی میکنی اینان

1:17:05

همه را عملا داری با تجربه

1:17:08

و با علم محدود اون موقع حساب

1:17:10

میکنیم بینی شمسی همین

1:17:13

حساب کتاب اینکه تو راه برگشت چقدر

1:17:15

های لازم داریم چقدر غذا

1:17:17

داریم این خیلی مهمه و

1:17:19

راستش من فکر میکنم خیلی ترسناک

1:17:22

چقدر تو باید اعتماد به نفس داشته

1:17:24

باشید که یه همچین حساب کتابی برای

1:17:26

خودت و چند نفر دیگه بکند

1:17:29

خلاصه

1:17:30

در شرایط سخت اینا رفتن و رفتن

1:17:32

خیلی تصمیم های شکل توی این

1:17:35

سفر اشتباه بود و کلی چیزای

1:17:37

و میشه از همه اشتباهات هم از

1:17:39

تسلیم و دیگرى یاد گرفت یکی

1:17:41

تو تیم شان بود یه خورده مشکل

1:17:43

داشت میگفتم من

1:17:45

, بیشتر درس خوندم و اینا چرا

1:17:47

شک تو باید رئیس باش من باید رئیس

1:17:50

باش شک برای این جو و مصدوم

1:17:52

نکنه و البته آدم قابلی هم بود

1:17:54

آدم قابلی هم بود اینو با خودش آورده

1:17:56

بود که توی سفر قوت و نذاشته بود

1:17:59

که بمونه

1:18:00

اما تو مسیرم باز برای این که این

1:18:03

مثلا با یه نفر دیگه دو نفر دیگر

1:18:05

و خشونتی کلید نکنه ه مس از ذهن

1:18:07

اونا رو خراب نکنه چادر آدم

1:18:09

آهنی عوض همه بچرخند

1:18:12

همه با هم باشند تیم نشن علیه همدیگر

1:18:14

و همه رو تو تصمیم گیری

1:18:17

های مهم دخالت می‌داد کار آماده

1:18:19

کردن غذا و نوبتی تقسیم می‌کرد

1:18:21

بین همه واقعا یه طوری باشه

1:18:23

که همه حس کنند که موفق شدن سفر

1:18:25

موفقیت خودشونم هستی

1:18:28

که تیم حس کنند تو پیروزی شریک است

1:18:30

این خیلی کمکشان می‌کرد که روحیه

1:18:32

جنگیدن برای پیروزی رو اونجا هم

1:18:35

حفظ رفته رفته

1:18:37

است تا رسیدن به کوه هایی که الان

1:18:39

بهشون میگیم کوه های ترانس آتلانتیک

1:18:41

اینا اولین ادمایی هستن

1:18:44

که دارن میان و این جای این

1:18:46

رشته کوه و میبینه یه رشته کوهی الان

1:18:48

خیلی میدونیم به شکوه مهمیه جنوب گرگان

1:18:50

شرقی را از جیره خوار غربی جدا

1:18:52

میکنه حواسمون باشه به

1:18:54

وسعت جنوب گاندی گفتیم جنوب

1:18:56

گان یه چیزی تقریبا اندازه جمع

1:18:58

امریکا و مکزیک از کل

1:19:01

قاهره اروپا بزرگ تره و

1:19:03

تا اون موقع بسیاری از این سرزمین

1:19:05

وسیع ناشناخته عمدتا کسی

1:19:07

نمی دونست اینجا کوه مثلا این

1:19:09

دیگر چه کسی نمی دانست رفتن

1:19:11

خلاصه و رسیدن اینجا و

1:19:13

گرسنه ام هستند از آهن کم

1:19:16

خونی هم دیگه نیست که همه ی با رو بکشه

1:19:18

بار همش رو دوش خودشونه و

1:19:20

حالا رسیدن به یک رشته کوهی چند

1:19:23

هزار کیلومتری از سیصد

1:19:25

کیلومتر ارتفاع شه جاهایی میرسه

1:19:27

بالای چهار هزار البته

1:19:30

شکل توریستی مسیر خوبی لایه این

1:19:32

کوه ها پیدا کنه که با ارتفاع کمتر

1:19:34

ازش بگذرد ولی به هرحال

1:19:36

همچنان با از یخچال و رد میشدن

1:19:38

از کوه بالا میرفتند کار دشوار

1:19:41

کار دشوار ولی کار دشوار

1:19:44

پر جایزه ای بود بخاطر اینکه

1:19:46

هر یخچال جدیدی هر کوه

1:19:48

تازه فرصتی بود که واکنش

1:19:51

به نامه کسی دو تا از

1:19:53

اینها رو نامگذاری کرد به نام

1:19:55

دو تا خانومی که دوستی باهاشون

1:19:57

داشت هرچند به قول نویسنده

1:20:00

نمایش ممکن بود همه ی کوه های جنوب کنم

1:20:02

واسه آدمی مثل شک کم بیات با

1:20:04

او فرمود کشوند رفته بود و می

1:20:06

رفت ولی این کار کرد

1:20:08

بعضی از همسر فراش اینایی کوه های

1:20:10

چیزایی به اسمشون شد اگه کوهی

1:20:13

تکه سنگ یادگاری عبور واسه یه خانومی

1:20:15

و اینطوری خلاصه رفتند نظر

1:20:18

فصلی هم الان تابستون

1:20:21

جنوب گانه تابستون و

1:20:23

افتاب به یک مشکل جدی

1:20:26

هفته اومده بالا برف زیر

1:20:28

پاشون مثل شن صحرا روانه

1:20:30

و اینا دارن عرق می ریزند زیر

1:20:32

بار سنگین و آفتاب سوزان

1:20:34

این گوشت یخ زده اسب

1:20:37

مجموعا و میرن جلو اتفاق

1:20:39

بالاست اکسیژن کم هوا

1:20:42

خشک بعدا ضعیف از کار

1:20:44

سنگین اشتها زیاد

1:20:46

غذا کم سبد یه مشکل

1:20:48

دیگه که آفتاب درست کنین که یه

1:20:50

بلایی یخی که تو مسیر عبور شون

1:20:52

هست اینا رو نامطمئن

1:20:54

میکنه خورده لرزان میکنه

1:20:57

و هر لحظه ممکنه بریزد

1:20:59

در شرایطی که دارند سورتمه هارو به

1:21:01

دوش خودشونو میکشن برم بالای

1:21:03

کوه و باید مواظب باشن سرم نخوره که سرازیر

1:21:06

بشه و بره و مثلا غذایی حرفاشون

1:21:08

رو با خودش ببره هوا البته

1:21:10

گر نیست یادمون باشه هوا همچنان

1:21:13

سرد ولی آفتاب شرایطی

1:21:16

می رفتند ودیگه اینجا ها و جاهایی بود که

1:21:19

هر لحظه فکر میکنی که قدم اشتباه

1:21:21

ممکنه که درصد بالایی از خطر

1:21:24

مرگ او داشته باشه اینجا جایی که

1:21:26

شک تو تو یادداشت نوشت که خیلی

1:21:28

سخته که مرز توانایی انسان

1:21:31

رو بفهمی کجا خاطره

1:21:33

اینکه چیزایی داشت میدید احتمالا که

1:21:35

قبلا تصور هم نمی تونست بکنه

1:21:38

چقدر این جمله واقعا از این

1:21:40

آدم در این شرایط معنی دار تیمی

1:21:43

که که خیلی سخته که ببینیم

1:21:45

معرض توانایی انسان کجاست

1:21:48

تمام این مدت خود شکل دندان پیشانی

1:21:50

تیم میره عینکم نمیزنه که بتونه

1:21:53

خوب ببینه و راهبری کنه لوای

1:21:55

ترکیده چشات داغون ولی

1:21:57

قدرت اراده داره می برد

1:22:00

شرایط هم یه طوری متغیر که یه

1:22:03

روزی کلا ناامیدانه یه

1:22:05

روز بعد مسیحی یخچالی رو تموم میکنم

1:22:07

یه قله را صعود می‌کنند کوهی را

1:22:09

دور می‌زند یهو امیدوار میشه

1:22:11

اینو قشنگ از یادداشت باشه میشه الان

1:22:14

دید کلان این یک

1:22:16

کار جالب تو تحقیقات این اپیزود واسه

1:22:18

خوندن خاطرات روزانه و یادداشتهای

1:22:20

اینا خیلیا شدم یادداشت

1:22:23

نوشتن هم از سفر قبلی صفحه

1:22:25

لیست صابری همین جا حرفه ای

1:22:27

تراش همینطوری این که تو رویهم

1:22:29

غر نمی زند در طول روز اگر

1:22:31

مثلا ناراحت بشن است چیزی مشکل داشته

1:22:34

و شنا ولی به هرحال وقتی

1:22:36

اینطوریه داری جونتون به دندون میکشی

1:22:38

یه روز و دو روز یا هفته و دو هفته

1:22:41

میرسی به جایی که بالاخره قورت

1:22:43

میاد میخای به جون ادمایی که

1:22:45

غر بزنی کسی را ندارد

1:22:47

شما نفر یه مسافرت سه روزه میریم

1:22:49

بعدش می خوایم برگشتیم که غر بزنیم به جون

1:22:51

همدیگه ایناکه هر لحظه

1:22:54

اشتباه یکیشون ممکنه زندگی

1:22:56

بغل شوم به باد بده خب

1:22:58

معلومه چقدر دلشون پر میشه ولی

1:23:01

خوب با همین توسط دربارش صحبت کنند

1:23:03

اولین که هستم در سبک اون که اینا اصلا پراید

1:23:05

به سوی فضایی که مسن دو نفرشون باهم

1:23:07

تنها بشن از این چیزا نداره مثل اینجا

1:23:10

بعدشم بالاخره حرفهای میدونن

1:23:12

که بیرون نباید بریزند اونجا فقط شرایط

1:23:15

بدتر میکنه یه همچین کاری هم خوب

1:23:17

تو خود ریختن ام آدم و

1:23:19

صمیمی کنید کی باید

1:23:21

می کردند طوریکه می‌کردند این بود

1:23:23

که شب که میرفتم توی چادر حجم

1:23:25

داشتن خالی میکردم تو یادداشتهای روزانه

1:23:28

ش نامههای که قرار بود بعدا

1:23:30

که برگشتن بفرستند ما

1:23:32

الان از لای اوناست که خیلی

1:23:35

می دونیم درباره اتفاقات هرروز

1:23:37

و درباره حال اینا نسبت به هم

1:23:39

و اینکه مسند چه چنگ و دندانی

1:23:41

بعضی هاشون بعضی وقتها بهم نشون

1:23:44

میدادم خلاصه رفتن

1:23:46

و رفتن دیگه کم کم مدار هشتاد

1:23:48

و چهار در جلسه رد کردند ولی

1:23:51

وقتی جدول زمانبندی نگاه

1:23:53

میکرد شکل تو معلوم بود که از برنامه

1:23:56

عقب اند ده روزی هم و شن یا عقب

1:23:58

اند یعنی کاری رو دیروز امینی

1:24:01

این توی کم غذایی داره کارو

1:24:03

خطرناک که وقتی

1:24:05

از سال هستید دیگه الان داریم می رسیم به

1:24:08

بیست و چهار دسامبر شب کریسمس

1:24:10

شب کریسمس را جشن گرفتند اضافه

1:24:13

بر صحنه همیشگی بهشون غذا

1:24:15

و یه خورده پودینگ او یه

1:24:17

خورده بلندی و یکی سیگار

1:24:19

و اینو هم رسید نشست درباره

1:24:22

بعدش دوباره مقدار حرف زدن

1:24:24

شک تند درباره اینکه چقدر میتونیم

1:24:26

بریم و می رسیم یا نه و اینا

1:24:29

باهاشون بحث میکردیم سروش نگران

1:24:31

بود دمای بدن انگار مرتب چک

1:24:33

میکرد و الان میدید که همه

1:24:35

شون تقریبا دو درجه پایین تر از دمای

1:24:37

عادی هستند وضعیتمان وضعیت

1:24:40

خطرناکی اینایی اونجا نبودن

1:24:42

و عجب شون خیلی بحرانی حساب می ایشون

1:24:45

رو اینکه تصمیم گرفتند تا جایی که می تونن

1:24:47

صبا کنند شک تو گفتش

1:24:50

الان دیگه یه سورتمه میبریم با

1:24:52

حد اقل بار لازم لندن

1:24:55

با مارک جنایی خیلی خیلی

1:24:57

باریک کار می‌کنند دید

1:24:59

شون یه روزایی کاملا بسته است

1:25:01

هیچی نمی بینند چرا چون کوهی

1:25:04

یخچالی که هیشکی نمیدونه پشتت

1:25:06

چیه یه روزایی نماشویی باز

1:25:08

میشه این سفیدی بی پایان

1:25:11

و می بینند و خودشون میبینن که مثل مورچه

1:25:13

وسط این دریای همش

1:25:15

سفید دارن تکون تکون میخورد

1:25:18

ضعیفه لاغر کم

1:25:20

جونم خیلی خیلی گرسنه

1:25:23

ادامه داد رفتم تا بیست و هشت

1:25:26

بیست و هشت دسامبر باعث پیشرفت شن از

1:25:28

برنامه کمتر بود و شک

1:25:30

تو نیرو گفت اجتماع یک راه بیشتر

1:25:33

نداریم اگه میخواین به قطب برسیم

1:25:35

اونم این که تا صد کیلومتری قول

1:25:37

خودمون رو برسونیم بعد اونجا

1:25:39

بارمان رو بذاریم زمین و خودمون

1:25:42

رو بکشیم دست خالی تا قدر

1:25:44

و بعد برگردیم سراغ بارو

1:25:47

رفاه گفت برنامه ادامه

1:25:50

دادن خود ادامه دادند تا اینکه سی

1:25:52

دسامبر گرفتار بوران شدند

1:25:55

چند هفته ای الان بود که هوا زمین گیر شدن

1:25:57

نکرده بود اینبار ولی تو کم

1:25:59

غذا مجبور شدند بمونه

1:26:01

تو چادر به چه پند بغل هم که گند

1:26:03

بمونن و اون اندک غذا شون رو هم

1:26:05

مصرف کنونی مقدارش و بدون

1:26:08

اینکه پیشرفتی بگیرند در ازدواج

1:26:10

فردا شدید دوباره بلند شدن و باز

1:26:12

رفتم جلو این جاها بیش

1:26:14

از پیش و مغز من حتی نمیتونه درک

1:26:17

کنه که دیگه اینا چه طوری رفتن جلو

1:26:19

با اون حال و با اون سطح انرژی چون

1:26:21

اینطوری هم نیست که بررسی خط پایان مثلا

1:26:24

میز غذا و چادر گرما

1:26:26

اینا کسی واسط آماده کرده باشید بررسی

1:26:29

باید کله کنی برگردی همین راه

1:26:31

و همین کوه ها با همین یخچال

1:26:33

ها و همین یخ کافکا و همینا

1:26:35

رو باید برگردی جون

1:26:37

خیلی کمتر و با غذاهای خیلی

1:26:40

خیلی کمتر ودیگه حالا بدون

1:26:42

اسب او بدون هیچ ولی

1:26:44

اینو رفتن جیرفت چششون به دهن رئیسه

1:26:47

از شکل تند همش وای به مثبت

1:26:50

و مطمئن نوع می رسیم و اینا

1:26:52

می‌گیرند و میرن جلو و

1:26:54

البته شک تونم این بیرونش که اینطوریه

1:26:57

تو دلش رو بخواین ببینیم چه وزیر باید

1:26:59

نامه هایی رو بخونیم که توش به امیری

1:27:01

نوشته بود که من اگه مردم چنین راه

1:27:03

بدیم که در راه سختی مردم که

1:27:05

واقعا ارزشش رو داشت یعنی

1:27:08

میدید که ممکنه که نتونن تموم

1:27:10

کنن تموم بشن و سفر تموم

1:27:12

نشه روز اول

1:27:14

سال مدار هشتاد و هفت در جهان

1:27:17

رد کردن اون موقع رکورد

1:27:19

پیشروی در شمال هم همین هشتاد

1:27:21

و هفت درجه بود یعنی الان دیگه رکورد دار

1:27:23

پیش شبیه بودن در شمال

1:27:25

و در جنوب زمینه و شاید

1:27:27

شاید هوا اگر یاری کرده

1:27:30

بود باهاشون اولین نشانههایی

1:27:32

بدبینی همون روز سر و کله اش

1:27:34

توی یادداشت های شکمتان پیدا

1:27:37

نمیشه الان حواسمون

1:27:39

باشه اینو تو ارتفاعی سه هزار و سیصد

1:27:41

متری همچنان در حال

1:27:43

صعود اند و زمین زیر پا

1:27:45

شدم یه برفی تا ,

1:27:48

مچ توش همون شبی

1:27:50

که هشتاد و هفت درجه رد کردند

1:27:53

و فقط دیگه دویست و پنجاه کیلومتر

1:27:55

تا هدف فاصله داشتند نشستن

1:27:58

و درباره این حرف اینکه باید

1:28:01

برگردی قبل از اینکه

1:28:03

دیر تر از این بشه باید برگ

1:28:06

دویست و پنجاه کیلومتر یعنی فاصله

1:28:09

جاده تهران تا ضمن تقریبا

1:28:11

اینقدر مونده بود که برسد این

1:28:14

جلسه کتاب های مختلفی خود متفاوت

1:28:16

نوشته آیا شک تند بود

1:28:18

که گفت باید برگردیم یا دیگران

1:28:21

گفتن و شکل تو مخالفت کرد

1:28:23

و نهایتا تسلیم شد نتیجه

1:28:25

اش ولی یکی کمابیش

1:28:28

دانه اینکه از همین جا که هستیم برگردید

1:28:30

همین که میدونیم دیگه طاقت نخواهیم

1:28:33

رسید یه مقدار دیگه میریم بعد

1:28:35

برمی گردید چطوری میریم بار سبک

1:28:38

کردن بازم به اندازه ده روز نصف

1:28:40

بگیره برداشتن چهار ژانویه

1:28:42

دوباره زدن به مسیر جنوب دمای

1:28:45

هوا الان منفی بیست و هشت در جست

1:28:47

و اینا انقدر لباس سبک

1:28:49

کردن یک کتابی نوشته بود فقط

1:28:51

یه لایه لباس دارن الان که سبک

1:28:54

باشد دکتر دماسنج دیگه

1:28:56

نمی تونه دمای نا را اندازه بگیرد یادداشت

1:28:59

های شک تو میگه فقط دمای منو تونست

1:29:01

اندازه بگیرید که اونم خیلی پایین بود به

1:29:03

اونا دیگه پایین تر بودند که دماسنج

1:29:05

اصلا نمی گرفت و این دمایی

1:29:07

که به قولی شبکه دو کسی که تمامش باشه

1:29:09

میگه مرده واقع همه اینو

1:29:11

ولی شک تو راضی شون کرد به اینکه

1:29:13

بادام بیشتر بیشتر کنند با اینکه میدونم

1:29:16

به خود نمی رسد میخواد حتما

1:29:18

برند برسند به زیر صد مالی

1:29:20

خود صد و شصت کیلومتری و

1:29:23

در این شرایط دوباره

1:29:25

گرفتار بحران شدند الان

1:29:27

دیگه به جز خستگی و ضعف اسلوب

1:29:29

لایه سوم اینکه چشم شور دیگه نمیبینه

1:29:32

تو برف و سردر دو

1:29:34

اینایی که دارند شک تان اثر میگرن

1:29:36

داره که مدام هم داره باهاش جنگ

1:29:39

عوارض ارتفاع هم هست

1:29:41

و معلوم نیست که از این اتفاق باید پایین

1:29:43

بیا نیاز خود نقطه قوت و الان

1:29:46

میدونیم دو هزار و هشتصد و سی و پنج متر

1:29:48

ارتفاع شه تو اتفاقات یعنی

1:29:50

حالا علاوه بر همه ی سختی های مدینه

1:29:52

محدودیت دیگه هم دارن که درباره

1:29:55

اون هنوز صحبت نکردی اونم اینکه

1:29:57

شک تونست قبل گفته که کشتی

1:30:00

که داره از نیوزیلند برمیگرده

1:30:02

به جنوب گان دنبال اینا باید

1:30:05

یک که مارچ جنوب گان رو ترک

1:30:07

کنه بره یعنی چی

1:30:09

یعنی اینا از روی تقویم هشت

1:30:12

روز الان وقت دارن که برگردند

1:30:14

خودشون برسانند به کشتی وگرنه

1:30:16

کشتی میره کشتی میره

1:30:19

و اینه یه زمستون دیگر رو هم اینجا

1:30:21

مهمند اگر که زنده

1:30:23

بمونه این محدودیت زمانی

1:30:26

را هم روسر همه چیزایی که دیگه گفتی

1:30:28

اضافه حرف زدن درباره

1:30:31

برگشت خیلی گفتگوی

1:30:33

سختی بود حرفهای دشواری

1:30:35

بود مخصوصا حالا در نظر بگیرید

1:30:37

برای آدمی رقابتی مثل شک تون

1:30:39

که شش سال فکرو زهکش همینه

1:30:42

و الانم دور نیست خیلی از اون

1:30:44

چیزی که این همه خیال پردازی کرده

1:30:46

آرزوی زندگیش شده این

1:30:48

همه فکر را برنامه ریزی ها این

1:30:50

درون در زدن و سختی کشیدن و

1:30:52

همه واسه همین هدف آخر و چیز

1:30:55

زیادی هم بهش نمونده ولی

1:30:57

شک تونی رو میدونه که هر

1:30:59

بازی برگشت داره و درسته

1:31:02

که این و با همین سرعت اگه ادامه بدن ده

1:31:04

یازده روز دیگه میرسند ولی

1:31:07

احتمال اینکه زنده بتونم واقعا

1:31:09

برگردند به کشتی خیلی

1:31:12

کم وقت دیگه اگه بمیرند

1:31:14

همه این افتخارات به هیچی نمیاره

1:31:17

و در نتیجه برگشتند زیاد

1:31:20

نمونده بود واقعا وقتی برگشتند تا

1:31:22

هشتاد و هشت درجه رفتن بعد

1:31:24

توی کولاک بعدی دوباره گیر کردن

1:31:27

ساردین توی چادر دیگه توی

1:31:29

چادر می موندن دیگه تو کیسه خواب کنار

1:31:31

هم مونده بودن و میلرزیدند و و

1:31:33

تموم که شد این کولاک از همون

1:31:35

جا و سالش گذاشتن دست

1:31:37

خالی که بسکویت چیزی گذاشتن تو جیب

1:31:40

شما پرچم و زدن زیر بغلش

1:31:42

و رفتند گفتند تا هر جایی

1:31:44

که رفتیم رفتیم یه مقدار پیشروی

1:31:46

کردند پرچم و کوبیدن دوربین

1:31:48

برده بودند عکس شوش گرفتند و

1:31:50

برگشتند اینجا همونجایی

1:31:53

بود که شکل تو برای همسرش نوشت

1:31:55

که الاغ زنده بهتر

1:31:58

از شیر مورد است میتونم

1:32:00

برم قوت مثل شیر ولی

1:32:03

بعدش میفته میمیرم جنازه من

1:32:05

واسه ممکنه به شما نقش اداره

1:32:07

الاغ باشم و برگردم تا اینکه بخواهم

1:32:09

یک شیری باشم ولی بمیرم

1:32:12

و در نتیجه با مردانی خسته

1:32:14

و گرسنه از نزدیکی

1:32:17

آرزوی زندگیش برگشت

1:32:20

من فکر می کنم شک تو شاید

1:32:22

شاید اگر تنها بود میرفت

1:32:25

خیلی تصمیم سختی باید بوده

1:32:27

و شد واقعا خیلی من فکر کردم

1:32:30

خیلی به اون لحظه های شک تو فکر

1:32:32

کردم حتی وقتی نزدیک

1:32:34

پیروزی هستی باید مطمئن شد

1:32:36

که میتونی برگردی پیروزی به هر

1:32:39

قیمتی درست نیست خیلی

1:32:41

به نظر من بسیار بسیار تسلیمی

1:32:43

ارزشمند و آموزنده ی

1:32:45

همین تصمیم شرکتی برای

1:32:48

برگشت کتاب زندگینامه

1:32:50

میرسه که ما مردان اینچنینی

1:32:52

را اصلا بخاطر همین تصمیم هاشونو

1:32:55

که ستایش می کنیم و واقعا

1:32:57

هم به نظر من این تصمیم تصمیم

1:32:59

که بسیار ستایش برانگیز

1:33:01

و احترام برانگیز اینکه

1:33:04

بدونیم پیروزی به هر قیمتی

1:33:07

درست نیست حتی

1:33:09

وقتی نزدیک پیروزی هستی

1:33:11

اگر تصمیم درست داریم که برگردی

1:33:22

در

1:33:59

وی

1:34:02

گشتن تو مسیر برگشتیم چند

1:34:05

جایی غذا گذاشته بودن به

1:34:07

پا گذاشته بودم ولی خوب فاصله این دفاع

1:34:09

زیاد بود رو هم کم نبود اینم

1:34:11

جون زیادی نداشتند شک

1:34:13

دو سال پیش تو مسیر برگشتی

1:34:15

کوتاه تر از این بود که کله

1:34:17

پا شده بود و الان یک مسیحی بود

1:34:20

که مسیر یا بیشتر سخته رد

1:34:22

صورت و رو کولاک محو کرده

1:34:24

خورده و او چیزی هم که بشن ابزاری

1:34:26

هم که داشتم واسه ی ناوبری اونم اون خراب

1:34:29

شده خودشونم پاشنه های

1:34:31

پا ترکیب گرسنگی فشار

1:34:33

آورده همه جا کبود سردرد

1:34:36

داشتن شک دو می گفت انگار عصب

1:34:38

اما نوع با این نوع چوب پنبه بازکن هست

1:34:40

یکی یکی می‌گیرند میپیچاند

1:34:43

بعد میکشند بیرون از مغزمان

1:34:45

این طوریکه دربطری روباه میکنند این

1:34:47

توری می‌گفت سر درد داشتیم یکی

1:34:50

ابتکار خوبی ولی در توی مسیر برگشت

1:34:52

که اگر نزده بود شاید به دپوی دوم

1:34:54

نمی رسیدند الان باد موافق

1:34:56

داشتند اومد چادر شوش

1:34:58

کرد بادبان و اینطوری تونستند

1:35:01

روزی بیست مایل بیان با دردسر

1:35:03

کمتر و با انرژی کمتر همونطور

1:35:05

که امروز اسکی کمک می کند

1:35:07

همین روش را در واقع و موقع استفاده اومدن

1:35:10

و بدون جی پی اس بدون

1:35:13

مکان یابی دقیق عملا فقط

1:35:15

با تکیه بر رد سوسو و مقدار

1:35:17

زیادی شانس باید می رفتند

1:35:20

به پر پیدا می کردند که باهاشون

1:35:22

تونستند پیدا کند ولی

1:35:24

فاصله ی دپو میگم تک

1:35:27

تون یه جایی تو این مسیر چنان ضعیف

1:35:29

شد که دیگه بار نمی تونست بکشه

1:35:32

و حتی حرف این بود که اگه بدتر از این شد

1:35:34

به دانش روز سورتمه که خاطره

1:35:36

تحقیرآمیز سفر شش سال پیش

1:35:38

دوباره برایش زنده می‌کرد و خب خیلی ناراحت

1:35:41

می هتل و پلان ولی

1:35:43

خودشو کشید کنار اینا یه

1:35:45

جای افتاد زمین اصن روزهای خیلی

1:35:47

سختی بود همینطور می افتادند بلند می شدند

1:35:50

سپس یه جایی بعد سه تاشون

1:35:52

یه طولی حرا شد که چادر زدن این

1:35:54

سه تا موندن نفر چهارم عفو

1:35:56

نانو خیزاند رفت تا محل دپو

1:35:59

عذاب اینو بعد سی و شش

1:36:01

ساعت غذا خورده بعد سی

1:36:03

و شش ساعت یه اینقدر

1:36:05

ضعیف که یه روزایی شک تو یادداشت

1:36:07

روزانه نمی تونه بنویسه سخت

1:36:09

ترین روزهای زندگی شما داشتن تجربه

1:36:12

می‌کردند بدون شک مرگ

1:36:14

واقعا یک واقعیت بود مجسمه

1:36:16

جلوی چشم بشن اتفاقی

1:36:18

بود منتظر افتادند یکیشون

1:36:21

دوباره انقدر ضعیف شده سالم گرفته

1:36:23

از خوردن گوشت اسب داشتن میمردند

1:36:25

از صداها جایش نوع از ضعف

1:36:27

و قوت در یک حرکت

1:36:30

عجیبی شکل تند بیسکویت

1:36:32

شو داد به خیلی کارت

1:36:35

سخاوتمندی عجیب غریبی

1:36:37

واقعا تا آخر عمر بعدا

1:36:39

می‌گفت من مدیون شک تونه یه

1:36:41

بسکویت می دونست یک وعده غذایی باشه

1:36:43

دیگه بالاترین چیزی بود که واقعا

1:36:46

در شرایط کسی میتوانست بهش بده هیچ

1:36:49

مقدار پولی قابل معاوضه

1:36:51

نیستیم هیچ چیز جبرانش نمی

1:36:53

کنن هم که سخاوتمندی رو ولی

1:36:55

شک دنیا بهشت چند روز

1:36:57

بعدش همه شون افتادن به اسهال لنگان

1:37:00

و خیسانده رسوندن خودشون رو باز

1:37:02

به دپوی بعدی باز دوباره همون

1:37:04

حکایت تو همین مسیر تولد

1:37:07

سی و پنج سالگی شک تند جشن گرفتن

1:37:10

در شرایط پنجه در پنجه

1:37:12

مرگ به کولا کم خوردن

1:37:15

و باز اومدن جلو و دیگه ماهیچه

1:37:17

نمونده واقعا رو باهاشون پوست مستقیم

1:37:20

روی استخوان و یه جای

1:37:22

دیگه دوتاشون گفتند که ما نمیتونیم بیاد

1:37:24

واقعا موندم و واقعا دیگه نمی

1:37:26

تونستم تکون بخورن ولی یه جایی

1:37:28

بود که دیگه خیلی دور نبود از

1:37:31

محله رئیس اوشن از اون

1:37:33

به کمپ اصلی شور شکل تنوع

1:37:35

یکی دیگه دوتایی با بار

1:37:37

کم را افتادن و لرزان

1:37:40

لرزان خودشون رسوندن به

1:37:42

کمپ تشنج و دیدن اینکه نه

1:37:44

کشتی هست و نه کشتی

1:37:46

بانو نه کس دیگه دیدن

1:37:50

یه دونه یادداشت اون جا گذاشتن براشون

1:37:52

که ما کشتی رو بردی مون طرف در

1:37:54

بیست و هشت تومن می خوایم بریم

1:37:57

می ترسیدن اینجا بمونه گریستند

1:37:59

یخی

1:38:00

اینها شک تنوع این همراه سعی کردند

1:38:03

با دود و عینا به سمت او جهت

1:38:05

که فکر می کردن کشتی هست علامت

1:38:07

بدن چون میدونستم تا چند ساعت

1:38:09

دیگه اگه کشتی پیدا نشه اینها

1:38:12

زمستون دوم رو هم مهمان جنوبی

1:38:14

دارند ضمن اینکه کمکی کسی اینجا

1:38:16

نیست باید عجله کنند برگرداند

1:38:18

و تائید دیگران نجات بدم و بیارم

1:38:21

ولی شانس آوردند و دود را آنها

1:38:23

دید رود و دیدن و کشتی

1:38:26

برگشت درواقع شانس که آدمی بود که

1:38:29

یکی شون که شک دم گذاشته بود ازش

1:38:31

جانشین خودش این حرفش گوش

1:38:33

کرده بود و سر پست مونده بود

1:38:35

وگرنه کاپیتانی می خواست برگردد کاپیتان

1:38:38

تیم گفته که شک دوربین و مردن

1:38:40

و مهم بهتر برای که اینجا گریه نکنیم

1:38:42

زود تر به و اگر واقعا

1:38:45

با این نظرش بر میگن

1:38:47

شعری برمیگشت به دنیا و

1:38:49

می‌گفت ساکت دنیا به نظر من مردن

1:38:51

و اینا یه تابستون بعد

1:38:53

ممکن بود کسی دنبالش و نیاد

1:38:56

چون راه ارتباطی ام که به جایی ندارند

1:38:58

که ودیگه اینا همون جا بمونه

1:39:00

و نزد همون پنگوئن اونجا

1:39:02

روزی بخورد ولی اونقدر

1:39:05

سر پوستش مونده علامت و دید

1:39:07

کشتی برگشت و سرنشینان

1:39:10

کشتی وقتی که اینارو دیدن فکر می کردند

1:39:12

که این و مردن ولی الان که

1:39:14

دیدم که خیلی با مرگ فاصله داشت نداشتند

1:39:17

یعنی فکر مردن سکه همچین

1:39:19

پرتو نبوده یه

1:39:21

غذا خوردن و شک تو یه تیمی

1:39:23

جمع کرد و گفت بریم شکل

1:39:25

تند که دو شبانه روز بود بدون

1:39:27

خواب داشت میرفت الانم

1:39:30

پیشاپیش تیم جدید را افتاد

1:39:32

او همراهش مونده شک توموری

1:39:34

رفت و گفت من تا به اینها نرسیدم

1:39:36

استراحت نمیکنم چون اینا الان دیگه غذا

1:39:39

و هم ندارد بر همین گفت عجله

1:39:41

کنیم بیست و چهار ساعت

1:39:43

دیگه راه بود که به عنوان برسد ولی

1:39:46

رسیدن غذا رو بهشون سنن و

1:39:48

آوردن شون بسیار ساعت بعدا همه

1:39:50

سالم رسیدن به بیس کمپ

1:39:52

شوند و به نام روز شب

1:39:55

و استراحت کردن بعدا سه

1:39:57

روز جمع کردن رو بار بندی رشوه و بستن

1:39:59

و گفتند بدین که یخ بزنه و

1:40:01

کشتی گیر کنه اینجا فنگ ببندیم

1:40:03

و بریم خیلی چی دارم همون جا گذاشتن

1:40:06

بمونه از جمله جیره غذایی سال بعدش

1:40:08

نوع که آورده بودند که اگر مجبور شدند

1:40:10

بمونه داشته باشد حسینی

1:40:12

بداریم اینجا شاید یکی اومد لازمه

1:40:15

شد اینم گذاشتن و بعد

1:40:17

از صد و بیست روز پیاده روی

1:40:19

تقریبا برگشتن به

1:40:21

سمت تمدن الان

1:40:24

شکل تو دیگه می دونست که وقتی برگرده

1:40:27

درسته که به قطع نرسیدن ولی

1:40:29

اسمش دیگه در تاریخ ماندگار

1:40:31

شد همین که رکورد

1:40:34

دار نزدیک شدن به خود هستند

1:40:36

الان هم کلی نمونه برداری

1:40:38

های جغرافیایی و اینها داشتن هم

1:40:40

کلی کشفیات جدید داشته‌اند

1:40:42

هم وقتی که شکل تو نبود او ماموریت

1:40:45

های علمی و که دستور داده بود همه را انجام

1:40:47

داده بودند این بود که سفر سفر

1:40:50

پر دستاوردی شده خب

1:40:53

از اینجا به بعد سفرم خودش

1:40:55

مدیریت لازم داشت و شرکت کنم

1:40:57

استاد مدیریت روابط عمومی

1:40:59

بود که پیامش منتش عالی

1:41:01

بود میدونست که پسر و اینه

1:41:03

که باید کنترل کنه داستان سفر

1:41:06

می شه اون داستانی که تو درباره

1:41:08

سفر فقط بندی

1:41:10

شک بدونم برای داستان این سفر این بود

1:41:12

که این سفری بود که تقریبا

1:41:14

موفقیت کامل داشت هر

1:41:17

کاری که قرار بود بکنیم کردیم به جز

1:41:19

اون کیلومترهای آخر رسیدن

1:41:21

به قدرت این یه راه گفتن همین قصه

1:41:24

ی رادیویی به که به یک نیمه رفته بودم

1:41:26

به قطب برسند که نرسیده ولی

1:41:28

استیک شک تو میگفت من به سوی ولی

1:41:31

البته کسانی رکورد شون رو

1:41:33

زیر سوال بردند گفتن اینا با این چیزایی

1:41:35

که میگن بعیده تا اونجایی که میگن

1:41:37

رفته باشد ولی بعدا که بررسی

1:41:40

کردند دیدند که نهادهای پذیرفتنی

1:41:42

و بر همینم این رکورد به نام

1:41:44

ثبت

1:41:46

مثلا همون انجمن جغرافیای

1:41:48

سلطنتی که بود اون مدال افتخاری

1:41:50

که به اسکات داده بودند به عمان سن

1:41:53

داده بودند به شکل تو ندارد رئیسی

1:41:55

نویس که شک سوم کجا کاپیتان اسکات

1:41:58

ما کجا نیاز هر چی داره از داره

1:42:00

شک دو جون افرادی چون به خطر

1:42:02

انداخته و حرفهای اینطوریه

1:42:06

من نمیدونم تو ذهن شما واقعا وقتی

1:42:08

این قصه رو میشنوید چی ولی

1:42:10

من اولش فکر کردم که اینا

1:42:13

دیگه اضافه کاری دیگه زور زد

1:42:15

نشد خواست بره به قطب برسه

1:42:17

نرسید بگید چه داستانی چه

1:42:20

قهرمان این بازیگر

1:42:22

برنده داشت و ایشون هم برنده این بازی

1:42:24

نشد تو این سفر ولی بعد که

1:42:26

بیشتر خوندم بیشتر

1:42:28

غرق شدم توی صفحه دیدم

1:42:30

که ببین اصلا شیرینی پیروزی

1:42:32

مال اونایی که تلخی شکست

1:42:34

و بارها و بارها تجربه کرده

1:42:37

همین امر اونی که میخواد برنده بشه

1:42:39

اون جامعه ای اون تیمی اون آدمی که

1:42:41

میخواد برنده بشه باید قدر

1:42:44

این شکستها و این تلاش های

1:42:46

موفق نشده اش رو هم بتونه دیگه

1:42:48

وگرنه اگر فقط بخواد به اون

1:42:50

برنده فک کن خوب بود برنده

1:42:53

نمی , رسید ایشان به او نمی رسی

1:42:55

کلی شکست لازمه که به بررسی

1:42:58

و شکستن بعد قدردانی

1:43:00

بشه ارزشش رو باید بهش بدی اعتبار و

1:43:02

اصل خارج و باید بعدشم

1:43:05

اگه من بزرگی و اهمیت

1:43:07

این کارو نمی بینم حتما

1:43:09

از نادانی منه وگرنه

1:43:11

شما ببین همین دستاورد جدید

1:43:13

چقدر مهم و چقدر بزرگ بوده

1:43:16

که حالا توجه سیاسی و رسانه

1:43:18

ای و اینا رو کار ندارم آقای اسکات

1:43:20

اند وقتی که اینا برگشتند رفت استقبال

1:43:22

شکل تو بهش تبریک گفت اشکالی

1:43:25

که نه تنها با سفر شک تا مشکل

1:43:27

داشت عناصر شاکی بود که چرا زیر قولش

1:43:29

زده رفته اونجایی که به این قول داده بود

1:43:31

که نمیرن تبریک

1:43:34

گفتن اسکات خودش یه معنی دیگه ای

1:43:36

داشته است همین واقعا اینو من

1:43:38

نشونی دیگری میگیرم بر اینکه سفره

1:43:40

را اساسا شکست تلقی

1:43:42

نمیشه هم در دنیای یکیشان

1:43:44

فاجعه رفته بودند همین که با

1:43:46

رسیدن به عنوان قطب به مقدار کسی

1:43:49

مأموریت علمی شون رو هم واقعا

1:43:51

عامل کرده بودند یکی دیگه که تو

1:43:53

همین سفر کشف شد و به سمت

1:43:55

قطب که میرفتم دیدن زغال سنگ

1:43:57

در اولین بار اونجا حال

1:44:00

اهمیت خاصی و موقع نداشت ولی نشونه

1:44:02

ای از این بود که این بخش این خاک

1:44:04

جنوب گان هم یک زمانی پیوسته

1:44:07

بوده و چسبیده بود به جاهای دیگه خودش

1:44:09

بازی نکته و کشف مهم

1:44:12

برای همین افتخارات شیرینی هم بودیم

1:44:14

برای جامعه بریتانیا مخصوصا

1:44:17

در نیروی دریایی بریتانیا خیلی

1:44:19

بهش حساسند و شاکیان

1:44:21

از این که آلمان داره توش میاد

1:44:23

بالا آلمان البته دلال خودشو

1:44:25

داره از جمله اینکه بابا ما تازه رسیدیم تازه

1:44:27

قدرتمند شدیم مستمر میخوایم شما

1:44:30

همه چی بودی واسه ما چیزی نمونده

1:44:32

ما نیروی دریایی لازم داره در

1:44:35

این منو بلم کن اینجا میرم حموم سر

1:44:37

میگن خلاصه , اش

1:44:40

اینکه افتخار مهم بود برای

1:44:42

بریتانیا روزنامه نوشت مادامی که ما

1:44:44

قهرمانی مثل شکل تون داریم با

1:44:47

این انرژی جسمانی و روانی و

1:44:50

ذهنی امپراتوری بریتانیا یا سفته و

1:44:52

جمعش بالاست ولی چنین داستانی واقعا

1:44:55

واسه بالا بردن روحیه و اعتماد به

1:44:57

نفس ملی بریتانیا هم خیلی

1:44:59

مهم بود هم خیلی کاربردی بود

1:45:01

و دنیا پیشرفت کرده و داستان

1:45:03

پخش می‌شد او هم داستان خوبه

1:45:06

آدم داستان گویی مثل شکل تنوع

1:45:08

خوب میچرخید تو دنیا شهرت شکل تو

1:45:10

عالم گیر شد حال عالم که در حد همون اول

1:45:13

قرن بیستم دیگه عالم گیر

1:45:15

دنیای قبل از تئوری نسبیت

1:45:17

انیشتین دوران که قاجار هنوز تو

1:45:19

ایران قاجار ایران سال های مشروطه

1:45:21

اون موقع شکل تند تو دنیا

1:45:24

معروف شد اصلی بره خودش درد

1:45:26

کرد و شد فصل برداشت

1:45:28

در واقع بر آدمی که سالها بود

1:45:30

داشت می گویید برای شهرت

1:45:33

کشتی این رو وقتی که رسید به نیوزیلند

1:45:36

و میخواست پهلو بگیره هزاران

1:45:38

نفر آمد بودن استقبالش و دیگه نخست

1:45:40

وزیر مهمونی بگیره براشون و شکیل

1:45:43

تو اینجا سخنرانی کرد نوشت

1:45:45

که از این به بعد دیگه فقط

1:45:47

خوشبختی می تونه بیاد تو زندگی من

1:45:49

خیلی حرف قشنگ و جالبه خیلی

1:45:52

جای قشنگی برای آدم که

1:45:54

جایی به شکم اسلحه هم چه حرفی بتونه توش

1:45:56

بزنه ای سخنرانی میذاشت

1:45:58

بلیط میفروختند بنابراین بلیت فروشی

1:46:01

خوب بود ولی عادتی که داشت این بود که

1:46:03

درآمد این نوع بلیط فروشی و درجا

1:46:05

میداد به خیریه همیشه همین کار خلاصه

1:46:08

اون جا بود و با شور ملی استرالیا

1:46:11

و نیوزیلند و دنیای بازی کرد

1:46:13

و دیگه اون که تر کشید

1:46:15

را افتاد به سمت خونه

1:46:17

تو را هم مشغول دیکته کردن

1:46:19

که تابش کوبه ی نویسنده که همراه

1:46:22

کرده عدم میگه کار

1:46:24

دیگه هم که کرد خیزش بود دو

1:46:26

روز دیرتر گفته بود تاریخ و ورودش

1:46:28

و بعد اینطوریه وقتی که رسید

1:46:30

رفت خونه دو روزی با امیلی و بچه

1:46:33

ها بودی استراحتی کرد الاغ

1:46:35

زنده برگشت پیش زنش بعدشم

1:46:37

بهشون قل قل قل دیگه بره تو نمی کنم

1:46:39

و نمی رم و اینا بعد رفت

1:46:42

اون تاریخی چه گفته بود دوباره وارد

1:46:44

شدیم با رسمی در میان استقبال

1:46:46

مردم و روزنامه ها و خبرنگاران

1:46:49

و اینها دیگه با افتخار دست

1:46:51

تکون میداد برای همه و امیلی هم اومده بود

1:46:53

یک نگاهی به اون کرد که ببین بالاخره

1:46:56

کسی شدن به بی من چقد بالا

1:46:58

همونطور که قول داده بودند جمعیت

1:47:01

امروز با باشند بود خواهرش انبوه

1:47:03

اسکات هم گفتیم بود خیلی پر شورم

1:47:05

کتاب میگه که کف می زد و بر

1:47:07

عکس مدیران سازمان جغرافیایی که

1:47:10

خیلی بهت کرد و با ایستاده بودند اسکات

1:47:12

نه خیلی تحویل میگرفت این مدیران سازمان

1:47:14

جغرافیایی کشوند پسر آقا داروین

1:47:16

بود چهار دار این آمپول

1:47:19

آمده بودند ولی ترویج خیلی نگرفتن

1:47:21

کارمندی اداری اومده بودن اسکات

1:47:24

ولی خودش دور سوم بشن

1:47:59

من اونو هم به لقب گرفتند

1:48:02

چندبار شک تو میهمان کاخ با

1:48:04

کینگ کام شد داستان سفر و تعریف

1:48:06

می کرد برای خانواده سلطنتی بعد

1:48:09

یک تور سخنرانی راه انداخت صد

1:48:11

و بیست تا برنامه گذاشت در اروپا

1:48:14

و در آمریکا گوشی شما

1:48:16

در دنیای قبل از نت فلیکس

1:48:18

و قبل از موبایل و قبل از این همه یوتوب

1:48:21

و سرگرمی یکی بیاد وسط

1:48:23

بشینه تعریف کنه که در سفر

1:48:25

به سرزمین ناشناخته جنوب

1:48:27

سودان چی دیدی چی شنیده

1:48:30

چی بهش گذشته خیلی

1:48:33

فاز بود مخصوصا تو آمریکا خیلی

1:48:35

مخاطب داشت که آدم خود

1:48:37

ساخته ای هر ساله قدم سرگرم

1:48:39

کننده دنیا رئیس جمهور ازش استقبال

1:48:41

کرد و مدال افتخار دادن بهش و

1:48:43

نروژ رفتگی استقبال خیلی تو

1:48:45

پلی در نروژ ازش کردن آموزشها نامد

1:48:48

نان چون اومد رو دوش بردنش

1:48:50

تو خیابونها اسلو و خیلی با شوق

1:48:52

و تحسین و با دقت گوش می‌کرد

1:48:54

اما اونچه که ببین شکل تو چی

1:48:57

میگه از سفری که کرده که البته

1:48:59

حالا این دلایل دیگری هم داشت یه

1:49:01

کمی جلوتر میگیم چرا دعوت همه

1:49:05

اینها ولی بگذریم اوضاع مالی

1:49:07

خوب نبود کلی طلبکار

1:49:09

داشتن خیلی همین الانم طلبش

1:49:12

عقب افتاده و ادبی هرچی

1:49:14

درمی آورد از سخنرانی میداد

1:49:16

خیریه بایستم فکرم میگن

1:49:18

نمیکرد جایی نمی نوشت پول

1:49:20

بهش میدادن درجه میداد بخیر

1:49:23

حتی اومد لندن در در زنش به امور

1:49:25

مالی دستش بود و وقتی که نبود هم

1:49:27

امور مالی خانواده و هم طلبکاران

1:49:30

کشتی و همه انداخته بود کردن بهش

1:49:32

گفتم آقا , پول

1:49:34

لازم این واقعا یه حرکتی

1:49:37

شک گفت ایده دارم دیده

1:49:39

بی حس گفت چیه گفت

1:49:42

کشتی نبود میارین بلیط میفروشیم

1:49:44

هر کی میخواد بیاد رو کشتی کشتی رو ببینه

1:49:46

دیره خوبیم از آب درآمد بیت

1:49:49

فروختن هزاران نفر آمدند پول

1:49:51

خوبی جمع شد البته شک

1:49:53

تو همش داد به بیمارستان سونای

1:49:56

چه حالی ادامه داد تا اینجا که رسید

1:49:58

جاییکه سالن پر نمیشه دیگه

1:50:00

معلوم بود که اون رو هم خیلی نمیشه امیدی

1:50:02

بهش داد و آخرش اینطوری

1:50:05

شد که با یک روزنامه نگار اسلامی آشنا

1:50:07

شدند امیلی به زن اون گفت

1:50:09

که ببین وضع مالی خراب

1:50:12

خانومم رفت به شوهرش گفت شوهرش

1:50:14

تو روزنامه نوشت آقا این چه ورزش قهرمان

1:50:16

ملی پول نداره طلب اراده افتادن

1:50:18

دنبالش دیگه دولت توجه کرد

1:50:21

و پول داده و شک تا تونست بدهی

1:50:23

ها رو بده و نفسی بکشه

1:50:25

و شروع کنه دادن حقوق عقب

1:50:27

افتاده این همسفری که تا پای

1:50:30

جون همراهش مونده بودن در جنوب

1:50:32

گان حقوق انگار بعضی هاشون رو هنوز نداده

1:50:34

بود و حالا داشتیم طوری بذل و بخشش

1:50:36

به خیلیها آدم

1:50:38

عجیبی بود واقعا وحدت چی

1:50:41

عجیب نیست هر کسی که شاید

1:50:43

هر کدوم از ما روی کسی اینطوریه بخواد

1:50:45

بره همه چی رو دربیاره می بینیم که چقدر

1:50:47

از این تناقض و از این گره

1:50:49

ها داریم نه اینکه بگم ما همه مثل شکل

1:50:52

تونیم البته که نیستیم شک تو

1:50:54

واقعا دستاوردهای بزرگی داشت

1:50:56

دستاوردهای بزرگی و البته

1:50:59

ناکامی در رسیدن به قدرت و

1:51:01

اصلا یکی از این کتاب و کتاب شکل

1:51:03

تندی آن تاکتیک گفتش

1:51:05

که شکست افتخارآمیز

1:51:08

اینطوری از خوراک بریتانیا

1:51:10

است چون عاشق داستان اینطوری

1:51:13

قهرمان سنگین

1:51:15

تلاش می کنه قهرمانان

1:51:17

مبارزه میکنه ولی که صحیح

1:51:20

تر مزه ی ناکامی

1:51:22

یه ترسی یه چیزی هم

1:51:24

دار این نظرند داستانش

1:51:27

خیلی مناسب بود واسه بریتانیا

1:51:30

همین طوری که شک دو سخنرانی شو ادامه

1:51:33

میده ولی حواسمون باشه دیگه

1:51:35

جایزه رسیدن به قدس هنوز

1:51:37

هست یعنی هنوز کسی نرسیده

1:51:39

رکورد هست و ادمایی تو

1:51:42

سرشون دارن نقشه میکشند

1:51:44

ازجمله آقای اسکات که میدونیم

1:51:46

داستان شوهر دادن قرار بود بره و

1:51:48

آقای آمانو سن نوع بشی

1:51:51

من همینم اعمال وقتی که شکل

1:51:53

تنوع دیده بود فعلی با دقت گوش

1:51:55

می‌کرد که ببینه چی داره میگه مونسان

1:51:58

اسکات هم خیلی آدمای ثابتی

1:52:00

بود اشخاص قبلا گفتیم که صفت و نظامی

1:52:03

و حتی یه هوا خشن و اینا و محسن

1:52:06

بازدیدی از یه نداری برعکسش

1:52:08

بود انعطاف پذیر بود و برعکس

1:52:10

اسکات که اسکی بلد نبودید اصن ریسکی

1:52:13

بزرگ شده بود این ریسکی

1:52:15

بزرگ شده‌اند حال شاید با شما یک خط

1:52:17

باشه میشنوی رد میشی ولی

1:52:20

توی خانواده های نروژ اینطوری هست

1:52:22

و قبلا بوده که واقعا یه بچه

1:52:24

های ریسکی بزرگ میشنیدی از وقتی

1:52:26

راه می تونن بروند اسکی می

1:52:28

زند زیر پاشون و اینها اسکی کردن

1:52:31

رو مثل راه رفتن یاد میگرفتن

1:52:33

و می‌گیرد که به جز این البته هامون

1:52:36

چون خودشم آدم خلاقی

1:52:38

بود کاشف مجهز رویم یک

1:52:40

قلم تجربهاش یاد اون رو کشتی بلژیکی

1:52:43

که گفتیم که کرده بود این اونجا بود

1:52:45

جز اولین کسایی بود یعنی که زمستون

1:52:48

رو در جنوب گان گذرانده بود از

1:52:50

اون تجربه طرح درس های زیادی

1:52:52

گرفته بود همون همچنین

1:52:54

از دو سال زندگی کردن با اسکیمو

1:52:56

ها با بومیان سرزمین های

1:52:59

شمالی آدم ماجراجویی

1:53:01

آدم ورزیده آدم باتجربه

1:53:04

آدم خیلی جاه طلب داستان

1:53:06

آموزشها نمی شدم و خم تعریف کنیم ولی واقعا

1:53:08

اونم شباهت های زیادی داره به شکل

1:53:10

تو خیلی شباهت داشت زیاد این ادمایی

1:53:13

که واقعا گلشن یه خورده شبیه

1:53:15

هم در این بین آقای منصف

1:53:17

ولی به قطب شمال میخواست برسه اون موقع

1:53:19

نرسید اون مسابقه رو موقع از دست

1:53:21

داد و این شد که عصر

1:53:24

کرد برای قطب جنوبی که اسکات گفته

1:53:26

بود میخواد بهش حمله کنه از نروژی

1:53:28

که تازه هم کشور مستقل

1:53:30

می شد مدرسه اینکه تهدیدی

1:53:33

ام علیه امپراتوری بریتانیا محسوب

1:53:35

نشه مسیر حرکتی که داره میکنه

1:53:37

سروصدا و حاشیه درست نشه

1:53:40

اسپانسر آش نپرد نگفتند

1:53:42

که میخواد بره قطب جنوب اثر نگفت که

1:53:44

میخواد بره جنوب گان به همه گفت

1:53:46

من می خوام دوباره برم به سمت قطب شمالی

1:53:49

تلاش دیگه برای قطب شمال بکنم

1:53:51

و این پنهان کاری شو ادامه

1:53:53

داد ادامه داد تا وقتی که

1:53:55

آدم هاش رو انتخاب کرد کشتی شد

1:53:58

تجهیز کرد سفر شد

1:53:59

چروک

1:54:01

شب اول جمعش کرد گفت شبکه

1:54:03

یک حقیقتی را باید بهتون بگم ما

1:54:05

شمال داریم نمیریم داریم میریم

1:54:07

جلو دیگه که یکی هم ازشون

1:54:09

پرسید میاین یا نمیاد اگه نمیخوایم

1:54:11

بیایند و با هزینه خودم مثلا برتون

1:54:14

نگرد همه گفت نه

1:54:16

ما هستیم و ما میای مو همه

1:54:18

با هم رفتن به سمت جنوب

1:54:21

این یه معنی شمع اینه که به همه دروغ گفته

1:54:23

بود تا اون موقع دیگه یعنی از پادشاه

1:54:25

نروژ تا سرمایه گذاران

1:54:28

تا همه کسایی که جهت

1:54:30

جریان سفر بودند یکی

1:54:32

الان مدیر , مالی

1:54:34

آنچه که داداش شأن بودیم باید یکی

1:54:37

یکی میرفتی نامه از پیش نوشته شده ای

1:54:39

رو تحویل شون میداد که

1:54:41

بله متاسفانه تا حالا به شما دروغ گفتیم ما

1:54:43

اصلا برنامه این بود که بریم جنوب گاز و الان

1:54:45

که شما این نامه رو میخوره دیگه

1:54:48

آموزشها در تقریبا

1:54:50

یه کوچولو داشته باشیم ماه مارس

1:54:52

هزار نسخه و نه شکل تند برگشت

1:54:55

از جنوب گان به نیوزیلند بعد از سفر

1:54:57

امروز یک سال و سه ماه

1:54:59

بعدش در جون هزار و نه

1:55:01

صد و ده اسکات و عمان

1:55:03

چون در دو عملیات جداگانه

1:55:05

راهی جنوب باز شدند شک

1:55:08

دو کودک این موقع شکل تو هر روز داره این ور

1:55:10

اون ور میره سخنرانی داره میکنه آلمان

1:55:13

رفت اونجا به آلمانی میگه سخنرانی کرد

1:55:15

وی تحت تاثیر قرار گرفتن همه آمریکا

1:55:17

رفت بعد آدم مثلا بلیط کیش دماغه

1:55:20

سر بالایی هم نبود مردمی بود

1:55:22

اینا در آمریکا خیلی خوب این رفتارش

1:55:24

جواب میدادم آمریکای شمالی خلاصه

1:55:26

اون جا داره سخنرانی می کنه و محبوبیتش

1:55:29

رو لذتش رو میبره کیفش میکنه

1:55:31

و البته هر جا هم که میره سوال ازش

1:55:34

اینه که برنامه بعدی چیه

1:55:36

کار بعدی چیه چه نصر دیگهای

1:55:38

درصد دارید و خبر میرسه

1:55:40

که بله اسکات رفته منسجم

1:55:43

دسته ی ژاپنی هم گفته

1:55:45

میخوام برم یه آلمانی گفته

1:55:47

میخوام برم آلمانی گفت که

1:55:49

میخوام از این ور جنوب گان تا اون سر

1:55:51

جنوب گام پیاده برم و این اخبار

1:55:54

داره میرسه به شکل شک

1:55:56

چون اون سخنرانی هاشون تو رو

1:55:59

اینها بالاخره دیگه صداش خوابید و

1:56:01

هرچی که ته اون کاسه ای شهرت

1:56:03

و معروفیت و موجه خبری نبودم

1:56:06

بود نور کشید ته قابلمه اونو

1:56:08

تموم شد و حالا حالش چی بود

1:56:10

وقتی که همه خبرها میاد دوباره جنوب

1:56:12

گان افتاده سر زبون و قهرمان

1:56:15

به سوی ما حالش چیه بیکار

1:56:17

و کم پول حالا نگین بی پول

1:56:20

با سه تا بچه داده

1:56:22

به کنج خونه ها می

1:56:25

خونه ها که مثلا نه ولی بار های اسلامی

1:56:27

بارها شیک ولی زیاد نوشی

1:56:29

و سیگار پشت سیگار

1:56:32

سرگرمی ادامه بیکار

1:56:35

مونسان اسکات داستان شون خیلی

1:56:37

جذاب شد خیلی هم تاریخی شد

1:56:39

آزمون سن رفت و رفت ی تلگراف

1:56:41

هم زد که اسکات وقتی در مسیر نیوزیلند

1:56:44

بود رسید ملبورن تلگراف رو گرفت

1:56:46

سه کلمه بود اندوهگین

1:56:48

سواد آموزی میرم

1:56:51

جنوب نه اصلا گفت چند نفری

1:56:53

نگفت دنبال چی میریم نگفت از کجا

1:56:55

میریم هیچی دیگه مسابقه واقعی

1:56:57

بودی واقعا مسابقه بود رفت

1:56:59

و و محسن رسید به جنوب گانه و طبق

1:57:02

برنامه هایی که داشت خیلی هم به پیشت برنامه

1:57:04

رو اجرا کردن و با کمک سگ

1:57:06

ها و سورتمه و اسکی کردن و اینا

1:57:09

رفت شاید سید قطب جنوب این

1:57:11

مسابقه طولانی کی زودتر

1:57:13

به قطب جنوب گیره سر آزمون سن در همان

1:57:16

تلاش اولی که اون سمت کرد عملا

1:57:18

تمومش کرد و برنده شد

1:57:21

و بدنه و سرنوشت که من

1:57:23

نمیفهمم انگلیس یا چی میگین که اینجا

1:57:25

سعی جواب نمیده سگ به این قشنگی

1:57:27

جواب میده مغز نمی دونم

1:57:29

اینا چی میگن این سفر سخت بود نمیگم

1:57:31

چی میگن ما گرسنگی کشیدیم مرد رفت

1:57:34

تا مانع و سکه نام اضافه وزن آوردم

1:57:36

و بس اضافه خوردم البته

1:57:38

خب سفر تفاوت می‌کرد اما ذهن هیچ

1:57:40

کارت اکتشافی و علمی و اینا

1:57:42

هیچی نکرده بود سرشون دوخته بود پایین صاف

1:57:44

رفته بود به سمت هدف قدس هدف

1:57:46

زده بود پرچم کوبیده بود برگشت

1:57:49

ولی واقعیتش اینه که بقیه بدش نمی

1:57:51

آید این کارو بکنن نتوانسته بودند

1:57:54

نتونستن و تو ایران هامون چرا

1:57:56

که همه کاره که به بقیه گفته بود باید

1:57:58

بکنید کرده بود وی را که برده

1:58:00

بود وسط راه به جایی کشته بودند

1:58:02

خورده بودند میگفت کیش که

1:58:05

همینه یه همچین کاری یکم

1:58:07

چین هزینه هایی داره و از قبل اما براش

1:58:09

آماده واقعا فاز شون خیلی فرق کرده

1:58:11

ایم که ما موصل ورزشکاری و

1:58:14

پیشین تو مسابقه ای و اینا اسکات

1:58:16

ولی آره تو مسابقه بود

1:58:18

ولی اعلام نمی‌شود نمی خواست بررسی

1:58:20

وضعیت بشناسد که توی مسابقه شویی

1:58:22

داشت این بود که نما کار علمی و اینها داریم

1:58:26

چند هفته بعد از اینکه آموزش نینا

1:58:28

رسیدن و پرچم نروژی اون جا

1:58:30

زدن اسکات و تیم شم

1:58:32

بعد از طی مسافت زیاد و

1:58:34

سختی زیاد رسیدن به قطب

1:58:36

جنوب رسیدن به قطب جنوب در واقع

1:58:38

هنوز نرسیده به اون نقطه پرچم نروژ

1:58:41

و دیدن ودیگه میشه تصور کرد

1:58:43

که چه حالی شدند این همه

1:58:45

برنامه ریزی هفت سال واقعا اسکات

1:58:47

داشت برای این سفر برنامه ریزی و خیال

1:58:49

پردازی می کرد این همه برنامه

1:58:51

ریزی و آمادگی و مسابقه

1:58:53

و همه چی همه رو درست انجام

1:58:56

بدی از پس همه اش بر بیای آخرش

1:58:58

به هدفم بررسی ببینید

1:59:00

چقدر از تو رسیده چند

1:59:03

هفته قبل از تو رسیده که

1:59:05

آخرین روزهای سال سعدی کم

1:59:07

اولین روزهای ساله بعدی رسید

1:59:09

از زور پرچم و دیدن جلوتر که ما

1:59:11

در رد سورتمه هارو دیدند رد پنجه

1:59:14

سگا رو دیدم خیلی واقعا باید صحنه

1:59:16

ی داغونه باشد کمی تنوع

1:59:18

نام زدن و عکس رو هم گرفتن

1:59:20

اکثر میبینی انگار صاحب آن از آوار

1:59:22

شدن دم در مسجد انگار نه انگار

1:59:24

ایران یه کاری کردند که تا همین چند هفته

1:59:26

پیش هیچ بشری نکرده وی

1:59:29

افزود خسته له دیدم

1:59:31

دفتر ی چادری هم هست چادر رفتن

1:59:34

تو شدن ی نامش ی نام

1:59:36

است که آزمون سن نوشته واسه اسکات

1:59:39

و توش یه , چیزی

1:59:41

گفتی توهین هایی حالا بود که خسته

1:59:43

نباشی دلاور خدا قوت قلب بود

1:59:46

ولی خلاصه رسیدگی یه مقدار

1:59:48

غذای نام برایتان گذاشته که مثلا شادی

1:59:50

و لازم شد فیلم

1:59:52

نامه تاریخی خیلی هم واقعا

1:59:55

دماغه اسکلتی ستون این نامه دیگه به سهم

1:59:57

و نامه قبلی که اما چون براش نوشته

1:59:59

بود سفر برگشت

2:00:01

اسکات و تیمش همسفر خیلی

2:00:03

تلخی میشه چند روزی اومدم

2:00:06

تو مسیر برگشت یکیشون یه روز دیگه

2:00:08

افتاد و از هوش رفت و دیگه بهش

2:00:10

نیومد که نیومد یه مقدار

2:00:12

دیگه آمدند چهار تای دیگر شون با پاهای

2:00:15

داغون از روز اول پاها خیس

2:00:17

خشک نشده دروس راه رفتن سخته

2:00:19

سرده توان شون کم

2:00:22

روحیه شون دیگه له شده کار

2:00:24

از فراست بایت شدن انگشت های دست

2:00:26

و پا گذشته به لپ پاشون کشید

2:00:28

سیاه شده انگشت پا یکی شون

2:00:30

که کامل سیاه شده داغون شده از کار افتاده

2:00:33

و یه جای دیگه کمک او گفت من نمی کشم

2:00:35

دیگه من رو بذارین همین جا توی چادر

2:00:37

برید گفتن نه اینا از

2:00:39

قبلا گفته بودن هفته بیاریم هرکسی خواست

2:00:42

خودش رو بکش بتونه ولی

2:00:44

هفت تیر هم نداشت تا اینکه یه روز صبح

2:00:46

بلند شد بعد از تولد سی سالگی

2:00:49

گفت من از چادر میرم بیرون یه کم میمونن

2:00:51

و رفت و مونده که مونده

2:00:55

که مود اینان دلش نمیخواست بذارمش

2:00:57

ولی از او مرا میدونستم که این داره با این

2:00:59

کاری که میکنه شانس اینا

2:01:01

رو برای نجات بیشتر میکنه بخاطر اینکه

2:01:03

سرعت گلیکوژن بود با این وضعی که خلاصه

2:01:06

نفر شونم اونجا مونده و اینایی

2:01:08

که مونده بودن ولی ادامه دادن ادامه

2:01:11

دادند در شرایطی که اسکات دیگه

2:01:13

فهمید که اگر که برسن

2:01:16

باید بده پاش رو قطع کنید و

2:01:18

نکته اینه که تو این جمله که من گفتم

2:01:20

قسمت مهم شوم قسمت اولش

2:01:23

اگر برسد راه

2:01:25

زیادی دیگه جلوش نمونده بود ولی خوردن

2:01:27

به کولاک بعد زمین گیر

2:01:29

شدن اسکات دیگه دید اینجا

2:01:32

بمونه میمیرند برند میمیرند

2:01:34

تا محل دپو همراه زیادی نمونده

2:01:36

بود گفت بریم بریم اگر مردی

2:01:38

و تو مسیر بمیری ولی کولاک

2:01:40

اجازه این را هم حتما بهشون نداد

2:01:42

یک هفته تو چادر دراز به دراز

2:01:45

افتادن منتظر مرگ آخرین

2:01:47

جمله هایی که اسکات نوشته بود توی دفتر

2:01:50

یادداشت شیم بود اگر

2:01:52

زنده می موندیم من قصه

2:01:54

ها داشتم از مقاومت هم

2:01:56

قطارها انگلیسی در این سفر

2:01:58

بگم الان دیگه جنازه

2:02:01

های ما همه قسمت ها رو خواهند گفت ایشان

2:02:04

نوشت که شایسته است که مثل آقای

2:02:06

ها بمیریم و بعدا مرد

2:02:08

دیگه بعد از این هیچ چیزی ننوشت

2:02:11

خیلی قسط های متفاوتی

2:02:13

داشتند آمار و اسکات در این سفر

2:02:15

آخر شون آموزشها رو تیم سی و سه

2:02:17

روزه رسیدن نه گرسنگی کشیدن

2:02:20

نفس راست پایین کشیدند همونطور

2:02:22

که گفتم گفت و اضافه وزن گرفتم اصلا گفت

2:02:24

من داستان زیادی ندارم واسه تعریف

2:02:26

کردند ترکیب برنامه ریزی

2:02:28

خیلی خوب اجرای دقیق و

2:02:30

البته چاشنی شانس درست

2:02:32

استفاده کردن از سگ تسلط

2:02:34

به اسکی و شاید کلی چیزهای دیگه

2:02:37

یه کاری کرد که سرنوشت این دو

2:02:39

مرد بزرگ و تیم هاشون کاملا

2:02:41

متفاوت باشد بدنه وقتی

2:02:43

این انجمن جغرافیای سلطنتی می خواسته

2:02:46

جایزه بده به آن منسوب به مناسبت

2:02:48

این کشف که کرده به معروفه

2:02:50

که میگن آقای رئیس انجمن وقتی می خواست

2:02:52

تست کن گفتش که به افتخار

2:02:55

قهرمانان واقعی سفر

2:02:57

اکتشافی قطب جنوب

2:02:59

سگ ها

2:03:00

داره اینه افتخارش در واقع

2:03:03

اعمال سیاست که شماره کشیدن اونجا ها

2:03:05

منجر به نظر میرسه که خیلی شاکی

2:03:07

بود از این که می‌گفت من رفتم اینا

2:03:09

رو شکست دادم در یک مسابقه ای

2:03:11

و اینا با من یه طوری برخورد می‌کنند که

2:03:13

انگار مثلا من تقلب کردند من

2:03:16

بیشتر دوست شم اسکات زنده بمونه به

2:03:18

عنوان یک کسی که شکست خورده زندگی

2:03:20

کنه نه اینکه حالا شهیدی

2:03:22

بشه قهرمانی بشه و عجیب

2:03:24

و به و اینطور نگاه کنند که نه مثلا تو

2:03:26

دوتا آدم نبودید و تقلب کردی

2:03:28

تو اون کارهایی که باید می کردی رو نکردی

2:03:31

و برنده شدیم یه خورده از این قسم

2:03:33

شاکی بود و البته می دونی با عنصر

2:03:35

بعدا پر افتخار ترین شاید

2:03:37

کاوشگر و موکت تشریف همه دوران

2:03:40

ها شد به جنوب گذرد

2:03:42

قطب شمال و زد خیلی خیلی دستاورد

2:03:44

های عجیب غریبی داره آموخت بگذریم

2:03:47

ولی از داستان اینا ما اینها برامون برای

2:03:49

چی مهم معماری که بین سه شکل

2:03:51

تو رو میگیم البته واقعا به سه شکل تو رو بدون

2:03:53

قصه کشف قطب جنوب که نمیشه ولی

2:03:56

اینکه سرمایش مهمه که دیگه

2:03:58

خب اون هدف اصلی شده

2:04:00

بود هدف زده شده بود و

2:04:03

کسی که به هدف رسیده بود انگلیسی

2:04:05

نبود بریتانیایی نبود قطب

2:04:07

جنوب رو یک نروژی کشف کرد

2:04:10

فقط برای که و از برای انگلیس یا بدتر

2:04:12

بشه سال قبل تایتانیک حرف شده

2:04:14

بود از او بر امپراتوری آلمان

2:04:16

در همین طوری غول تر و غول تر میشه

2:04:19

از او بر این سرانجام تراژیک

2:04:21

اسکات پیدا کرده بود خیلی جامع

2:04:23

عزادار شده بود من که حالا همه

2:04:26

جامعه بریتانیا به اوضاع داریم کدو ولی

2:04:28

یه حالت یه فاز قمی داشت

2:04:30

مخصوصا این عزاداری برای اسکات

2:04:32

و تیمش عمیق خود که خورده تاریخی

2:04:35

ولی از او منو هدف اصلی

2:04:37

به دست اومده بود پای انسان به قطب جنوب

2:04:39

رسیده بود ولی حالا داشت طراحی

2:04:41

جدید باز می شد می‌شد به دستاوردهای

2:04:44

جدید فکر کرد و شکل تو هم نشسته

2:04:46

بود خونه به این فکر می کرد پیش خودش

2:04:48

میگفت کاش من هیچوقت نرفته بودم جنوب

2:04:50

ماجراجویی نکرده بودم و فقط

2:04:52

خونه موندن اذیتم نمیکرد ولی

2:04:55

الان رفتم و اصن نمیتونم بند بشم

2:04:57

یه جا بعد جنگم شاکی بود

2:04:59

امیلی میگفت آخه این چه زندگی شده با

2:05:01

این همه نبودنش ساختم با این همه

2:05:03

با زنهای دیگه سر و سری به نظر

2:05:06

میرسید داشته باشه با همه اینا ساختن

2:05:08

با پول در ناحیه بردنش ساختم

2:05:10

ولی حالا که هست از اون نبودنش بدتر

2:05:13

بد اخلاق شاکی عصبانی

2:05:15

تلفظ جوشی روزنامه

2:05:18

هم بهش توجه زیادی نمی کردند به شک تو

2:05:20

مردمم بین توجه زیادی نمی گردد

2:05:23

میومدم سرآشپز بیشتر واسه اینکه

2:05:25

ببینه که نظرش درباره سفر اصلاحات

2:05:28

چیه دیگه اینطور نبود که خودش و

2:05:30

سفر خودش موضوع توجه

2:05:32

باشد و اینم شک و

2:05:34

اذیت می‌کرد همین

2:05:37

و بعد از همین رشته ها شکل طوریکه

2:05:39

فکر می‌کرد که به درد هیچ کاریم

2:05:41

نمیخوره عملا به جز اکتشافات

2:05:44

در جنوب گان و هیچ جا

2:05:46

هم مثل جنوب گان خودش

2:05:48

نبود و واقعا اون پتانسیلی

2:05:51

شده میتوانست نشون بده دوباره

2:05:53

فکر رفتن به جنوب به سرش

2:05:56

زد اینبار یک هدف تازه

2:05:58

ای ولی تعریف کرد گفت من میرم

2:06:01

از این ور جنوب گان پیاده میرم

2:06:03

تا برسم به اون ور جنوب کند عرضه

2:06:06

غارت می خوام طی کنم از ساحل

2:06:08

به ساحل از قطب ام رد بشن کاری

2:06:11

بود سخت تر از رسیدن به قوت شاید

2:06:14

و به قول شک تو دیگه این غول

2:06:16

مرحله آخر بود موتور گفتیم

2:06:18

یا آلمانی هم قبلا گفتیم می خوام اینکارو بکنم

2:06:21

و خبر اومد که او نتوانسته موفق

2:06:23

نشده شک دو در هزار و نهصد

2:06:25

و سیزده بر نمایش اعلام

2:06:27

کرد گفت میخوام من چیکار کنم ارز

2:06:30

جنوب گانه بروم و افتاد به پیدا کردن

2:06:32

کشتی مناسب و برنامه ریزی

2:06:34

و جمع کردن تیم درست

2:06:37

این اون سفری شد که امروز

2:06:39

ما بیش از حد چیزی شک

2:06:41

تو رو به اون سفر می شناسیم خیلی

2:06:44

از مستند ها و یادداشت و مقاله

2:06:47

ها و اینا درباره این سفره هم

2:06:49

قدرت رهبری شک تو توی این سفر

2:06:52

خیلی با عارضه و آشکار

2:06:54

خودشو نشون میده هم اصن توان

2:06:56

انسان در برابر سختیها

2:06:59

رسی , خیلی

2:07:01

پرماجرا و مفصل سفره

2:07:04

اینجور

2:08:04

چیزی که شنیدیم اپیزود هشتاد

2:08:07

و پنجم بازجست چندی بود

2:08:09

این پیست رو محلی بندری به کمک

2:08:11

که امید صدیقی فر درست کردیم موسیقی

2:08:14

این سریال همش کار پیمان عرب

2:08:17

زاده است طراح همه ی کاور

2:08:19

ها مجید آب پرور کارهای

2:08:21

اجرایی چندی با گیتی آسمی

2:08:23

هماهنگی با سطح بندری طراح

2:08:26

و مسئول فنی سایت مهران

2:08:28

بل حسنی و اینستاگرام هم

2:08:30

با تم لاین

2:08:32

برای این اپیزود خیلی ممنونم از کمک

2:08:35

ها و مشورت های علیرضا

2:08:37

معنا منابعی را که من استفاده

2:08:39

کردم برای باد کس میتونید توی پستی

2:08:42

در سایت مون ببینید لکه شمع در

2:08:44

توزیع ها هست هم توش پاد که از هستم

2:08:46

سایت هست هم کتابهای که سه

2:08:48

شکل تند و اکتشافات جنوب گام

2:08:50

رو به کمک اونها گفتی

2:08:53

ممنون از اسپانسر این اپیزود کاپ

2:08:56

و ممنون از همه شما که این اپیزود رو

2:08:58

شنیدی قسمت سوم

2:09:00

و آخر سریال شکل تو هم یکشنبه

2:09:03

آینده منتشر میشه تا هفته

2:09:05

آینده مواظب خودتون باشین

Unlock more with Podchaser Pro

  • Audience Insights
  • Contact Information
  • Demographics
  • Charts
  • Sponsor History
  • and More!
Pro Features