Episode Transcript
Transcripts are displayed as originally observed. Some content, including advertisements may have changed.
Use Ctrl + F to search
0:02
بی زود داره یکشنبه منتشر
0:04
میشه که دیروز ش مهسا
0:06
امینی بیست و دو ساله رفت زیر
0:08
خاک مهسا امینی جینا
0:11
امینی تاز جوانی بیست و
0:13
دوساله اما که تا همین
0:15
دو روز پیش نمی شناختمش الان
0:18
عزادار و غمگینی برای
0:20
جان او و همه جاهایی
0:22
از دست رفته این سالها و
0:25
خشمگین و مستاصل و
0:27
غمگین بی فایده بودن
0:29
خودمون ایم چون میدونیم جونمون بی ارزش
0:31
تر از همیشه است ولی
0:33
نمی دونم که چقدر دیگه باید
0:35
بکشی و
0:38
چقدر دیگه باید داغ و درد
0:40
ببینی چیزی که میدونیم
0:42
اینه که این شب سیاه وحشتناک
0:44
ما انگار تمامی
0:47
ندارد
1:15
علی بندری هستند این اپیزود
1:17
هشتاد و پنجم پاسگاه چندلایه
1:20
و در شهریور هزار و چهارصد
1:23
و یک منتشر میشه اپیزود
1:25
هشتاد و پنج دومین قسمت
1:27
پاکدست سریالی شکسته قسمت
1:31
دوم سریال شکل در
1:34
, قسمت اول چی گفتیم
1:36
گفتیم که ارنست سطح و تندر هزار
1:38
و هشت صد و هفتاد و چهار به
1:41
دنیا اومد در
1:43
هزار و نهصد و یک
1:45
ابتدائی قند بیستم رفت
1:47
اولین سفر اکتشافی است به جنوب
1:50
کار عملیاتی معروف
1:52
به ایستگاه بری به رهبری
1:54
آقای رابرت فال کونگ اسکات
1:56
سفری که تویش موفق نشدند به
1:58
قطب جنوب برسد و
2:00
همسفر نا موفقی بود همین
2:03
که برای شکل تند فرجام خوبی
2:05
نداشت چون به دلایل پزشکی
2:07
اتریش را خواستند و قبل
2:09
از اینکه سفر تموم بشه زودتر
2:11
از بقیه مرخص شد در
2:13
حالیکه همسرانشان و رهبر
2:16
شوش آقای اسکات در جنوب گان موندن
2:18
ذهنش شکل تند با یک کشتی کمکی
2:20
که آمده بود راهی انگلستان
2:23
حالا میخوایم توی قسمت دوم بریم سراغ
2:26
بقیه ماجرای شکل
2:29
کسب سریالی شکل تو قسمت
2:32
دوم
2:33
من
2:38
آدمی که تجربه های بزرگ داره
2:41
چیزهایی با این عظمت تجربه
2:43
میکنه ظرفیت کشور حرفای
2:46
عبث حرفهای پوچ بقیه
2:48
کمتر میشه شرکت کنم
2:50
اینطوری شده بود دیگه نمی تونست با
2:53
هرکسی معاشرت کنه مردم
2:55
به نظرشون اومد که زیاد درباره خودشون حرف
2:57
می زنند بدون اینکه واقعا حرفی
2:59
تجربه هیچ چیز خاصی برای گفتن
3:01
داشته باشد اما شک
3:04
تون داشت هم حرف داشت
3:06
هم تجربه های خیلی ناز بیدار
3:08
همین که حرف زدن بلد بود واقعا
3:11
حرف زدن قصه گفتن بلعد اگر
3:14
بدبین باشیم و بگیم که اسکات
3:16
واقعا میخواد شکل تونه خوردش کنه
3:19
باید بگیم که فکرش خوب بود میخواست
3:21
شک تونه بکنه ویترین شکست که نه
3:23
تنها اعتباری که دنبالش بود بهش
3:25
نرسه بلکه اصلا بی ابرو بشه
3:28
نتونه سربلند اما
3:30
دیگه اینجا رو نخوندم فکرش
3:33
خوب بود ولی اینجا دیگه
3:35
نه خونده بود که شکل تونه مجلس
3:37
گرم کنه داستان گو
3:39
پاش برسه به لندن میشه
3:42
چهره عملیات است جامعه
3:44
بعد این همه مدت تشنه شنیدن
3:47
از جنوب دامغان و سفر جنوب و
3:49
آن و سفر اکتشافی شکل
3:51
تان خوش صحبتم یکسال تمام
3:54
بی رقیب می تونه داستان بگه
3:56
در حالیکه اصرار داره تو غربت جنوب
3:58
ایران دست و پا میزنه منتظری تین
4:00
جا آیا این توری وقتی برگشت
4:02
لندن از جنوب ایران مجامع چه
4:04
می کنید خجالت شک
4:06
تند وقتی برگشت خیلی گزینه دیگری
4:08
هم نداشت امیلی بهشت بلر
4:11
داد ولی خب شکرت پول لازم
4:13
داشت الان درآمده از سفر ایستگاه
4:15
بعدی حقوقی که رشد میگرفت از مقرری
4:18
ماهیانه ای که بابای امیلی براش گذاشته
4:20
بود ثبت بود شکیل تند شاید
4:22
اختلالی پیش میومد که با مقرری
4:24
زنش زندگی کنه واسه همینه که
4:26
میگم حال کار لازم داشت خورده جای
4:28
صحبت داره خیلی از مستندات که تا
4:30
با میگن و ولی من به این نتیجه
4:32
رسیدم که حرف دقیقی نیست
4:34
یه جایی هم حساب کرده بود تیم و قدری
4:36
سالانه امیلی بدون شرط
4:39
و شروط مادام علوم از ارث
4:41
پدری این هفت صد پوند بود سالی
4:43
و با هفتصد پودینگ می تونستم زندگی
4:46
داشته باشد با دو تا خدمتکار
4:48
و آشپز حرفه ای و خورد و خوراک
4:50
خونه با انرژی و لباس و ویدیوهای
4:53
یک زندگی طبقه متوسط رو به بالای
4:55
عروق می تونستن داشته باشد ولی
4:58
خوب شک طور میخواست که اون باشه
5:00
اون پایین زندگی شون باشه و بتونه
5:02
حالا بره دنبال رویایی دنبال شهرت
5:05
و ثروت و هر چیزی که میخواد
5:08
البته هرچی پول بیشتر بتونه درجه
5:10
بیاره در این راه بالاتر میره میتونی
5:13
بود که لنگ پول باشد گرسنه
5:16
باشند که پول نداشته باشند به
5:18
نظر حداقل نمیاد که اینطوریه بوده باشه
5:20
اما خب دنبال کاری بود که خوب پول
5:22
بدهند براش یه تلاش واسه نیروی
5:24
دریایی کرد که نشد بر آدمی
5:27
که مثلا رکورد دار نزدیک شدن به
5:29
قطب جنوب واقع کار مناسب
5:31
تو دنیا ممکنه کم پیدا میشه سراغ
5:33
روزنامه نگاری بهشت روزنامه نگاری
5:36
بود موقع لندن کلی روزنامه و هفته
5:38
نامه را در میومد خیال تو این مسیر
5:40
پول دار و معروف می شود ولی در
5:42
روزنامه نگاریم خیریه موفقیتی نداشت
5:44
تمرکزتان گذاشته بود بیشتر از همه
5:46
البته اون موقع روی سخنرانی و نوشتن
5:49
و مصاحبه درباره سفر
5:51
دیتا بری به خاطر اینکه
5:54
عراق سفر موفق نبود ناموفق
5:56
بودن هم مهم برای جامعه اما
5:58
از اون مهمتر است لحظه لحظه زدن
6:00
مردم و با سوء شنیدن هر
6:03
چیزی درباره جنوبی کنجکاوی
6:06
دونستم که اونجا چیه چه
6:08
خبره دار هلاک شد میکنه
6:10
و از این منو مشک دنیا است که قصه
6:12
گفتن و بدهم میخواد خودشو تو جامعه
6:14
مطرح کن محبوب کنه اول
6:16
با دوتا مخاطب تعریف کرد دید که
6:19
عین خوششون اومد واسه چهار سال
6:21
دیگه تعریف شدید نه ملت خوششان می بینم
6:23
که برای رد می شه خوششون میاد وام مسکن
6:25
گوش کنم ببینم چی میشه کم کم رفت
6:27
و به سمت سالن های بزرگتر و واقعا
6:30
هم بلد بود با طبقات مختلف مردم
6:32
از گروههای متفاوته اجتماعی
6:34
چطور حرف بزن جذب کنه میگن
6:37
حرف میزد بوقلمون فاصله بین بقیه
6:39
ماجرا چیه عطا آدمایی که هیچ علاقه
6:41
ای از بهشت نداشتند درهمین
6:44
میگیم اصلاح اشتباه کرد اگر که
6:46
میخواست شک تون رو بزنه به خاطر اینکه
6:48
تا اگر شک میترسی نمیخوای اعتبار
6:51
بگیره الان تیغ و دادید دست
6:53
زنگی مست دوره
6:56
شک دونی که آدم خیلی مهمی در
6:58
سفر نبود افسر سوم مثلا
7:00
کشتی بود خیلی اسم
7:02
قابل توجه ای واسه خودش سعی کرده
7:04
و یه مقدار مرد ولی
7:06
خوبی معروفیت هم حدی داشت و کنجکاوی
7:09
هم سقفی داشت و کم کم باید میرفت کار
7:11
دیگری پیدا میکرد رفت یک کار اداری
7:13
گرفت در ادینبورگ اسکاتلند
7:15
انجمن صنعتی جغرافیایی اسکاج
7:17
لاک مسئله جمعه با جاه
7:19
طلبی که داشت دارد روی خورده بهروز
7:22
کرد و سخن اونجام گذاشته و دوباره
7:24
رونق ایم به این اداره در اسکاتلند
7:27
داده و یکی دوبار اومدم سراغ او مشورت
7:29
درباره جنوب با نمکه مخاصمه کشتی
7:31
نجات بفرست حماسه نجات ایستگاه بری
7:34
حتا گفتم بیا افسر اول اون کشتی
7:36
شوکه نرفت گفته بود به ایمیلی
7:38
که نمیخاد کیلو کامل گفت شروع کنه
7:40
میخواد رها کنه ولی تو همین مراجعه
7:42
ها فهمید که این دانشی که داره
7:45
اسم که درکت این سرمایه
7:47
خوبی میتونه بشه البته
7:49
حالا میگم که به ایمیل گفته بود دوباره نمیخوام
7:52
برم و دارم گفت نمیرم و اینا ولی
7:54
درباره جنگ آن هنوز با آدم ها حرف
7:56
می زد ذهنش یه چیزایی بود
7:58
متعارفی میکرد که شد
7:59
نیست
8:01
ولی مثلا تماشاگران تو بودی همکاری
8:04
فشن گفتش که یه نفر داره واسه
8:06
سفر جنوب گانه پول جمع می کنه واسه
8:08
یک سفر اکتشافی و
8:10
نکته شمع اینه که پول دولتی گنده
8:13
ای پشتش نیست اینطوری نیست که بگیم
8:15
مث اون سفر لیست کاملی انجمن
8:17
جغرافیای و اینا هستن نه با
8:19
دو نشین خصوصی با پولی که از
8:21
آدمای معمولی معمول
8:23
منظورم و نامه غیر دولتی آدم های پولدار
8:25
غیر دولتی داره میگیره هم
8:27
میشه سفر رفت چون می توانید سفر
8:30
رو کم خرد جمعی بری
8:32
یه خورده تو ذهنش مو اینم
8:35
بود که کارایی هم که داشت میکرد خیلی
8:37
کارا جذاب و پول سازی نبودند
8:39
همون اسکاتلند که میگیم کاری نبود که
8:41
واقعا کسی تمام وقت بخواد اینکارو
8:43
بکن حال شک داشت خیلی توش کار میکرده
8:46
ولی واقعا همچین کاری نبود
8:48
اینم از سر ناچاری داشت
8:50
به عنوان کار تمام وقت باهاش برخورد
8:53
امروز هر چهار ازدواج کردن با میلی
8:56
بدم امیلی حامله شد بچه دار شدن
8:58
شغل خوب زندگی آروم زن
9:00
و بچه ولی آدمی که واقعا
9:03
اون جاها رفته معلومه پاش
9:05
بند نمیشه معلومه پشت بند
9:07
نمیشه همه شنیدند این دیده
9:10
بعد میگن از دست نخورده بگی
9:12
بده دست خورده واسه همینه تجربه
9:14
هایی رو وقتی بکنی دیگه هیچی
9:16
به جز هوس دوباره تجربه کردن
9:19
اون آروم نمی کنه کلوب
9:21
گان رفتن به نظر میرسه حداقل
9:23
واسه شک تو اینطوری و
9:25
همین شد که در هزار و نهصد و
9:27
شیش شروع کرد نقش کشیدن
9:29
که یک سفر دیگه جنوب کن
9:32
بره اینبار در عملیاتی
9:34
که رهبر خودش کی
9:37
میخواد سفر جنوب ایران در قدم
9:39
اول پوش یعنی که برسون
9:41
صورت پولدار بشناسد اسپانسرهای قوی
9:43
بشناسی که بهش اعتماد کند و
9:45
شکل توی این مدتی که برگشته بود
9:47
و اسکاتلند پا کرده بود سخنرانی کرده
9:50
بود و اینا بین ادمای پولدار و موثر
9:52
اثرگذار محبوب شده بود
9:55
اسباب ماه یا به نظر می رسید
9:57
برای تلاش کردند یک
9:59
سال بعد برگشت شکل تند نشاط
10:02
و بقیه کشتی ایستگاه
10:04
بریم برگشتند شک تو رفت
10:06
لندن استقبال همون جان دید
10:08
که الان دیگه اسکات که میشه ستاره
10:11
صحنه ها و مصمم
10:13
تر شد که من واقعا اگر توجه
10:16
, میخوام میخوام برگردم به
10:18
اون دوره اوج توجه بعد از
10:20
برگشتن باید سفر خودم
10:22
رو داشته باشم و تو همون صحبت
10:24
های مختصر با اصطکاک فهمید اسکات هم
10:27
تو سرش نقشه داره همین الان برای
10:29
سفر بعدی و حمله بعدی به قطب
10:31
جنوب و شرکت هرچند
10:33
اسکات گفتی من دیگه زن و بچه دارم
10:35
و نمیخوام برم و اینا ولی دیگه
10:38
تو سرش خیلی واضح بود که
10:40
بازی شروع شده به
10:42
گیم ایران
11:26
سفر اکتشافی کار سختی
11:28
یه مقدار سختی اش دربارش صحبت کردیم
11:30
قسمت قبل اما در حقیقت
11:32
چون وقتی داری میری چنین سفری
11:34
واسه خودت یه برنامه ای دارید که دنبال
11:37
یه چیزی هست اگه خواستی یه آرزوی
11:40
شکل تند حال راحت نمیشه گفت
11:42
دنبال چی بود خیلی واقعا بس
11:45
است که دنبال چی بود که میتونه
11:47
تصمیم بگیر حرف آخر بزن هیچ
11:49
ولی به نظر میرسه که خیلی زیاد
11:51
دنبال شهرت و ثروت سفر
11:54
به جنوب و جنوب گان اسکات
11:56
همین طور یکی ممکنه اینطوری نباشه
11:58
بره دنیا دنبال کشف موجودات
12:01
جدید باشه مثلا یکی بره دنبال
12:03
دیدنی جاهایی نرفته باشه یکی
12:05
میخواد بره مرز توانایی های خودش
12:08
رو چک کنه و هل بده در
12:10
مورد اون موقع نمیگم در مورد پسری که کارهای
12:12
مشابهی را اعلان میکند همین ولی
12:15
انگیزه های شخصی و کمک
12:17
میکنه به آدم برای اینکه خودش
12:19
را برای سفر آماده کنه ولی
12:22
سفر رفتن به عنوان همراه
12:24
بعنوان مسافر به تیم
12:26
یه چیزه رهبر عملیات
12:28
بودن کلا یه چیز دیگری
12:31
از نظر آمادگی هر چه آمادگی
12:34
روحی و ذهنی که باید پیدا کنیم برای این
12:36
کار و چه آمادگی به کارهایی
12:38
که باید قبل از سفر بکنی خیلی
12:40
محصولاتی متفاوت شما رهبر
12:42
که میشی کشتی را هم باید سفارش تیم
12:45
به هم باید بچینیم پول رو هم باید
12:47
جور ممکنه چند
12:49
سال طول بکشه و واقعا مسئول اول
12:51
آخرش خودت دیگری دیگه رهبر عملیات
12:54
نمی تونه به اگر یکی دیگر نگاه کنه بگه
12:56
این همچین مسئولیت
12:58
اش با شماست اگر کسی کاری میکنه
13:00
و این مسئولیت سنگین از خیلی
13:02
قبل از سفرم شروع میشه از همین پول
13:05
جور کردن برنامه ریزی و پول جمع
13:07
کرد اینه که شکل تند
13:09
که حالا دنبال اینه که سفر خودشو به چین
13:11
میفته دنبال پول جور کردن به
13:14
جز پول صف کنم کلا و مرحله از زندگی
13:16
شکل طور که توش همش دنبال پول
13:18
هرچند بدنه می بینیم واقعا هر وقت
13:20
دریا نیست دنبال راهی برای
13:23
پول درآورد در ماههای هم که
13:25
نداشت جز همین تجربه سفر
13:27
جنوبی دانش با همین سرمایه
13:29
هم سعی میشود پول دربیاره مثلا
13:32
شرکتی سیگار سازی اومده بود پیشنهاد
13:34
سهامدار دود به شکل تند و رضای
13:36
تبلیغات گفت باشه گرفته میشه
13:38
مثلا سرمایهگذاری ش بود
13:41
و بقیه هم همین سخنرانی ها و نوشتن
13:43
و مصاحبه بابا اینا بود که و از خودشه
13:45
درآمدی جور کرده الان
13:48
ولی شهرت شم یه خورده خراب
13:50
شده بود چون آقای اسکات که برگشته بود
13:52
سفرنامه ایستگاه ریز نوشته بود
13:55
و خیلی کتاب و موفق شده بود و
13:57
توش تصویری که از شکل تون داده
13:59
بود آدم ضعیفی بود
14:01
که باید پولش میکردند و
14:03
هرچی سفری یه هوا براش سنگین
14:06
بدترین چیزها کوچک طوری بود که نوشته
14:09
بود دو روز در فلان تاریخ و
14:11
فلان تاریخ این رفت رو صورتم
14:13
ما کشیدگی شک توی همچین
14:15
حرفی نزده بود گفته بود که من مریض شدم
14:17
و از پا افتادن تو سفر و اینا
14:19
ولی هیچی نگفته بود رفت روز سوپ
14:21
به اینا کشیدنش ویلسون
14:24
هم همچین چیزی ننوشته بود نوشت او را
14:26
از نفس افتاده و این ولی چه اراده
14:28
ای داره داره میاد و نداده ولی
14:30
اسکات اینو گفته بود بعدم نوشته بود چند
14:32
بار شکل تونه بیچاره شکل تونه
14:34
ضعیف پور شکل چون ابر
14:36
این ولید فریدون پور پی
14:38
شن خیلی ناراحت شده بود از
14:40
این چیز دیگری که خیلی شرکت تنوع اذیت کرده
14:42
بودیم بودجه ای نوشته بود که این میخواد قوی
14:45
تر از اونی که هست به نظر و
14:48
به نظر میاد دور از حقیقت هم نبودیم حرف
14:50
و شاید واسه همینم خیلی سو ظن شکل تنوع
14:52
چون معمولا حرفای اینطوریه که بهمون
14:54
میزنن میسوزی مخصوصا اونهایی که
14:57
می دونیم درست بودن بیشتر هم می
14:59
سوزند تمبر
15:01
واقعا چی که یه روزایی نخاعی
15:03
قوی تر از اونی که هست به نظر بیاد
15:05
و اگه این گناه همه آلوده این
15:08
فیلم و ساکت سنگین بود بعدم
15:10
اسکات دیگه نگفته بود که این مسئله چه رشادت
15:13
هایی کرده چطوری قبل از اینکه حالش
15:15
بد بشه بار میکشید جلوی اینا
15:17
بیشتر از اینا چه طوری حتی بعد
15:19
از اینکه حالش اینطوری شد اسکی کرد یه مدت
15:22
زنانی که میخونم احساس کرد که واقعا
15:24
اسکات میخواد که شکل تندرو
15:27
و مریضی رو و هرچیز دیگری
15:29
رو بکنید دلیل ناکامی شون در
15:31
رسیدن به قدرت طنز
15:33
روزگار میدونی ک جاست که اتفاقا
15:35
همین مریضی شک تومن بود احتمالا
15:38
که نجات شوند بخاطر
15:41
اینکه ویلسون یادمه میخواست
15:43
که این را برگردن ایستگاه زیر بار
15:45
نمی رفت تا اینکه دیگه ورزش شک تو یه
15:47
طوری شد که مجبور شدند
15:49
برگردد وگرنه از اسکاج شاید
15:52
بعید نبود که با اصرار بر
15:54
پیش روی همه شون رو به کشتن
15:57
واقعا موردی که امروز می دانیم که این از اسکات
15:59
بعید نبود یکی و دین و شک
16:01
تو فکر کرد که شاید میخواد دست شکل
16:03
طول کوتاه کنه نزاری که این عملیاتی
16:06
واسه خودش رهبری کنه بالاخره
16:08
وقتی اسمش دربیاد که این ضعیف ای نمیتونه
16:10
این ولید فلانی کسی ممکنه
16:13
پول بهش نده دستش از سرمایه کوتاه
16:15
میمونه این شکل تونه
16:17
برد جایی که مصمم شد
16:20
که نه ببخشید چنین کاری را نسبت
16:22
به خودش و شهرتش و اسمش و
16:24
نه فراموشش کن میگفت تو
16:26
اینطوری داری منو بی ابرو میکنید توسط تو
16:28
هم مثل من را محسنی یعنی ما
16:30
قسم خوردیم زیرا به همدیگر نزنی
16:33
و تو و من اینطور میکنیم خیلی
16:35
خلاصه این رو به دل گرفته بود شک
16:38
تیم خیلی دنبال پول کار نابود و موقع
16:40
یک پایه هم در آب سیاست
16:42
زد رفت از اون شغل دولتی که اسکات
16:45
نداشت استعفا داد کاندیدای انتخابات
16:47
شد خیلی هم جدی انتخابات
16:49
مهم میان بود سال هزار و نهصد و شیشه
16:52
بالکن از نخست وزیری استعفا
16:54
داده برای کم اثر فضا روی خورده
16:56
داشته باشیم یک موضوع داغ
16:58
صحبت درباره حق رای دادن
17:00
به زن هاست این انتخابات مجمع
17:02
انتخابات شد که شک تان توش رای نیاوردن
17:05
صنعت انتخاباتی بود که آدما
17:07
تو انگار خیلی مهم نبود حزب
17:10
محافظه کار که تا عمق اکثریت
17:12
داشت مردم انگار ازش خسته شده بودند
17:15
وقتشه سرآمد بود و کار رو می
17:17
خواستند بدن دست لیبرال ها و
17:19
این و یکی مثل شک تند مثلا نتونستم
17:21
درست به بینه یا درست توش بازی
17:24
کنه در حالی که یکی مثل چه
17:26
چیز مثلا دید چون همون انتخاباتی
17:28
که جدید دوش از محافظه کار تبدیل
17:30
شد به لیبرال دانم
17:33
چرا انتخاباتی که دی محافظهکارانه خیلی صندلی
17:35
از دست دادهاند و حزب تازه کارگر
17:38
خیلی سنگین شکستش شک
17:40
دونم توی همین حزب کارگر بود و
17:42
رحیم نیاورد توی شهری که شرکت
17:45
کرده بود و خیلی سخنرانی پرشور
17:47
کرده بود البته خیلی استقبال کرده بودن
17:49
ازش ولی رای نیاورد خودش
17:51
میگفت دستور و واسه من زدن رگ دادن
17:54
به یکی دیگه این دست زدند
17:56
ولی خوب نون و آب و براش نمیشد الان دیگه
17:58
سه سال بود برگشته بود شغل دولتی
18:00
هم که داده بود رفته بود بچه هم داشت
18:03
بیکارم بود و توی این دوره ها معمولا
18:05
شک دو خیلی آدم جالبی هم
18:08
نبود عصبانی بود دوشی
18:10
بود تو خونه زیاد میشه مشروب
18:12
میخورد خیلی جالب نبود خلاصه
18:15
یه فرصت دیگری تو اون موقع براش پیش اومد
18:17
جنگ روسیه و ژاپن و موقع تازه
18:19
تموم شده بود و ژاپنی ها
18:21
در جنگی که به دنیا نشان
18:24
داد که یک قدرت جدیدی متولد
18:26
شده روسیه رو له کردن از
18:28
مهمترین جنبه های تاریخ معاصر این جنگ
18:30
ژاپن روسیه بعد یه روسیه
18:32
له شده کلی نیرو داشت در منشوری
18:35
که اینا رو باید بر می گردد از
18:37
راه دریا هم باید برمیگردد و
18:40
کشتی لازم داشت و کشتیم به
18:42
اندازه کافی نداشت شکل
18:44
تو نیچه احساس کرد با موقعیت مناسبی
18:46
با چند تا از دوستاش شرکتی داشتند
18:48
خیز برداشتند برم اونکارو بگیرند
18:51
انتقال نیرو ها رو خیلیم پرشور و
18:53
پر انگیزه بود تو این دوره صبح
18:55
به صبح تیپ میزد از این دفتر به اون
18:57
دفتر از این جلسه به اون جلسه همش
18:59
منتظر که کارها رو بگیرن درهای
19:01
پول و ثروتی یهو باز بشه سریع
19:04
پولدار بشه نوشتم و موقع
19:06
امیلی نوشت چون اومده بود لندن
19:08
دنبال کاراملی شهر خودش نوشت
19:11
براش که این اگه بگیر ما دیگه هیچ
19:13
وقت نیازی به پول نداریم بیارمت
19:16
لندن صفا میکنیم زندگی میکنیم
19:18
و این چیزی که در طول زندگیش بارها
19:20
و بارها به امیری گفت شرکت قبل
19:23
از هر سفری قبل از هر پروژه
19:25
ای اینطوریه که فکر میکرد الان
19:27
میگیرند دیگه پول دار میشه دیگه سعید
19:30
رو ندم ولی اینم خورد تو دیوار متن معلوم
19:33
شد که کسی نمی خواست کار به اینها بده
19:35
اینا رو فقط می خواستند برای بین مالکین میخواستم
19:37
قیمت یک کس دیگری که قرارداد
19:39
و همین رو تصمیم گرفته بودند که بهش بدم
19:42
قیمت علوم بیارن خلاصه
19:44
اینطوری بود که چندتا تلاشش موفق
19:46
نشد حدود جداگانه از
19:49
قبل داره انگیزه
19:51
انتقام من براش هست
19:53
از یه جاهایی فهمیده که پشتیبان
19:55
بزرگ دولتی لازم نیست حتما
19:58
بعد اخبار شوید از
20:00
شمارگان داره بهش
20:03
میرسه عنصر نروژی
20:05
داره در شمال پیش شوی میکنه تو
20:07
مناطق قطبی شمال و شکل
20:09
تند درخت بارش دنبال می کنه و براش
20:12
خیلی هم جالب چطوری اخبار
20:14
دنبال میکنه تو که نمی کنه
20:16
همون چه محل محله سفرش هامون
20:19
سن اون موقع رفته در شمال
20:21
کانادا جزیره کینگ ویلیام نوروزی
20:23
است پس اجرا میخواد بره اولین بار از تو شاید
20:25
بشه با کشتی یو پیشروی
20:28
های تازه ای مرزهای جدیدی رو
20:30
داره جابجا میکنه مناطق قطبی
20:32
شمال کانادا و از اونجا داره گزارش
20:34
می فرسته به کمک اسکیمو ها
20:37
و بعد به کمک که پولیس محلی و
20:39
اینا مرتبه گزارش روزنامه
20:41
ها منتشر میشه در لندن میشه در
20:43
آمریکا میشه و شک تو داری
20:45
میبینی که اما چون با کشتی کوچیکی
20:48
رفته کشتی کوچیکی
20:50
سرعت شمع خوبه شش نفره میان بیشتر
20:52
نیست واقعا ام کشتی یورو
20:55
وقتی ببینی من دیدمش وقتی ببینی
20:57
بعد و کوری با این رفتن تو اون منطقه
20:59
ادامه خورده تعجب میکنم شک
21:02
تونه وقتی خبر رو خون فکر کرد که
21:04
واقعا به اینکه میشه با هزینه
21:06
کمتر میشه رفت و اگه اونجا
21:08
رو میشه جنوب کنم احتمالا میشه
21:11
این مصمم تشکر کرد که بره
21:13
دنبال پول برای سفر خودش
21:16
قیمت البته بچه دومش هم به دنیا اومده
21:18
و این انگیزه های مالی هم
21:21
به انگیزه های شهرت و پرستیژ
21:23
و این آشنایی داره اضافه تر میشه
21:25
و قویتر وقتی
21:27
دیگه تصمیماتش تعطیل شد برگشت
21:30
به امیلی گفتش که من میرم با
21:32
چنان افتخار و پولی برمی
21:34
گردم که دیگه لازم نباشه تنها بذارم
21:37
ایمیلی هم البته زنی نبود که بخواهد جلوشو
21:39
بگیره می دونست که جلوی این جاه
21:41
طلبی رسد خیلی نمیشه گرفت
21:43
برای همین هم رضایت داد و شکل
21:45
تا کم کم برنامشو نوشت و
21:47
بودجه بندی کرد یه بخشی هزینه
21:50
خریدن کشتی یه بخشی هم هزینه
21:52
سه سال حقوق و لباس و
21:54
ابزار و ابزار تحقیقات
21:56
چیو سوخت و سورتمه
21:59
و حیوون
21:59
این جور
22:01
هنگامه یک خطی سفر چیه
22:04
که با گشتی از سمت نیوزیلند میریم
22:07
کشتی ما را پیاده می کنه ما
22:09
زمستون و می مونی یکم کارهای
22:11
علمی و اکتشافات محلی و اینا میکنیم
22:14
کشتی هم یه خورده سواحل و نقشه برداری
22:16
میکنه و کشتی رو زمستون جا
22:18
نگه نمی داریم خودمون میمونی
22:20
زمستون و میگذرونیم هوا
22:23
که خوب شد حمله میکنیم
22:25
به قطع این
22:27
برنامه کلی رو نوشته بود میبرد پیش
22:29
ثروتمندان که پول بگیره اما
22:31
اونا رو همینطوری پولدار نشده بودند که
22:33
دهنش باز میکرد می فهمیدند که
22:35
چه جاه طلب رویا پردازی
22:37
آمده بود جشن زیادی دست
22:39
و پایین گرفته سابقه
22:42
نیروی دریایی نداره یه بارم رفته
22:44
سفر اکتشافی که عمودی رفته افقی
22:46
برش گردون دهد جواب رد
22:48
بهش میدادم ای رد می شد
22:50
و هی جواب منفی میگرفت و هی اسم
22:52
منفی روی گوشی یادداشت می کرد جار
22:54
بعدا نشون میدم و تا اینکه
22:57
چند اسپانسر ریز پیدا کرد
22:59
و فامیل و آشنا و خانم پیری
23:01
که او نه پول داده بود با نه خریده بودن
23:04
ولی کافی نبود تالش کفاف
23:06
کی دهد این بادها به مستی ما
23:09
تا اینکه یک مرد پولداری
23:11
که شکل تند آشنا بود باهاش
23:14
زیاد دیده بودش ولی با زنش
23:16
خیلی دوست بود این قبول
23:18
کرد این قبول کرد که بیاد پشت
23:20
پروژه معتاد گفتم پول نمی دهم
23:22
من یه وام میگیرند براتی که باید
23:24
خودت بری ولی پس بدی بعد از سفر
23:27
ولی به هرحال یک بخشی از بودجه رو
23:29
ترمیم ایده آل نبود
23:31
ولی این اسم بود که میومد
23:34
پای کار شک تند دیگه امیدی برای
23:36
پول گرفتن از بقیه هم بیشتر
23:39
سروری شک تند و همسر این آقا
23:41
که پانزده سال ازش جوون تر بودن
23:44
یعنی خانم از شوهر پول دارش بوده
23:46
است و جوون تر بود صبری رابطه
23:48
ی نام حرف و حدیث در شهر
23:50
زیاد مثلا بعضی ها میگن
23:52
انقدر که اینها باهم وقت می گذراندند
23:55
و به هم نامه می نوشتند شکل
23:57
تنوعی خانومه اون خانومه تشویق
23:59
میکرد رویاها تو دنبال کن
24:01
و برو اون کاری که میخوای بکنی بکن و
24:03
اینا و شکل تو می نوشت که اکثریت
24:05
میبرم جنوب اقیانوس اینا اصلا
24:07
نمیگن بزرگ باشد پول و داد که
24:09
این جوون خوش بر روی ماجراجویی
24:12
رشته گروه از زنش دور کنه
24:15
بذاریم پول بهش بدم این بره دیگه
24:17
نزدیک ما نباشه و بره
24:19
تا یخی که بخوای بفرستین دیگه کجا
24:21
دور بعد جنوب ایران شاید این
24:23
شد هستند که این آقا آمد پشت پروژه
24:26
قرارش نام البته این طوری بود که کشتی آخر
24:28
سفر می رسید به این
24:39
حتی اگر از اونایی
24:42
هستید که غذاتون براتون مهمه
24:44
یعنی میخواین که غذاتون خوشمزه باشه
24:46
باکیفیت باشه خوبه که کاپر
24:49
بشناسیم تا با یکی
24:51
از بندهای جدید کالا است
24:53
که یک سری محصولات گوشتی
24:55
داره که خیلی خوبه واسه
24:57
مهمونی واسه دورهمی
25:00
واسه یه وقتایی که یه سینی مزه
25:02
مثلا میخوایم به چینی واسه
25:04
این جور مناسبت و خیلی جواب
25:07
اگر اهل باشید احتمالا طعمه
25:09
ی سوسیس این جایی رو میشناسیم
25:11
که خاطره خوشی از طعمش
25:13
تو ذهن تون هست حالا دیگه همون اینجا
25:16
رو داره با برند کاپ می زنه به
25:18
جز اون چیزای جدیدی هم داره تو همون
25:20
سبک یک سو جک داره که بیکن
25:23
داره پپرونی داره همه
25:25
با درصد گوشت بالا همه با کیفیت
25:27
خیلی بالا و همه خیلی خوشمزه
25:30
یه چیزایی که آماده کردن زیاد
25:32
طول نمی کشه ولی خاطره های
25:34
درست میکنند که او خاطره ها
25:36
حالا حالاها یادتون میمونه هم
25:38
یاد خودتون هم یاد مهمونتون
25:41
هم یادت دوستانتون هم یاد
25:44
اون دوستم اسپانسر ,
25:54
همزمان رقبا هم البته هستند
25:57
یکی از بازماندگان کشتی بلژیکی
25:59
داره برنامه وی با سورتمه موتور
26:01
دار بره یه فرانسوی ازون طرف
26:03
این شد که شک گفت مثلا برنامه
26:05
و بودجه و بندازم به عنوان برنامه ملی
26:09
دنیا میخواد در رقابت رسیدن
26:11
به قطب بقیه کشورا رو شکست بده
26:13
منم تیم بریتانیا هستند یه
26:15
مقدار امید داشت که با همچین کمپینی
26:17
بتونه ارج اس رو بیاره پشت
26:19
برنامه خودش اما این رو اینطوری
26:22
نیامدن بخاطر اینکه اونو میدونستن
26:24
که اسکات به زودی اعلام خواهد کرد
26:26
که میخواد بره جنوب گان و فکر
26:28
می کردند که اون سرمایه گذاری مطمئن
26:31
تری دوم اینکه شکل تونه
26:33
اون سایت حساب میشد دیگه واقعا از
26:36
اینا نبود هم شاید اصلا ایرلندی
26:38
بودنش یه خورده اثرگذار بود همین
26:40
که بالاخره اینکه نیروی دریایی نبود و با
26:42
این رابطه نزدیکی نداشت اینا
26:45
باعث میشد شانس با عاجل کم
26:47
بشه ولی شک دنیا رو موقع نفهمیدند
26:50
نفهمی کیست هستند برنامه داره
26:52
و اینا میخوان پشت اون بره ای
26:54
فهمید ایستگاه میخواد بره وقتی
26:56
که پیش هر کی میرسی
26:59
که تو تیم دیسک آوری بود و شرکت تو
27:01
می خواست حال بیارن تو سفر خودش
27:03
پیش هر کدوم اینا میرن و بهشون پیشنهاد
27:06
می دادند گفتند نه هرکی بهانه
27:08
میآورد یه الگو یابد آخر وینستون
27:10
بهش گفتند که به میراث شیوه که من
27:13
اسکات قول دادم با اون میخوام
27:15
برم اینجا شک دو فهمید
27:17
که این پس پشت همه این
27:19
نه آینه که اسکات داره برنامه میذاره
27:22
برگرده جنوب گان از
27:24
این دود کم نکرد همه
27:26
ی آدمای خوب و قابل کشتی
27:29
رو صدا کرده این صدا
27:31
نکرده و اینم خیلی
27:33
ناراحته که فهمیدی
27:35
نامه نوشت با سه ایستگاه تونم جوابشو
27:37
داد یه مدت رفت و برگشت همچین تیز
27:39
و متلک با هم نامزد دادن
27:42
میکردند اسکات مون رو آبه الان
27:44
اثر خشکی نیست با کشتی دیگری در خدمت
27:46
نیروی دریایی رو آبه که حرکت
27:48
نام معلومه دیگه صریح که کی زودتر
27:50
برسه به بود همه ی اهداف
27:53
دیگری که واسه ی برنامه شیمیایی
27:55
اینو همه جانبی مثل
27:57
اون مدال است که دنبالش مدال زودتر
28:00
قطب رسیدند یکی اختلافی
28:02
هم همین موقع پیش آمد شک گفتش
28:04
که من از همون مسیر کشتی لیست کاملی عملیاتی
28:06
بیست کابلی میخوام برم همون جا می خوام پهلو
28:08
بگیرند اسکات شروع کرد به
28:10
سروصدا و اعتراض کردند که حق
28:13
نداری اوج انگار ص گفت مال منه
28:15
نباید بری اونجا درخواست منطقی
28:17
نبود درخواست قانونی هم نبود
28:20
ولی در این اختلاف شک تو متوجه
28:22
شد که بیشتر یا طرف اسکات رو گرفتن
28:24
از جمله ویلسون که دوست قدیمی شک
28:27
نمودن خیریه رابطه خوب پیدا کردهاند سفر
28:29
باهم اینم طرفه اسکات
28:31
رو گرفت شک تا عملا دید
28:33
چاره ای نداره واقعا به جز اینکه بپذیر
28:36
اگه نپذیر حداقل شده که باعث بدنامی
28:38
میشه براش هلند به نظر میرسه
28:40
گیری اسکات این بود که به چه حد به این داره راه
28:42
میفته بره جنوب گان من فرماندهان
28:45
بودم تو سفر قبلی حد چی داره از منبع
28:48
وقتی من خودم نکشیدم کنار
28:50
وا ندادم انسان اجازه نداره
28:52
بره تو منطقه فتوحات من حرف
28:54
بی اعصابی بود ولی بالاخره شوند همچنین
28:56
ادعا میکرد و یه خورده ی
28:58
آدمی که پشت شمع داشتند می
29:00
گفتند جنتلمن نیست آقای
29:03
من شانه نیست الان اگه شک تا
29:05
بره اون جوجه چون جای کس دیگری
29:08
خلاصه ولی شک تو قبول کرد و گفت نمیرم
29:10
و بعد شرکتی برنامه گذاشتند
29:13
که تابستون هزار و نهصد و هفت
29:15
بزنه به تحریم رفت دنبال یک
29:18
کشتی دید پولش به اون کشتی که
29:20
میخواد نمی رسه آخرش کشتی
29:22
چوبی دیدی کشتی قدیمی چهل
29:24
سال پنجاه ساله به نام نیمروز
29:27
یا نه رود سرعت زیاد هم
29:29
نمی رفت شگرف بیشتر نمی رود قیمتش
29:31
مناسب رفع اشکال نداره
29:34
این ارزو میخرم موتور شوی می کنم
29:36
یه دستی سر روش میکشم میشه عروس
29:38
سواحل جنوب موتور
29:40
بازم دوباره وسط تعمیرات پولش
29:43
کم آمد و الان دیگه رشت کل
29:45
کشور شخم میزد ببینید چی قبلا
29:47
کجا اسپانسر چی شده بیاره آتش
29:49
ازش پول بگیره تو همین مسیر
29:51
میگه بابا مناسبی را پیدا کرد اتفاقا
29:53
آقای رئیس گینه سود دست
29:56
بشم دین سود کلی دولت کرده بود به
29:58
این ور اون ور ولی همیشه هدیه
30:00
مطالب از این کار اینطوری نکرده
30:02
بود شک دو می گفتم من میرم راضیش
30:05
میکنم بخاطر اینکه دو تا برگ
30:07
برنده دارم دو تا کارت برنده دارن
30:09
به که اینکه ما هردو عایدی شیم ایرلندی
30:11
هستیم دو اینکه هردو
30:13
فراماسونری این یکی از
30:15
جاهایی بود که او شبکه فراماسونری
30:18
خیلی بدرد شکل تند رفت
30:21
پیشگیری سقوط گفتش که ببین
30:23
همه اینه که میخوای من بهت نمیدم هشتاد
30:26
درصد چه جور من
30:28
ضامن میشم بیشتر سال دیگر علت
30:30
وام دوباره اینگونه نبود
30:33
که دنبالش بود ولی از هیچی
30:35
بهتر تا دیوانه کننده
30:37
شده بود واقعا شک تو می خواست تا اسکات
30:39
از دریا برنگشته بزنه
30:41
به آب این یعنی اینکه وقتی بر
30:43
آماده شدن خیلی کمه در
30:46
حالیکه نه پول داره نه
30:48
هنوز تیم داره کشتی
30:50
ی که خلیج در حال تعمیر انجام
30:53
بدهید خلاصه حالا دیگه بریم
30:55
سراغ اینکه دونه دونه کی بهش پول داخلی
30:57
درون در دست کم کم تونست پول جور
31:00
کنه حتی به پادشاه نامه نوشت
31:02
گفت پول بدید برای این سفر و ناامنی
31:04
گفتم نه من پول نمیتونم بدم ولی
31:06
میام رو عرشه کشتی همونطور که بیست تا
31:08
را بدرقه کرده بودم اینم می
31:10
بینیم بدرقه میکنم موقع رفت گرفتاری
31:14
همون وسط پیش آمد حالی که داشتیم پول جمع
31:16
می کرد داداش شک تند جواهر
31:18
سلطنتی هلند و دوست یعنی
31:21
شدیدتری نباید بگیم البته باید بگم این
31:23
دزدی اتفاق افتاد و یک
31:25
ملودرام عجیبی بود داستان سید جاسم
31:27
شروع کن جمع از روش هست ساختند و اساس
31:29
اون داستان ساختند انگشت
31:31
های اتهام به سمت اقای افراد
31:33
شکل بود آدم مسئله
31:36
دادیم بود از قبل خودش یکی
31:38
از مقامات کار میکرد ولی گرفتاری
31:40
درست کرده و دیگه تو بازار سهام میگفتند
31:42
کلاهبرداری کرده قبلش بعد
31:44
همجنس گرا بود و اون موقع این اصلا
31:46
خودش جرم بود بدیهی برنامه
31:49
ارج رفته بودند که باجناق شاه
31:51
هم توش بود یعنی اصلا یه رسوایی داغونه
31:53
چند طرفه و سر رسید
31:55
گم شدن جواهر سلطنتی هلند
31:58
شک تو دید که این بیاد
32:00
خبرش بیاد که شکل تند دزدی
32:03
کرد شک سوم فلانی کرد در حالیکه من
32:05
دنبال اینم که پول جمع کنم از آدما بینی
32:07
من اعتماد کنید میخوام با پول شما برم جنوب
32:09
گان این اصلا تیر خلاص می زنه به فروش
32:12
رفت از یکی پول گرفت رفت پرداخت
32:14
کرد این دارو شش و آزاد کم
32:17
کم ولی این کار سنگین جمع کردن
32:20
پول و حامی برای سفر که به یه جای
32:22
مطمئنی رسید شکل
32:24
تو دیگه بیشتر وقتها تمرکزتان
32:26
رفت و برنامه ریزی و آماده
32:28
شدند چه قدر وقت دارن واسه آماده
32:31
شدن لنفاوی ما
32:34
همه ی وقتی که واسه این کار دارن و
32:36
واقعا وقتی زیادی نیست کمه
32:39
و کار سنگین فشرده میخواد
32:41
پولم بگیم تقریبا مطمئن شد ولی
32:43
هنوز پول به اندازه کافی
32:45
ندارد
32:46
خانواده اش را مقابل لندن یه
32:48
خونه گرفت یا دفتر گرفت و چسبید
32:50
به کار همین موقع امیلی راضی
32:52
شدید دکترم بره واسه قلبش
32:54
که رفت ولی البته میگن بیشتر شک
32:56
دو بود که دکترا را ارزیابی کرد تا اینکه
32:59
بخاطر معاینه کنه حتی نداشت گوشی
33:01
بذاره صدای قلبش رو بشنوه و
33:03
اینم شد یکی دیگه از علامت سوال
33:05
های پرونده پزشکی شک
33:08
لین آماده شدن برای سفر یه چیزی
33:10
که شک تو خیلی بهش توجه میکرد
33:14
مواد غذایی خوب و متنوع
33:16
هم آشپز خوب اینا براش خیلی
33:18
اولویت و اهمیت داشت بر اساس
33:21
همون تجربه قبلی و مریضی
33:23
خودش به جز این عکاسی
33:25
فیلمبرداری با به روز ترین
33:27
امکانات موجود این آرایش خیلی مهم
33:29
بودن می دونست که پول بخواد به عدم
33:32
ازاین سفر درب یا دین را برایش مهم میشن
33:34
یه سر رفت اسلو یا کریستیانو
33:36
های اون موقع پایتخت نروژ
33:38
نروژ یا خیلی جلو بودن در این کارا
33:41
دانش و ابزار و تجربه سفرهای
33:43
قطبی و اینا همه در نروژ بود ولی
33:46
با این حال وقتی شرکت دو نفت خیلی تحویل
33:48
گرفتن سفارش روزنامه ها و آب و
33:50
تاب پوشش دادند که آره ای می خواد برای اولین
33:53
بار ماشین ببر جنوب گان چون
33:55
اینا واقعا تو بر نمایش گذاشت حالا
33:57
اومدی اینجا وسائل بخره کیسه
34:00
خوابهای نروژی خرید با پوست گوزن
34:03
شمالی به کیسه خواب هایی که موقع داشتن
34:05
سورتمه خرید از نروژ کلاه
34:07
و دستکش های پوست گوزن گرگ
34:10
و اسکی و چکمه و
34:12
همه اینها را از نروژ که تازه اون موقع هم
34:14
کشور مستقلی شده بود تهیه
34:17
کرد یا حالا سفارش داد که بعدا
34:19
تحویل چون بدن و یک مسئله
34:21
دیگر البته مسئله ی هیون
34:23
بود اینکه سگ ببرند یا
34:25
اسب رو ببرن خونی ببرد می
34:28
بینیم مصالحی که جلوش الان به گوش ما
34:30
آشناست چون همون مصالحی خیلیا
34:32
شون که اسکات هم باید براشون
34:34
به راه حل پیدا می کرد و یه بار کرده
34:36
بود و حالا شک تو این شانس را داشت که نتیجه
34:39
اون تصمیم و اسکات رو ببینه خودش با
34:41
چشم بازتر با امکانات این افراد
34:43
پیشرفته تا تصمیم بگیر بدون
34:46
تجربه خودش و اسکات پیش دیگران
34:48
رفت که ببینه اونا چی میگن چه راهنمایی
34:51
بهش می کند از جمله آقای نانسی
34:53
نروژی عمق یکی از بزرگان
34:55
این کار بود ایشان در تاریخ شهرتش
34:57
فقط به این اکتشافات ای نیست هرچند
35:00
که شفاعت خیلی مهمی داشت ولی
35:02
ادامه و همه چیز دانی بود
35:05
هم دانشگاه رفته بود درس خونده بود
35:07
همکار علمی و تحقیقات کرده
35:09
بود هم دیپلمات بود حالا شکل
35:11
تو بیدارباش مشورت میکنی چون اصلا دیپلمات
35:13
در لندن میگن اثرگذار
35:16
بود درس گرفتن استقلال نروژ
35:18
به زندگی خیلی پربار و پر دستاوردی
35:21
داشت بعدا جایزه صلح نوبل کاری
35:23
نداریم بهش این اقا رو که تو رفتی
35:25
دانش در همون لندن و این بهش
35:27
گفت که آقای شکل تو جواب سگه
35:30
و سگ جواب شما هستند شکل طعم
35:33
و بو من خودم با سگ رفتم جنوب ایران
35:35
صدرا نمی ره از خیلی راحت
35:37
تر از های منشوری این و هم بار
35:39
بیشتری میبرند هم افزایش میگیره
35:41
میره دیگه سگ و باید باهاش کار
35:44
کنی بلد باشی حالیکه اشتباه کنفرانس
35:46
باید تربیتش کنید خیلی
35:48
منو ول کرد و هرچند که نانسی و
35:50
نروژ جای دیگه بهش گفتم که سگ به
35:53
بعد آخرش گفت انتخاب محمد بن
35:55
به همین دلیل هم اینکه بار بیشتر
35:58
میتونه ببره همین که سگ
36:00
منحرف جواب نگرفتیم افزایش
36:02
میگیریم و بارش میکنیم میبینیم حال عادی
36:04
بخش زیادی از باریکه میبرد البته غذای
36:07
خودشه ولی به هرحال فکر کردند که
36:09
این راحت تره یه مشکل
36:11
دیگه هم البته بودیم که آن تاکتیک کسی
36:13
تاحالا پنگ نبرده بود یعنی
36:15
تا حالا این حیوون اونجا نرفت مریخی
36:18
مقاومت داشت نسبت به محسنی
36:21
نروژ معده میگفت که این معلوم نیست
36:23
که سوء تفاهمی که انگلیسی یا نسبت
36:25
به سگ دارند یا این مسئله
36:27
این ارباب که سیاه نمی فهمه
36:30
یا این سیاست که این محصول رو نمیفهمه
36:32
ماجرا چیه ما نمی دونیم ولی
36:34
به هرحال اینا یک سوء تفاهم نسبت
36:36
به سگ در سفرهای اکتشافی
36:39
دار به جز سگ مسئله
36:41
اسکی هم دوباره بود تر اسکی هم
36:43
نانسی بهش گفت شک نکن که راه رفتن
36:45
به قدس با اسکی سوسن تو
36:47
این چندسال از ایستگاه ولی تاحالا اسکی
36:50
هم پیشرفت کرده بود الان دو تا
36:52
چوب اسکی میبردند و تا با تو میبردند
36:54
به جای یکی به جز خود اسکی
36:56
هم این با این دیگرش این فکرش
36:58
پیشرفت کرده بود و عکسی
37:00
هم که میزدند زیرگروه واکس شنبه بهتر
37:03
شد بیشک تون بایستیم
37:05
راحت نبود اینم می دونی مرا یکی
37:07
از چیزهای مهمی که این انگلیسی ها را از
37:09
نروژ یا متمایز میکرد همین
37:11
بیمه ایلی انگلیس یا به استفاده
37:13
از اسکی و اسرار روی این
37:15
که تا خدا قوت سوم خائن قدم
37:17
بزنیم چرا شک تو
37:19
اینطوری فکر می کرد این سوال خوبی
37:21
به نظرم وقتی بهش میگفتن که نه اسکی
37:24
باید بری سگ باید ببرید چرا مقاومت
37:27
من فکر میکنم که میخواست تعداد
37:29
نا معلوم ها را در معالجه
37:32
کم کنید تعداد و غافلگیر یا رو کم
37:34
کنه فک کن داری میری یه جایی مثل جنوب
37:36
ایران زمین و آسمون
37:38
و هوا و اینا همش تازه
37:40
هست همش چالشی ممکنه
37:43
واقعا اینطوری فکر کنی به که که به کسب
37:45
به یک چیزهایی که باهاش آشنا حداقل
37:48
ابزار ابزار غریبه نباشد
37:50
همون کاری بکنم که بلدم راه رفتن
37:54
چیزهایی که برام علامت سوال
37:56
از آنها دوری کنم چون نمی رسد
37:58
که خودم رو آماده کنم سعی
38:01
علامت سوال اسکی علامت سوال
38:03
ماشین داره می تونین ببریمش
38:06
با خودمون ولی اعتباری بهشت
38:08
نیست ماشین علامت سوال برنامه
38:10
سفرمون روی ماشین نمیشود سپیدرود
38:13
یه نکته دیگه هم هست اونم مسئولینی
38:15
که بستر تاریخی به سر یادمون
38:17
باشه بریتانیایی اون دوره به
38:19
یک چیزی که معروف ای که اینا درها
38:22
رو بسته بودند و فکر میکردن خودشون
38:24
بهترین فکرها و ایده هارو دارد
38:26
فیزیولوژی فکری کرده بودند خودشونو
38:29
بعدا که در عوامل افول امپراتوری
38:31
بریتانیا حرف و تحقیق زیاد شد
38:34
این رو هم بهش پرداخته اند که نه
38:36
ما بهتر میدونی اینو تو رفتار
38:38
شکل تند و رفتار اسکات و این
38:41
کاش فین انگلیسی میشه رگه
38:43
هایی رو بگذریم
38:45
تصمیمات اساسی شو اینطوریه گرفت
38:47
و و سالش که گفتیم نروژ
38:49
گرفته و اگر لندن
38:52
برای انتخاب کردن
38:54
اعضای تیم برای سفر
38:57
حواسمون باشه این اولین تجربه
39:00
سفری که شکل تند توش رهبر
39:03
در سن سی و سه ساله معیار
39:05
های انتخاب شوم خیلی ساده
39:07
ربطی به اکتشاف و قطب
39:10
و حتی یخ و برف و اینا ندارد
39:12
میگفت من دنبال مردها هستند
39:14
بین بیست و هفت و سی و پنج سال
39:17
ترجیحا که قلبش اونم
39:19
سالم باشه مشکلی نداشته باشه
39:21
اینا اگه هست بیاد ببینمش مصاحبه
39:24
هاش هم جالب بود خیلی میان سوال نمیکرد
39:26
سوالای کم و صلح های
39:28
عجیب میپرسید مثل آواز
39:30
بلدی بخونی ساز بلدی بزنی
39:33
نمایش میتونین بازی کنی پذیرایی
39:35
هم بود که به حس ششم خیلی اعتماد داشت
39:37
داشتم انگار این بود که سخت ترین
39:40
کار این سفرها نه بار کشیدن
39:42
ناز چادر زدن هیچ سخت
39:44
ترین کاری که خودت رو ذهنی
39:46
و روانی و بدنی و
39:48
اجتماعی سالم نگه داری
39:51
در دو ساله سرد و تاریک
39:53
و سخت جنوب کن با این نگاه
39:55
تیمشو داشت و جالبی
39:57
که تعدادی از کسایی که همینطوری استخر
39:59
کرد اینا از اسپانیا بزرگه
40:02
عصر قهرمانانه اکتشاف
40:04
شدن خیلی اسم گنده شد
40:08
خلاصه اینکه شکل تند از ترس
40:10
اینکه اسکات برنگرد بر نمایش
40:12
هوا بشه همه کار آمادگی
40:14
و پول جمع کردن چند ساله
40:16
رو واقعا ظرف چندماه کرد و
40:19
آخر جولای سفر نه
40:21
رود شروع شد پادشاه
40:23
و ملکه هم اومدن بدرقه مثل
40:25
همکاری کیپ سایز ایستگاه آوری کرده بودند به
40:27
شکل تو نشان هم دادند و
40:29
از ملکه پرچم داد بهش گفتیم غر
40:32
بزنم به قطب جنوب دیگه شک تو
40:34
رو هوا بود هم از اینکه کار چندساله
40:36
چندماهه کرد حفظ رقبا را درآورده
40:39
و الان دیگه تو مسیری که میخواد
40:41
حوادث شک تند باهاشون نرفت
40:44
کشتی را افتاد شرکت هنوز لندن
40:46
و دنبال پول میگشت مونده لندن
40:48
و بعدا میرفت که در عرشه نیوزیلند
40:51
بهشون بپیوند یه همچین
40:53
راه که افتاد طبق معمول
40:55
دلش رفت پیش خانواده و پیش بچه
40:57
ها و تا بود واقعا همه فکر
40:59
و زمانش کشتی و سفر بود تا
41:01
میرفت نامه و ناله اش شروع
41:03
میشه عین حال شما ممکنه بگی
41:05
که طرف عشق کارش بوده جاه
41:08
طلب بود اینا میتونین هم یه
41:10
جور دیگه نگاه کنی بکشد مدل
41:12
شهر جنایی بوده که بیشتر دوستش دنبال
41:14
یه چیزی بوده تا اینکه
41:16
حتی همون چیزی به دست بیاره نامه
41:19
های عاشقانه برای امیلی که اونایی
41:21
که قبل از ازدواج می نوشت همگانی کسری
41:24
آب می نوشت و اینا دیدار اینطوریه
41:26
هم میشدید اینطوریه هم میشه
41:28
خوب نبودم وقتی را افتاد
41:30
نامه های بلند شکل تا شروع شد هم
41:33
به زنهای دیگه البته و هم به امیلی
41:35
که آره عکس تو خوابم رو
41:37
چطوری ندیدند رو تحمل کنم
41:40
و زود برمیگردم پیش
41:42
تو دیگه نمیرم و
41:44
از ,
42:30
من روت کشتی کوچیکی بود نسبتا
42:33
تیم رو هم شک تو یه خورده ای عجیب
42:35
غریب جمع کرد بیشتر رسما همدیگر
42:37
از قبل ندیده بودند حتی ب
42:40
مثل ایستگاه بری اینا یک مشت
42:42
آماتور بودن و نا آشنا با
42:44
مناطق قطبی و حتی خیلی هاشون
42:46
با برف و یخ اکسپلورر به حرفه
42:48
ای نبود شک تو
42:50
خودش بعدا نوشت که اصلا اون چیزی
42:53
که برای اینکار لازم اول
42:55
خوشبینی و صبر و تحمل
42:57
بعد استقامت فیزیکی بعد
43:00
ایده آل گرایی آخرشم شجاعت
43:03
سقط جنین دیگه هیچ صحبتی از میل به
43:05
اکتشاف و کنجکاوی و جابجا
43:08
کردن مرزهای دانش و آشنایی
43:10
حتی با برف و یخ دریا
43:12
و اینا نیست تا از
43:15
اون چیزایی که بعضا فکر کردن بهش نشون
43:17
میده که شک تو چطوری فکر میکرده
43:19
برای سفر چی فکر می کرده و چطوری
43:22
تیم انتخاب میکرد آدم انتخاب میکند
43:24
خودشم تا اخرین لحظه درگیر
43:27
جور کردن پول و مردمان
43:29
سفر بود و صمد انگلیس هم که
43:31
کشتی را افتاد شکل تو باهاش نیامد
43:33
کشف راهی کرد خودش مونده
43:35
و با یه مقدار اونجا دنبال پول بعد
43:37
رب استرالیا دنبال پول استرالیا
43:39
که رفت سخنرانی و فاند بنزین گواهینامه
43:42
داشت موفق هم بودند نمیشه
43:44
دیگه خیلی آبروریزی بود اگه اون جا نمی
43:46
تونست پول جمع کنه واقعا
43:48
پول کافی نداشته حقوق آدمهارو بده
43:51
پول نداشت غذا به سر تعیین میکنه غذاش
43:53
رو تو نیوزیلند باید باید
43:55
پول جمع میکرد استرالیا تونست ولی
43:57
تونه تامی های خوبی بگیره از جمله
43:59
دولت استرالیا پول گرفت یکی
44:02
دو نفرم آدام علمی دانشگاهی
44:04
معتبر اضافه شدهاند به سفر
44:06
شیر پروفایل علمی سفر رو هم یکم بردن
44:08
بالا و طرف نیوزیلند
44:10
اونجا هم با فشار و حتی خود شمردی
44:13
بازی و داستان های رسانه ای دروس کردن
44:15
و اینا تونست دولت و بزاره تو موقعیتی
44:17
که عملا مجبور شد کمک کنه دولت
44:20
نیوزیلند اینم مهارت
44:22
پول جمع کردن پول گرفتن
44:25
از مهم ترین مهارت های این
44:27
آدم و البته خیلی از کاشفان
44:29
دیگه و حسن آدمای موثر
44:31
دیگه بوده و که
44:34
توانایی این را داشته باشند که پول
44:36
جمع کنم آدم ها سازمانها
44:38
دولتها را قانع کنند که پول
44:41
بیارند سرمایی بیارن تو یه کار
44:43
این کار هرکسی نیست و تو
44:45
زمینه های مختلف هم دیدیم که آدمایی
44:47
که این توانایی رو دارن می تونن کارها
44:49
را جلو ببرد ولی با همه
44:52
این توانایی که شکل تو داشت بازم
44:54
سفر شون تا لحظه آخر لنگ
44:57
یه طوری که یه جایی من خوندم گفت یک کشاورزی
44:59
و متنی نیوزیلند که بودن یک کشاورز
45:02
اومد پونصد دلار داد گفت
45:04
من پول به نام مرا با خودتون می بریم جنوبی مانتو
45:06
پالتو پول بده بیا بریم و طرف
45:08
هم پول داد با کت شلوار تابستونی
45:10
میگه پریده رو کشتی رفت خلاصه
45:13
جمع شدن این جمع شدن شدن پنجاه و
45:15
هشت نفر بیوتیکی هایی استرالیایی
45:18
و نیوزیلند و یه نفرم کانادا
45:21
این پولکی جمع شد تو نیوزیلند رفته
45:23
شک تو عضو حقوقی نام خرید این قدیمی
45:25
خرید که دیگه جا واسه زغال کم آوردن
45:27
حتی پنج تا از اون پویا رو که
45:30
با این همه زحمت آورده بودن اثر
45:32
مجبور شد پیاده کنه اینجا و
45:34
نهایتا به اینجا رسید که یک کشتی
45:36
دیگه بیاد اینا رو تا یه جایی
45:38
به که شاید شوم که اینها مصرف زغال
45:40
شون کمتر باشد تا جایی بکشد شون
45:43
بعد از اونجا به بعد رو بخواد
45:45
خودش بره که مجبور نشه
45:47
زغال این مسیر رو هم با خودش حمل کنه
45:49
بتونم بیشتر غذا ببرد این
45:51
کاره از کجا اوردی کشتی بیاد اصطلاحا
45:54
بگذارید کنه ببره نصفش
45:56
خود شرکت صاحب کشف جرم راضی
45:58
کرد که اسپانسر بشه دیگر
46:00
را هم از دولت استرالیا گرفت
46:03
دولت استرالیا پول رو داد به شرط
46:05
اینکه کشتی نمیشود در
46:07
شورای همین مأموریت یک
46:09
سری عملیات شناسایی جغرافیایی
46:12
اینان در اقیانوس براشون انجام
46:15
می بینید چقدر از پهنای باند
46:18
ذهنی او کاری رهبر عملیات
46:20
عملا باید صرفه خلاقیت
46:23
های بیزینسی بشه واقعا خیلی
46:25
جالبه باید این معامله ها رو این دیدار
46:27
اینطوری دربیاره طراحی کنید که اصلا
46:29
بتوان ماموریت کلی رو ببره اومده
46:33
اون کشتی را آوردن و بسته به
46:35
این کشتی نبود خودشون چند که تو میگی
46:37
مثل بچه مدرسه ای که دستش میکشند
46:39
ببرند این نمیخواد بره مدرسه این
46:41
کشتی هم نمی رود و اینطوری میکشید
46:44
سنگینی شده بود اما روز بعد تو
46:46
این مسیر یک طوفان بعدیم گیر
46:48
کردن این آبهای بین نیوزیلند
46:50
جنوب ایران کلا مسیر خیلی دشواری
46:52
اند ولی اینا هم واقعا طوفانی
46:54
که خوردن طوفان بدی بود کشتی چنان
46:57
تجمیع شده مجموع شد که میگفتن
46:59
داره میره چاپ بشه پیوند می خوردند
47:01
تو این دیوار و تو اون دیوار و اب تو
47:04
کشتی جمع شده بود کلی یک پنی
47:06
خیلی مصدوم شده طوریکه شک توکن
47:08
بزنید راحتی کنید یه سگ افتاد
47:10
تو آب غرق شد و یا اصلا یه
47:12
کتاب دیگه میگفت تو همون آبگرفتگی
47:15
که از اتاقی کشتی غرق شرکت کابین
47:17
برق شد توی موج های بلند مجاری
47:19
سی متر گرفتار شدن یک زمانی
47:22
بعد با لباس خیس می خوابیدند
47:24
روی تشک سن زیر پتو خیس
47:26
بعد دوباره میخوام دوباره فردا بیدار می شدند
47:28
همین توصیف بهروزی
47:31
این طوفان بود تا اینکه بالاخره
47:33
خوابید و اینا رفتن دیگه
47:35
تا مدار جنوب گان از
47:37
اونجا اون کشک یکی می کشید چون بار
47:39
هایی که داشت براشون میآورد رو تحویل
47:41
نمر داد از جمله بیست و گوسفند
47:44
آورده بود اونا برده بود تا اینجا
47:46
اینجا گوسفندان سرزدن و گوشت
47:48
تا شو اومدن ببرند نبود که نصفش انداختن
47:50
تو دریا باطل کردن و ولی خلاصه
47:53
باران منتقل کردن طناب هم
47:55
قطع کردن جمع کردن ودیگه
47:58
جدا شد و امروز را داد
48:00
به سمت جنوب از
48:02
اینجا به پایین و تقریبا دیگه راحت
48:05
رفتن راحت رفتن نسبتا هم
48:07
سریع رسیدن حالا دیگه شکل
48:09
دو اونجایی بود که می خواست
48:12
باشه همه درد سرها
48:14
همه نگرانی های پول نگرانیهای
48:17
برنامه سفر خانواده
48:19
زن بعد چه اون یکی زن
48:21
زن اون یکی این چیزایی که را درست
48:24
مشروط بر نمی تونست بیاد اینا
48:26
دیگه همه پشت سرش بودند و
48:28
جلوش البته چالش های
48:30
تازه ولی چالشهای که دوست
48:32
داشت می توانست از پرسشنامه بر
48:35
اولین چالش همین که خب مدعی که
48:37
پهلو بگیر شرکتش سر آن قولی
48:39
که مرامی و فشاری به اسکات داده
48:42
بود همش دنبال یه جایی جدیدی بود
48:44
یه جایی جدیدی رو نشون کدو رسم میخواست
48:46
بره اونجا ولی نتونست بره نشد
48:49
بعدی بودیم دوم داشت رفتم سمت گزینه
48:51
دوم گیرن اینجا می دیوار های یخی
48:54
از حجم بالا پایین کردن ساحل و
48:56
و زغال سوزاندن واقعا دیدنی
48:58
که نه نمیشه نمیشه
49:00
بعد شرایطم یه خورده خراب شده و چون
49:02
فرصت داشت تمام اینا
49:04
باید حواسشون باشه دیر
49:07
نرن به ساعت تمام نکته تابستون
49:09
رفتن اینه که به زمستون اونجا نخورد
49:12
و قبل از اینکه یخ ببندد اطراف
49:14
فروان برند بتونن خودشون رو برسونه جایی
49:16
که باید پهلو بگیرد بعدا باید
49:19
پهلو بگیرند کارهایی بکنند آماده
49:21
بشن برای زمستان از اینکه
49:23
با وقت تلف کردن هم داشتنی خود زغال
49:25
بیش از حد مصرف میکند سوخت مصرف
49:27
می کردند همین که داشتند وقت ارزشمندی
49:29
را از دست میداد یه
49:32
مشکل دیگه هم این بود که پویان دیگه
49:34
بعدش روی کشتی و خیس بود و باید
49:36
میآوردند نیمه تا روی زمین و
49:38
خلاصه این شد که نشد نشد
49:41
که اینها برند اونطوری که شک
49:43
تان قول داده بودی جای جدید و شک
49:45
به تصمیم سخت اولش رو گرفت
49:48
و حرفش و گذاشت زیر پاش و
49:50
رفت همونجایی که به اسکات قول داده بود
49:52
که لنگد اندازه همانجا
49:54
لنگر انداخت درواقع لنگد همون
49:56
جا انداخت و زندگی در سی کیلومتری مرتبه
49:58
انداخت چون جنوب اون دیگه مثل
50:01
خشکی های دیگه نیست همه اش عوض
50:03
میشه یخ ها جابجا میشن این
50:05
توده های یخی که میان میرن امسال
50:07
هستم سال دیگه نیستن این ما هستند
50:09
چند ماه دیگه نیستن بر همین ساحلی
50:11
که شما امسال میبینی با ساحلی که چهارسال
50:14
ی بینی ممکنه خیلی فرق کنه یه
50:16
دلیل بینم که واقعا شک تو نتونست جای دیگه
50:18
لنگر به نیز همین اینجا
50:20
حتی بر اینکه از اون پناه گاهی که تو سفر
50:22
لیست کاور در بدن استفاده کنه نتونه
50:25
همون جا لنگد و نجات او مترسک
50:27
کیلو و تو متن لنگر انداختن
50:29
و و توی یادداشت باشم نوشته
50:32
دلم راضی نیست از این کار ولی
50:34
وی جهان پاک خیالم راحته
50:36
که هرکاری می تونستم کرده ام که
50:38
به اون گلی که زیر فشار ازم گرفته
50:40
بودند عمل کند ولی نشد
50:42
و وقتی خودم خیالم راحت دیگه حالا
50:44
همه دنیا حتی میخوام بگم بگم
50:47
من میدونم که کار درست و کردند
50:50
خلاصه با دلیل ناراحت این کارو کرد کاری
50:52
رو که به نظرم میاد کار عقلانی بوده
50:54
و رفتن به سود نمود جایی که خاطره
50:56
ی خداحافظی شش سال پیش رو واسه شک طور
50:58
زنده کرد اون بار به عنوان این
51:01
ولید اون بار به عنوان آدمی که عطسه
51:03
کاربر نیومده کم آورده مرغ
51:05
خواص شده ترمز تیم شده
51:07
عذر خواستن و از همین نقطه
51:10
با جنوب با خداحافظی کرد این بار
51:12
برگشته بعنوان رهبر
51:14
عملیات رهبر سفر اکتشافی
51:17
سفر به نام خودش برگشته
51:19
که کار نکرده رو
51:21
امام
52:03
رفتن و ایستادن و صد و هشت تا
52:05
ده بار خالی کردن تو همین تخلیه
52:07
سان هم داشتن پوکه جرثقیل
52:09
قلابی جدیدترین خورد تو صورتی یکی شون
52:12
که چشم ترکیب همون جا تو کشتی
52:14
عملش کردن برد و تو کابینه کاپیتان
52:16
و همونجا بیهوشی با هم و وسایل ابتدایی
52:19
که داشتن ترتیب عمر آتیشه دادند
52:21
هرچند دیگه چشم راستش بزرگوار از
52:23
دست یه مشکل دیگه هم
52:26
تو این سفر پیش اومد بین شک تند
52:28
و کاپیتان کشتی کاپیتان
52:30
کشتی نفر شکل تونه
52:32
ولی روح کشتی واقعا دستور
52:35
از کسی نمیگیره کاپیتان خدا
52:37
کشتی دیگه ایشون کاپیتان باتجربه
52:39
ای هم نبود کامپیوترها و تجربی نبود
52:42
و توی همین قسمت پهلو گرفتن
52:44
و اینا پی حرف شکل تو نمیرم بهش
52:46
میگفت برو اونجا میگفت نه اینجا مناسب
52:48
نیست یه مقدار طبیعی هست
52:51
بخاطر اینکه این دو نفر کارشون و
52:53
انگیزه هاشون باهم فرق میکنه رهبر
52:55
عملیات هدفش هدف عملیات
52:57
مثلا اینجا رسیدن به قطب کاپیتان
53:00
هدفش ولی به حفظ کشتی مأموریتی
53:02
شیمی که کشتی را امن حفظ کنه
53:05
من همین اینو با دو تا عینک متفاوت
53:07
نگاه میکنند و تسلیم میگیرند و
53:09
ریز کشور و ارزیابی میکنید این
53:12
دو عالی اختلاف اینو بالا گرفت جلوی چشم
53:14
همه بگو مگو کردند این گفت من نمی
53:16
کنم از دستور شهید فرمان سرپیچی
53:18
کرچک بعدش تو کابینه باهاش صحبت
53:21
کرد و خلاصه این کاری کرد که بعدا
53:23
که داشتنی را برمی گشتند چون دیگه
53:25
نه امروز قرار نبود اونجا بمونه قرار بود
53:27
خالی کرد برگرده در برمی
53:30
گشتن نامه برکناری این قاره
53:32
نوشت داد دست یکی از نفرات کشتی
53:34
که رسیدن نیوزیلند هنرجو
53:38
اینم یه ماجرای شد همونطور که اون موقع بعد
53:40
سفر دیسک کاور شرکت برگشته
53:42
بود تیتر روزنامه ها شده بود این
53:45
باره که این کاپیتان برگشتید رو خبر
53:47
روزنامه و اینا شد که آره
53:49
نبرد کاش فانوس دعوا در
53:51
جنوب گان و اینا مخصوصا که شرکتش
53:53
تو نامه برکناری نمیشود کیش شرایطش
53:56
خوب نیست مریضی و استراحت لازم
53:58
داره که البته اینم به بیراهه
54:00
انگار نبود چون توی سفر دیگه
54:02
ای همچون ازتون خواسته بودند بخاطر
54:05
مشکلات همینطوری خلاصه ولی
54:07
این مسئله به که خبرنگاران
54:09
دنبالش بودند خورده ایجاد کرد و یه خورده
54:11
حاشیه بازی و با این تفاوت
54:13
ولی که این بار شکل تونست نبود که این
54:15
تیتر را رو ببینه و بخواد سوار موجه
54:18
بشه احتمالا ابطحی موجه بیشتر منفی
54:20
بود ولی به هرحال موج بود
54:22
و شک طور که بود می تونست ازش
54:24
استفاده احتمالا بکنه
54:27
اما واقعی اینه که آدم بی تجربه
54:29
ای بود ولی کاپیتان خوبی بود معتاد
54:32
این سفر کاپیتان خوب برایش کافی
54:34
نیست همونطور که دریانورد
54:36
و خوبم براش کافی نیست سفر فوق
54:39
العاده ای و ویژگی های فوق
54:41
العاده ای هم میخواید اکسپلور اوردی
54:43
داری باید باشه واقعا توانایی ها و
54:45
ایشون این نبود ایشون این نبود
54:47
و این مسئله خودش یه تف
54:50
وقتی اینو برگشتن از جنوب گان این کشتی
54:52
او کاپیتان و این حرفا خودکشی نبود
54:54
و کاپیتان شما وقتی برگشتند مسائل
54:57
دیگه ام رو اومد دیگه مثلا
54:59
ایم که با پول و وام دهنده ها
55:01
رو نداده بود که حاشا سر
55:04
اون سروصدا آمبولی یه سری
55:06
کارهای علمی رو که براش پول گرفته
55:08
بود مثلا از دولت نیوزیلند اینان نکرده
55:10
بود بخاطر اینکه لازم بود جشن
55:12
نوروز اگه میخواست اون کارو بکنه یه مسیر
55:14
دیگری بره به نظر شک تنوع
55:16
زیستی عاقلانه ای نیامده بود
55:19
و اینکارو نکرده و ازاین و
55:21
دولت نیوزیلند و میخوره صداش درآمد
55:24
همش بدترین همون که زده بود زیر کشت رفته
55:26
بود اونجا که گفته بود نمی رم لنگر
55:28
انداخت و همه در
55:31
استرالیا و نیوزیلند انگلستان اسکاتلند
55:33
و اینا کلی آدم رو ازش شکار کرد سل
55:36
صدای طلبکاران درآمده بود فهمیده بودند
55:38
که برم پولش رو واسه من گرفته فجر آزادی
55:40
برادرش کرده ماجرای
55:43
پرونده دزدی جواهر و رسوایی
55:45
دیگه ایده و ششم تو روزنامه ها اما
55:47
خود شکل تنوع بی خبر
55:50
از این قیل و قال در جنوب ایران
55:52
مشغول آماده شدن بود برای
55:54
حمله به در اولین
55:56
فرصتی که تونست کشتی برگردد
55:59
کنند برگردوند همدیگر مخازن
56:01
کاپیتانی که دعوا کرده بود شیشه ببینه
56:03
رو در رو بشه باهاش هم نمی خواست
56:06
که این آدمای تیمش بکنند که حالا
56:08
گزینه برگشتم اینجا هسته و کشتی
56:10
اینجا واستاده و تصمیم بگیرم که برگردم
56:13
برنگردد کشتی که بره دیگه کسی
56:15
از فکر و خیالات نمیتونه بکنه
56:18
اونی هم که چشم شاید دست داده بود با کشتی
56:20
برگردند تقیه
56:22
موندن چون اصلا اومدیم که بمونیم
56:24
دیگه اومدیم که زمستون رو اینجا بمانیم
56:27
واقعا واقعا بریده
56:29
از دنیا یعنی یک سال حداقل
56:32
حداقل یک سال کاملا
56:35
بریده از دنیای میخوایم اینجا
56:37
باشیم هیچ راهی نداریم برای
56:39
برقراری ارتباط با هیچ انسانی
56:41
و از روز اول علم اینو میدونیم
56:44
که اینطور نیست که بگوییم حالا اول شکل میکند
56:46
نجات پیدا میکنی کی میاد دنبالم نه
56:48
میدونن کشتی که بره تا یک
56:51
سال دیگه از آدم جدیدی
56:53
خبری نیست زنان
56:56
کاهش این که تو رود تنها گانه پناهگاه های پیش
56:58
ساخته بود که داشتهاند همون یا علمش
57:00
کرده بودند و این اتاقک
57:02
ده متر در شش متر
57:05
این قرار بود که بشه خونشون
57:07
در زمستان تاریک و طولانی
57:09
و سرد جنوب دو
57:11
تا دوتا واسه خودشون با پرده اونجا
57:14
اتاق درست کردن ده نفری
57:16
که میمونن زمستون اونجا هفته
57:18
اتاق دو نفره دارن چت کنم تنها کسیه
57:21
که کابینه خودشو داره یک
57:23
اجاق ساختن واسه ی گرما واسه
57:26
غذا زغال واسه اون اجاق
57:28
گاز برای روشنایی یه طرف
57:30
هم بیرون این اتاقک اصطبل
57:33
درست کردن برای این کنی
57:35
هایی که داشتن هفتم ازشون مونده بود
57:37
یه گوشم بیرون اتاقک پنگوئن
57:40
و سیل و و این چیزایی که میرفتند
57:42
شکار میکردن و اونجا دفاع
57:44
میکرد یک ویژگی
57:46
شک تند به عنوان یک رهبر تازه
57:49
کارم بود که تو همه کارها کمک
57:51
میکرد هم زغال بیل میزد هم
57:53
بنیاد و ورزش میداد خیلی مواظب
57:55
بود که کلاس بندی و طبقه بندی
57:58
نشت تو یادمون که
58:00
شخصیت خودش یه طوری بود دیگه سرگرم
58:02
کننده و بذله گو تیکه بندازه
58:04
و قشنگ چسب جمع پروژه
58:07
مشترک تعریف کرده بود همه باهم یه کتابی
58:09
اونجا بنویسند و طراحی کند یعنی
58:12
تولید کنند همه با هم سرگرمی بود
58:14
کار مفیدی هم دستگاه که قسم
58:16
برده و در آنجا که تا برای هم نوشتن و ویرایش
58:19
کردن هم چاپ کردند تا صحافی
58:21
کردن ده نسخه های اشتباه نکنم ازش
58:24
اولین کتابی بود که همه کاراش مسن در جنوب
58:26
کن انجام شد یا ای
58:28
سرگرمی های دیگری داشتند که فاز و فضای
58:31
چندتا مرد هفته ها زن ندیده
58:33
رو هم نشون میده یکیش لباس
58:35
زنونه پوشید رژ لب و رژ گونه
58:37
و کرم پودر روی نامزد مسخره بازی در
58:40
می آورد که این رابطه درگیریم
58:42
ایجاد کرد که آخر شک تو
58:44
مجبور شد تهدید به شلیک بنده
58:47
گروه از هم وا خلاصه
58:49
مورد عجیبی بود شک تون واقعا
58:51
از گرم گرفتن با همه با
58:54
همه وقت گذاشتن صحبت کردن
58:56
و حفظ روحیه
58:58
, تیمی دونست که واقعا
59:00
حفظ روحیه و سلامتی تیم چقدر
59:03
چیز مهمیه اینارو باید
59:05
ازاین زمستون با روحیه و
59:08
حلقه ها و مسئله اینطوری بود تو سفر دینا
59:10
همراه دو تا لرد بودند ولی کسی
59:12
اینجا لقبی نداشت به شک تنکابن همه
59:15
میگفتن رئیس باز بقیه
59:17
عنوان نداشتن حواسمون باشه
59:19
بینانه تینا کشیش تشنج دانشگاه
59:21
رفتنی نیست یه خورده سفر بار ای میشم
59:23
نسبت به سفر قبلی سنگین تره
59:26
ادمایی که توش هستن یه هوا
59:28
ادمای مطالعه تربیت ولی
59:30
باز شک تو اون فاز رو خلاصه
59:34
دو طرفه بود دیگه یعنی از اون
59:36
ورم دانشمند و دریانورد
59:38
هم احترام رهبری و شخصیت
59:41
شد داشتن بدونید که از نظر سنی
59:43
تمایز خاصی به اشتباه شماست به گز
59:45
بقیه بزرگتر یا حتی منزل تجربه
59:48
لزوما توانایی رهبری
59:50
داشت می تونست رهبر باشی یعنی
59:52
بدونید که از بقیه بیشتر درس خونده باشه
59:55
بدونید که بیشتر از بقیه بدون
59:57
شخصیتی شهرری میکرد و این متمایز
1:00:00
نشان کرد حالا برمی گردی به این موضوع
1:00:02
تو از موضوعاتی که واقعا شک تون
1:00:05
رو خیلی جالب یک
1:00:07
ونیم همنوایی کردن توی این سفر رفتن
1:00:09
یک قله ای رو همون نزدیک جاییکه
1:00:11
بودن زدن کل ارشاد قول خیلی
1:00:13
مهمی نوا مثل ششم یا هفتم قله
1:00:15
ی بلند جنوب فرانسه ولی
1:00:18
اول اینکه نشون داد همین سفر که چقدر
1:00:20
منظر تجهیزات نا آماده بودن
1:00:22
دیه قله آتشفشانی صدا
1:00:25
را هشت صد متر ارتفاع رشوه و
1:00:27
ارتفاعات هشتاد سال بعد از سکته
1:00:29
یه ربات ساختن سال نود و دو
1:00:31
رفت تو دهنی آتشفشان بازدید
1:00:34
کرد بعدا قول معروف هم شدی
1:00:36
سانحه هوایی به هواپیمای نیوزیلند
1:00:38
خودتون کوه یه بار مسافرین داشتم
1:00:40
می رسند جنوب گانه ببیند اینا
1:00:42
همه دویست پنجاه نفر مرد به
1:00:45
لحاظ مالی دهه بعد موقعی
1:00:47
که ما داریم حرفش رو میزنیم هزار و نهصد
1:00:49
و هست کسی اصلا قلدر و هنوز
1:00:51
فتح اش نکرده ایمان
1:00:54
الهی که رفتن غلبه بزنن واقعا
1:00:56
یک علتش اینه که کار دیگه نوشتن و موقع بکنند
1:00:58
اوایل مارس و مسیر قوت واسم باز
1:01:01
نبود و این رو باید صبر می کردند
1:01:03
حتی اون غذا هم میخواستم برندی
1:01:05
بکند ارزیابی مسیرهای نام
1:01:07
و اقسام و کنم فعلا امکانپذیر
1:01:10
این شد که رفتن سراغ این قله و
1:01:12
سه سوت مرا کشیدن بالا
1:01:15
بدون وسایل کوهنوردی بدون
1:01:17
تجربه کوهنوردی و ساحل صخره
1:01:19
نوردی هیچی واقع بعد رفتند
1:01:21
بالا دیدم که چادر با خشک نیاورد
1:01:24
کتاب دیگهای ننوشته بود چادر نبودن و به شور
1:01:27
چادر آورده بودند چوب چادر
1:01:29
را دراز بود تو راه ولش کرده بودم بدون
1:01:32
ابزار میگم اینا چهار دست و پا رفته
1:01:34
بودند بالا و گفتیم حالا رسیدیم اونجا
1:01:36
چادر و میکشه این رو سرمون میخوابیم دیگه
1:01:39
کیسه خواب داریم واقعا
1:01:41
آماده بودن ذهنیت شوند نا آماده
1:01:43
بود اینکارا نبودن ولی به
1:01:45
هرحال قول در رو زدند و افتخاری بود
1:01:47
برای این سفر برگشته و موارد
1:01:49
دیگه سر خوردن تا اون پایین ولی
1:01:51
اون پایین که رسیدن شک تند به عنوان
1:01:53
اینکه افتخار اول سفر رو بهش
1:01:55
رسیده شامپاین باز کرد اولین
1:01:57
دستاورد سفر جشن گرفت
1:02:00
دقت کردید دیگه شکل تو گفتم و پایین
1:02:02
بود براشون در شعر خود شکل تو باهاشون
1:02:05
نرفت حقیقتش نمیدونم
1:02:07
چرا ولی شاید بخاطر اینکه دکترش
1:02:09
بهش گفت که این دکتر تیم گفت شهید
1:02:12
بخوای بری من باید معاینات کنم و
1:02:14
اینم گفت مرزهای صفحه را نمی خواستم برم
1:02:17
خاطر اینکه نمی خواست دکتر معاینه
1:02:19
کنه شاید
1:02:22
ولی به هرحال سفر نرفت و البته
1:02:24
سفر بی تلفات هم نبود یکی
1:02:26
شون انگشتش راست با شروع وقتی برگشتند
1:02:29
شست و شوی پاشو قطع
1:02:31
کردند ولی رکورد خوبی
1:02:33
شد جمله عجیبی
1:02:35
شدی خودشو با چقدر چرا ولی ولی
1:02:38
واقعا اینطور شد رکورد خوبی شد همون
1:02:40
اول کاربری مدار این بهشون روحیه
1:02:43
زمستون ولی زمستون سختی
1:02:46
بود توی زمستون چندتا
1:02:48
فنی دیگران از دست دادن گرسنگی
1:02:50
کشیده بودند شکر را خاک خوردن و الان
1:02:53
دیگه پوز عطا پنگ که این آورده
1:02:55
بودن کلا مونده بود چهارتا
1:02:58
وی خودشونم سالم بودن
1:03:01
ولی نسبتا دیگه نسبتا
1:03:04
از سه ی تیمی که شک ابن اولش
1:03:06
در ذهنش داشت با خودت ببر قوت
1:03:08
تا اواسط زمستون آخرای
1:03:11
زمستون معلوم شد که چندتاشون
1:03:13
نمیتونن برند یا مریض اند یا
1:03:15
پاشون راست باعث شده یا مشکل قلبی
1:03:17
دارن یا هرچی اینا نمیتونن برن
1:03:20
خود شک دانم که میدونیم همیشه درباره
1:03:22
وضع سلامت جسمانی علامت
1:03:24
سوال بود از بعد از دیسک
1:03:26
آوری گفتم و قول دادم شاید
1:03:28
به این خاطر میگن نرفت که اگر رفتی که
1:03:30
سفر قوت ممکن بود نتونه ولی
1:03:33
روحیه تیم خوب یه
1:03:35
بخشی از خوب بودن روحیه به جز برنامههای
1:03:37
سرگرمی وینا به خاطر غذا
1:03:40
بود اعضا نسبت به سفر قبل
1:03:42
خیلی متنوعتر بود بعدم
1:03:44
همه نوبتی غذا درست می کردند خیال
1:03:46
اصرار کرد و شک تند غذا درست
1:03:49
نکنه واقعا حس خوب درست نمی کرد غذا
1:03:51
بدمزه درست میکرد ولی به هرحال همه
1:03:53
این کار میکردند بعد از غذا
1:03:55
راضی بودن غذا یکنواخت و
1:03:57
بعد نزد او طوری نبود بزرگ
1:04:00
ترین فکری شکل تونم احتمالا در
1:04:02
طول زمستون همینه که کیو با خودش
1:04:04
ببره به سفر خود ما هم
1:04:06
الان تقریبا میدونیم شک دنبال
1:04:09
چه جور آدمی میکرده ولی خب مهمترین
1:04:11
معیار مدنی که طرف کاملا
1:04:14
کاملا کاملا سرحال و
1:04:16
سالم باشه بخاطر اینکه بعد
1:04:18
خودش رو که میدونی که صد در صد نیست
1:04:20
بعدشم این سفر طوری که
1:04:22
نفر اشتباه بردن واقعا
1:04:25
جون همشونو به خطر میندازه شوخی
1:04:27
نیست یه نفری داشته باشند که اشتباه
1:04:29
تو اون سفر این ممکنه برای
1:04:31
همشون واقعا خطر مرگ
1:04:34
داشته باشد خلاصه
1:04:36
اینا زمستون سعی کردند همینطوری
1:04:39
با کتاب خوندن و موزیک و سرگرمی
1:04:41
و خستگی هاشون درک کردن و خورشید
1:04:44
که اومد بالای تیم شک تو درست
1:04:46
کرد فرستاد نه به سمت
1:04:48
قطب جنوب و سمت جنوب نه
1:04:50
به سمت شمال شمال غربی
1:04:53
برای رفتن به نقطه قطب
1:04:55
جنوب مقدماتی این
1:04:58
قطب مغناطیسی با اون قطب جنوب
1:05:00
جغرافیایی کنار خوان برن فرق
1:05:02
داره با توجه به مقدار طوسی چیه
1:05:05
این همون نقطه ای که وقتی قوت موارد میگیریم
1:05:07
دستمون که حتی می بینیم در سمت
1:05:09
جنوب یه نکته بامزه هم داریم
1:05:11
قطب جنوب مکزیک جاشو عوض میشه
1:05:14
یعنی الان اون جایی نیست که
1:05:16
او موقع بوده اصلا یه زمانی رفته
1:05:18
و گفتوگو و تو دریا حالا درباره
1:05:20
این موضوع جای دیگه صحبت میکنیم ولی
1:05:22
جالب قطب جنوب مقدار طوسی نقطه
1:05:25
ثابت نیست از اونجایی
1:05:27
که اینا هستن این در شمال غرب
1:05:29
شونه قطب جنوب جنوب شونه و
1:05:32
فاصله اش کمتر نزدیک تره
1:05:34
ولی من که رفتم بهش کار خیلی راحتی
1:05:36
بوده باشه اینم سفر شاخی
1:05:38
بود صد و بیست و دو روز سفر بود بیش از
1:05:40
دو هزار کیلو و سوت کشیدن آخرش رفتن
1:05:43
و اومدن ولی به هرحال سفر بسیار
1:05:45
مهمی هم بود و دستاورد خیلی
1:05:48
بزرگه هم بود برای این ماموریت
1:05:50
و سفره نمود این تیم
1:05:52
که رفتن قطب جنوب مجلسی اول
1:05:55
شو ماشین سعی کردم برند گفتیم یه ماشین
1:05:57
برده بودن کلی از فضا کشتی
1:05:59
را می گرفت او دست اگه یه نفرم
1:06:01
آورده بودم با خودشون کلا مهندس
1:06:03
ماشین بود بعد او وقتی ماشین
1:06:06
پیاده کردن گذشته رو برف و با
1:06:08
کلی آرزو روشن کردن و رفتی
1:06:10
خورده جلوی چند متر رفت جلو پای
1:06:13
به فکر کرد واستاده روشن نشه
1:06:16
یک و نیم برابر کردن منم شد روی است میره
1:06:18
بعد نمی رود رو بست نمیره
1:06:20
گیر میکنه دفاع ماشینم
1:06:23
که دیگه نرفت داشتن
1:08:00
واسه ی نود روز هم غذا برداشتن
1:08:03
و برنامه هم این بود که خود پویا
1:08:06
هم یه جایی در طول سفر تبدیل
1:08:08
بشن غذا هاشونو دیگه
1:08:10
برو که بری یه دقیقه
1:08:12
دوباره فکر کنیم به کاری که اینها دارن
1:08:14
میکند دارن میرن جایی که
1:08:16
کسی نرفته در نتیجه
1:08:19
این رو نمی دونن چی در انتظارش شونه
1:08:21
شاید تو مسیرشان باید از چندتا
1:08:24
کوه به بلندی اورست برند بالا
1:08:26
شاید دردهای بزرگی سر
1:08:28
راه شونه شاید صاف
1:08:30
شاید شاید شاید شافعی
1:08:33
اینطوری داریم میدی یه جایی که کسی
1:08:36
نرفته در طول این تحقیق من
1:08:38
هی حواسمون سعی کردم به
1:08:40
این به جمع کنم که اینا نقش
1:08:42
این ندارن ازش نصری
1:08:44
دستشو نیست هیچ کی نسل ای نداره
1:08:46
واقعا نمی دونم جلوتر چه خبره واقعا
1:08:49
قراردادی جان ادامه سر بشنویم
1:08:52
یه خورده به عظمت این تجربه
1:08:54
فقط فکر کنید که همه این رسته
1:08:56
سردی و دوری و سختی
1:08:59
و باد و اینا یه طرف این
1:09:01
که اینا هیچ خبر ندارند که یه
1:09:03
خورده جلوتر فردا هفته
1:09:05
دیگه چی در انتظارش نوع خودش
1:09:08
به نظرم کلا اصلا یک داستان
1:09:56
یه کار مهمی هم اینجا شک تون کرد
1:09:58
که اسکات نکرده بود داشت میرفت
1:10:00
دستور کتبی نوشت و گذاشت
1:10:02
برای کارای که کی رئیسه وقتی
1:10:04
من نیستم اگه ما تا فلان موقع برنگشتیم
1:10:07
کی چی کار کنه مسئولیت
1:10:09
پلان تصمیم و فلان تسلیم و با منه
1:10:12
بعدا اگه که من برنگشتم کس دیگه
1:10:14
رو سرزنش نکنید و بعدشم
1:10:16
رفتن طبق برنامه میانگین
1:10:18
و باید روزی بیست و پنج کیلومتر
1:10:20
میرسد سفر قبلی که رفته
1:10:22
بودم با اسکین روزی میانگین نصفه
1:10:24
اینو هم نتونستن بودن برن الان باید
1:10:27
میانگین روزی بیست و پنج کیلومتری می رفتند
1:10:29
که بتونن سروقت برگردند
1:10:32
محدودیت اصلی غذاست البته
1:10:34
غذا داره بیشتر از اصطکاک می بره و
1:10:36
به فکر خودش برنامه خودش بهتر
1:10:38
از اسکات میبره کولا هم اسکات
1:10:40
برای هفتاد و پنج روز داشت غذا می برد
1:10:42
شک تون داره برای نود
1:10:44
نود و یک روز غذا می برد
1:10:47
رخ دادن خلاصه رفتنت ده روزی
1:10:49
نرفت بودند که شک دو دید سرعت
1:10:51
شون بیشتر از دفعه قبل هست
1:10:53
ولی نه اونقدری که لازم دارد
1:10:56
نه روز عین نود کیلومتری معدن سفر
1:10:59
قبلی مثل شصت کیلومتر رفته بودند
1:11:01
که آره خیلی بهتره ولی نه
1:11:03
اونقدری که برای رفتن به
1:11:05
قطب ارزشی داره به قوت لازم یعنی
1:11:07
کلید با این فرمان برم به جایی نمی
1:11:10
رسد شب توی چادر نشست حساب
1:11:12
کتاب کرد که چه باید بکنند که طولانی
1:11:14
تر بخوان برن جوابم مشخصه
1:11:16
کمتر باید غذا بخورد یعنی
1:11:18
درواقع جیره غذایی روزانه
1:11:20
رو کم کن که بتونین طول سفر رو
1:11:22
زیاد کنید همین کارو کرد
1:11:24
و یه طوری کرد بنابراین که حالا صد و ده
1:11:27
روز بتونم دوام بیاورد و اینطوری
1:11:29
حال اگه نوزده کیلومتری در روز
1:11:31
برن امید رسیدن هنوز
1:11:34
اینطوری جیره غذایی روزانه رسی به
1:11:36
یه چیزی نزدیک چهار هزار و سیصد
1:11:39
کالری یک غذای فشرده ای داشتند
1:11:41
به نام پیکان قند داشتن
1:11:44
پنیر داشتن بیسکویت داشتن
1:11:46
خوابگاه او داشتن و اینجور چیزا و
1:11:49
با این تصمیم شکل تند دیگه تقریبا
1:11:51
از همون اوایل سفر گرسنگی
1:11:53
هم همراه شون بود گرسنگی
1:11:56
دائمی و البته امید
1:11:58
دیگه گرسنگی که امید بود که
1:12:00
حالا که این کار کردیم میریم و
1:12:02
بقوت میرسه شک
1:12:05
تونه اینو واقعا از اولش باور داشت
1:12:07
و این باور رو به تیمش هم
1:12:09
داده بود امیدوار بودند واقعا
1:12:12
میگن شک ایراد داشت ایراد یادداشتی
1:12:15
راد تکنیکی فنی اینا ولی شخصیت
1:12:18
رهبری اینکه به تیم
1:12:20
به باور میکنه که معارف
1:12:22
تک تک ما ممکنه کم بود داشته باشیم
1:12:24
و اینا ولی جمعا بزرگتر
1:12:27
از تاس جمع اعضای مونه تیم
1:12:29
مدیریت چیز اضافه ای داره اینو
1:12:32
داشت رهبر همین همه
1:12:34
تیم امیدوار بودم همه ی تیم
1:12:36
امیدوار بودند و البته منتظر
1:12:39
و چشمانم به رفتارهای ریز و
1:12:41
درشت شکل تند تو این سفر که از
1:12:43
نشانه ها بتونن ورزش و حدس بزند
1:12:46
شک صحبت می کرد بر خلاف
1:12:48
اسکات باهاش درمیون میذاشت برنامه
1:12:50
رو بهشون میگه فکرش رو به شما گفت ولی
1:12:52
بالاخره همه ترسش براشون نمی ریخت
1:12:54
بیرون اینا هی سعی میکردند
1:12:56
افطاری شور ریزی دقیق دقت
1:12:58
کند که بتونن دقیق
1:13:00
تر بفهمند که بعدش اون چیه و تو
1:13:03
سر رئیس اون چی رهبری
1:13:06
اینجا دیگه فقط مثل
1:13:08
رهبری یک تیم نیست فقط
1:13:10
رهبری مثلا سرکار تی پروژه
1:13:12
اینا نیست اینجا رهبر
1:13:15
لیدر دیگه کسی که زندگی
1:13:17
تو واقعا سپردی دستش و
1:13:19
اگر که اون لیبرتی بره خوبی
1:13:21
نباشه ممکنه تو بمیری برای
1:13:23
اینه که نقش رهبر تیم خیلی
1:13:25
مهم میشد و واقعا این
1:13:27
باتجربه هاشون می فهمیدن و شکل
1:13:30
تند از اون طرف می فهمید که اسب و بومی
1:13:32
و غذا و اصول تو اینو همه لازم
1:13:34
همه درسته ولی چیزی که میتونه
1:13:36
حکم شکست و پیروزی رو بده
1:13:38
شخصیت رهبری و شخصیت
1:13:40
تیمی و واقعا از این نظر
1:13:43
هیچ کم نداشت از
1:13:45
نظر های دیگه ولی کم داشت اشتباه
1:13:48
داشت مثل همون بسوی انتخاب
1:13:50
اسباب و پونه که گفتیم که
1:13:52
کلی فکر کرده بود و بالا پایین کرده بود که
1:13:54
سگ ببره یا پنگ ببره آخرش پناه
1:13:56
آورده بود اینا بیشتر طرف
1:13:58
شدن خونشون که موندن همچی که
1:14:00
به برس نرم رسیدن تا زانو
1:14:02
رفتن تو سرعت و اصلا خیلی آوردن
1:14:05
پایین بعدشم یه طوری بود اینو گرما
1:14:07
رو برش را نگه نمی داشت برای همین
1:14:10
شب باید واسه اینا هم پناهگاه درست میکردند
1:14:12
وقتی مسن داشتن می رفتن چادر که میدانند
1:14:14
اینان باید براش یه جای محبوس
1:14:16
درست میکردند غذایی اینا رو باید
1:14:19
تو گرمی کردن وسایل باری شده
1:14:21
بودند نکرد بار نمیبردند هرگونه
1:14:23
که بار میبردند ولی کارم
1:14:25
زیاد داشتن سوی شبه با میشدن میومدم
1:14:27
مثل پتو روی است با رو جابجا می کردند
1:14:29
خیلی مصیبت شدیم بنیاد براشون
1:14:32
و آخرش اونم رو هم که کشتن
1:14:34
و خوردن همچین سفت بود که موقع
1:14:37
جویدن دندون ایجاد کرد شد
1:14:39
که کمک کردن اونم کشیدن و خلاص
1:14:42
ولی کلا از بنیاد ضرب
1:14:44
زیاد خوردن پنیر و افتاد توی
1:14:46
دنیا از این شکاف و یخی که توی یخچال
1:14:48
های طبیعی هست افتاد هم خودش
1:14:50
رفت هم کلی بار رو با خودش
1:14:52
برد که کل غذا روش بود با خودش برد
1:14:55
این شکاف فامیل چیزی نبود که مسأله ی حالا
1:14:57
یه دونه استثنائی جایی بود واقعا
1:14:59
خیلی ازاین و سر راهشون خیلی
1:15:02
سریع راهشون بود و همراه داشتن فنی
1:15:04
آسیب پذیرتر شوند کرده بود
1:15:06
چون از اینا مثلا چند بار
1:15:09
در روز ممکن بود بیاد جلو شون یک
1:15:11
جاهایی که یک قدم اشتباه
1:15:13
که و داری ممکنه بمیری
1:15:15
چندین بار در روز اون هم نه
1:15:17
یه روز دروس بعضی وقتها روزها
1:15:19
هفته ها پشت سر هم یه
1:15:22
جاهایی از رفتن مسیرشان بسیار
1:15:24
سخت بود از همینطوری رفتنشم صرف
1:15:27
همه شرایط و بارو اینا به کنار خلاصه
1:15:30
اینا بیست و چند روز رفتن
1:15:32
تا اینکه از مدار
1:15:34
هشتاد و دو درجه رها شدن مدارا
1:15:37
هشتاد و دو درجه اول جایی
1:15:39
بود که اسکات و شکر تند
1:15:41
و ویلسون تا اخرش رسیده بودن
1:15:43
مدار هشتاد و دو درجه رکورد
1:15:45
اسکات ببین دیگه توی
1:15:47
همه جا که داره میگه مسموم می گن رکورد
1:15:50
اسکات بود کسی اونو به اسم رکورد شکل
1:15:52
تو نمی شناسه بااینکه شک تند تند
1:15:54
سفر بوده معروف بود به رکورد
1:15:56
اسکات بر همینم رهبری تیم انقدر مهم
1:15:59
بود انقدر کوچک مدار
1:16:01
هشتاد و دو درجه رد شدن و
1:16:04
اینه که رد کردن یخ و خیال شک تو راحت
1:16:06
شد که از زیر سایه اسکات اومده
1:16:08
بیرون بعدش سال تو اون لحظه
1:16:10
در تمام این سفر خودش و زیر سایه
1:16:13
اسکات می الان ولی خیلی
1:16:15
هم سریع تر از سفر قبلی رسیده
1:16:17
بودن به این نقطه و از همه مهمتر
1:16:20
به جز یه بار که دندون یکیشون کشیده
1:16:22
بودند و چندتا مورد نسبتا جزئی
1:16:24
برای اون شرایط واقعا همهشون
1:16:26
حالش خوب بود و سالم بود
1:16:29
حالا روحیه ام گرفته بود شک تند دیگه شروع
1:16:31
کرده بود باور کردن اینکه
1:16:34
واقعا به قطب جنوب میتونند برسد
1:16:36
رکورد و که زده بودند هرچند اینجا
1:16:38
دیگه تو اینکارا رکورد اون قدی مهم
1:16:41
نیست اصلا چیزی که دنبالش شیرینگ
1:16:43
که بررسی که موفقیت
1:16:45
به اسم بخوره و بعد تازه
1:16:47
رسیدم همه ی سنین باید بررسی
1:16:49
بعد انقدر توانایی نقد غذا داشته باشی
1:16:52
که همه این راه رفتن و برگردید
1:16:54
و از کجا میدونی که انرژی داری که این راه
1:16:57
رفتن و برگردی و کجا
1:16:59
میدونید چقدر کالری لازم دارید
1:17:01
چه جور غذایی لازم داری با جون
1:17:03
ادما داری بازی میکنی اینان
1:17:05
همه را عملا داری با تجربه
1:17:08
و با علم محدود اون موقع حساب
1:17:10
میکنیم بینی شمسی همین
1:17:13
حساب کتاب اینکه تو راه برگشت چقدر
1:17:15
های لازم داریم چقدر غذا
1:17:17
داریم این خیلی مهمه و
1:17:19
راستش من فکر میکنم خیلی ترسناک
1:17:22
چقدر تو باید اعتماد به نفس داشته
1:17:24
باشید که یه همچین حساب کتابی برای
1:17:26
خودت و چند نفر دیگه بکند
1:17:29
خلاصه
1:17:30
در شرایط سخت اینا رفتن و رفتن
1:17:32
خیلی تصمیم های شکل توی این
1:17:35
سفر اشتباه بود و کلی چیزای
1:17:37
و میشه از همه اشتباهات هم از
1:17:39
تسلیم و دیگرى یاد گرفت یکی
1:17:41
تو تیم شان بود یه خورده مشکل
1:17:43
داشت میگفتم من
1:17:45
, بیشتر درس خوندم و اینا چرا
1:17:47
شک تو باید رئیس باش من باید رئیس
1:17:50
باش شک برای این جو و مصدوم
1:17:52
نکنه و البته آدم قابلی هم بود
1:17:54
آدم قابلی هم بود اینو با خودش آورده
1:17:56
بود که توی سفر قوت و نذاشته بود
1:17:59
که بمونه
1:18:00
اما تو مسیرم باز برای این که این
1:18:03
مثلا با یه نفر دیگه دو نفر دیگر
1:18:05
و خشونتی کلید نکنه ه مس از ذهن
1:18:07
اونا رو خراب نکنه چادر آدم
1:18:09
آهنی عوض همه بچرخند
1:18:12
همه با هم باشند تیم نشن علیه همدیگر
1:18:14
و همه رو تو تصمیم گیری
1:18:17
های مهم دخالت میداد کار آماده
1:18:19
کردن غذا و نوبتی تقسیم میکرد
1:18:21
بین همه واقعا یه طوری باشه
1:18:23
که همه حس کنند که موفق شدن سفر
1:18:25
موفقیت خودشونم هستی
1:18:28
که تیم حس کنند تو پیروزی شریک است
1:18:30
این خیلی کمکشان میکرد که روحیه
1:18:32
جنگیدن برای پیروزی رو اونجا هم
1:18:35
حفظ رفته رفته
1:18:37
است تا رسیدن به کوه هایی که الان
1:18:39
بهشون میگیم کوه های ترانس آتلانتیک
1:18:41
اینا اولین ادمایی هستن
1:18:44
که دارن میان و این جای این
1:18:46
رشته کوه و میبینه یه رشته کوهی الان
1:18:48
خیلی میدونیم به شکوه مهمیه جنوب گرگان
1:18:50
شرقی را از جیره خوار غربی جدا
1:18:52
میکنه حواسمون باشه به
1:18:54
وسعت جنوب گاندی گفتیم جنوب
1:18:56
گان یه چیزی تقریبا اندازه جمع
1:18:58
امریکا و مکزیک از کل
1:19:01
قاهره اروپا بزرگ تره و
1:19:03
تا اون موقع بسیاری از این سرزمین
1:19:05
وسیع ناشناخته عمدتا کسی
1:19:07
نمی دونست اینجا کوه مثلا این
1:19:09
دیگر چه کسی نمی دانست رفتن
1:19:11
خلاصه و رسیدن اینجا و
1:19:13
گرسنه ام هستند از آهن کم
1:19:16
خونی هم دیگه نیست که همه ی با رو بکشه
1:19:18
بار همش رو دوش خودشونه و
1:19:20
حالا رسیدن به یک رشته کوهی چند
1:19:23
هزار کیلومتری از سیصد
1:19:25
کیلومتر ارتفاع شه جاهایی میرسه
1:19:27
بالای چهار هزار البته
1:19:30
شکل توریستی مسیر خوبی لایه این
1:19:32
کوه ها پیدا کنه که با ارتفاع کمتر
1:19:34
ازش بگذرد ولی به هرحال
1:19:36
همچنان با از یخچال و رد میشدن
1:19:38
از کوه بالا میرفتند کار دشوار
1:19:41
کار دشوار ولی کار دشوار
1:19:44
پر جایزه ای بود بخاطر اینکه
1:19:46
هر یخچال جدیدی هر کوه
1:19:48
تازه فرصتی بود که واکنش
1:19:51
به نامه کسی دو تا از
1:19:53
اینها رو نامگذاری کرد به نام
1:19:55
دو تا خانومی که دوستی باهاشون
1:19:57
داشت هرچند به قول نویسنده
1:20:00
نمایش ممکن بود همه ی کوه های جنوب کنم
1:20:02
واسه آدمی مثل شک کم بیات با
1:20:04
او فرمود کشوند رفته بود و می
1:20:06
رفت ولی این کار کرد
1:20:08
بعضی از همسر فراش اینایی کوه های
1:20:10
چیزایی به اسمشون شد اگه کوهی
1:20:13
تکه سنگ یادگاری عبور واسه یه خانومی
1:20:15
و اینطوری خلاصه رفتند نظر
1:20:18
فصلی هم الان تابستون
1:20:21
جنوب گانه تابستون و
1:20:23
افتاب به یک مشکل جدی
1:20:26
هفته اومده بالا برف زیر
1:20:28
پاشون مثل شن صحرا روانه
1:20:30
و اینا دارن عرق می ریزند زیر
1:20:32
بار سنگین و آفتاب سوزان
1:20:34
این گوشت یخ زده اسب
1:20:37
مجموعا و میرن جلو اتفاق
1:20:39
بالاست اکسیژن کم هوا
1:20:42
خشک بعدا ضعیف از کار
1:20:44
سنگین اشتها زیاد
1:20:46
غذا کم سبد یه مشکل
1:20:48
دیگه که آفتاب درست کنین که یه
1:20:50
بلایی یخی که تو مسیر عبور شون
1:20:52
هست اینا رو نامطمئن
1:20:54
میکنه خورده لرزان میکنه
1:20:57
و هر لحظه ممکنه بریزد
1:20:59
در شرایطی که دارند سورتمه هارو به
1:21:01
دوش خودشونو میکشن برم بالای
1:21:03
کوه و باید مواظب باشن سرم نخوره که سرازیر
1:21:06
بشه و بره و مثلا غذایی حرفاشون
1:21:08
رو با خودش ببره هوا البته
1:21:10
گر نیست یادمون باشه هوا همچنان
1:21:13
سرد ولی آفتاب شرایطی
1:21:16
می رفتند ودیگه اینجا ها و جاهایی بود که
1:21:19
هر لحظه فکر میکنی که قدم اشتباه
1:21:21
ممکنه که درصد بالایی از خطر
1:21:24
مرگ او داشته باشه اینجا جایی که
1:21:26
شک تو تو یادداشت نوشت که خیلی
1:21:28
سخته که مرز توانایی انسان
1:21:31
رو بفهمی کجا خاطره
1:21:33
اینکه چیزایی داشت میدید احتمالا که
1:21:35
قبلا تصور هم نمی تونست بکنه
1:21:38
چقدر این جمله واقعا از این
1:21:40
آدم در این شرایط معنی دار تیمی
1:21:43
که که خیلی سخته که ببینیم
1:21:45
معرض توانایی انسان کجاست
1:21:48
تمام این مدت خود شکل دندان پیشانی
1:21:50
تیم میره عینکم نمیزنه که بتونه
1:21:53
خوب ببینه و راهبری کنه لوای
1:21:55
ترکیده چشات داغون ولی
1:21:57
قدرت اراده داره می برد
1:22:00
شرایط هم یه طوری متغیر که یه
1:22:03
روزی کلا ناامیدانه یه
1:22:05
روز بعد مسیحی یخچالی رو تموم میکنم
1:22:07
یه قله را صعود میکنند کوهی را
1:22:09
دور میزند یهو امیدوار میشه
1:22:11
اینو قشنگ از یادداشت باشه میشه الان
1:22:14
دید کلان این یک
1:22:16
کار جالب تو تحقیقات این اپیزود واسه
1:22:18
خوندن خاطرات روزانه و یادداشتهای
1:22:20
اینا خیلیا شدم یادداشت
1:22:23
نوشتن هم از سفر قبلی صفحه
1:22:25
لیست صابری همین جا حرفه ای
1:22:27
تراش همینطوری این که تو رویهم
1:22:29
غر نمی زند در طول روز اگر
1:22:31
مثلا ناراحت بشن است چیزی مشکل داشته
1:22:34
و شنا ولی به هرحال وقتی
1:22:36
اینطوریه داری جونتون به دندون میکشی
1:22:38
یه روز و دو روز یا هفته و دو هفته
1:22:41
میرسی به جایی که بالاخره قورت
1:22:43
میاد میخای به جون ادمایی که
1:22:45
غر بزنی کسی را ندارد
1:22:47
شما نفر یه مسافرت سه روزه میریم
1:22:49
بعدش می خوایم برگشتیم که غر بزنیم به جون
1:22:51
همدیگه ایناکه هر لحظه
1:22:54
اشتباه یکیشون ممکنه زندگی
1:22:56
بغل شوم به باد بده خب
1:22:58
معلومه چقدر دلشون پر میشه ولی
1:23:01
خوب با همین توسط دربارش صحبت کنند
1:23:03
اولین که هستم در سبک اون که اینا اصلا پراید
1:23:05
به سوی فضایی که مسن دو نفرشون باهم
1:23:07
تنها بشن از این چیزا نداره مثل اینجا
1:23:10
بعدشم بالاخره حرفهای میدونن
1:23:12
که بیرون نباید بریزند اونجا فقط شرایط
1:23:15
بدتر میکنه یه همچین کاری هم خوب
1:23:17
تو خود ریختن ام آدم و
1:23:19
صمیمی کنید کی باید
1:23:21
می کردند طوریکه میکردند این بود
1:23:23
که شب که میرفتم توی چادر حجم
1:23:25
داشتن خالی میکردم تو یادداشتهای روزانه
1:23:28
ش نامههای که قرار بود بعدا
1:23:30
که برگشتن بفرستند ما
1:23:32
الان از لای اوناست که خیلی
1:23:35
می دونیم درباره اتفاقات هرروز
1:23:37
و درباره حال اینا نسبت به هم
1:23:39
و اینکه مسند چه چنگ و دندانی
1:23:41
بعضی هاشون بعضی وقتها بهم نشون
1:23:44
میدادم خلاصه رفتن
1:23:46
و رفتن دیگه کم کم مدار هشتاد
1:23:48
و چهار در جلسه رد کردند ولی
1:23:51
وقتی جدول زمانبندی نگاه
1:23:53
میکرد شکل تو معلوم بود که از برنامه
1:23:56
عقب اند ده روزی هم و شن یا عقب
1:23:58
اند یعنی کاری رو دیروز امینی
1:24:01
این توی کم غذایی داره کارو
1:24:03
خطرناک که وقتی
1:24:05
از سال هستید دیگه الان داریم می رسیم به
1:24:08
بیست و چهار دسامبر شب کریسمس
1:24:10
شب کریسمس را جشن گرفتند اضافه
1:24:13
بر صحنه همیشگی بهشون غذا
1:24:15
و یه خورده پودینگ او یه
1:24:17
خورده بلندی و یکی سیگار
1:24:19
و اینو هم رسید نشست درباره
1:24:22
بعدش دوباره مقدار حرف زدن
1:24:24
شک تند درباره اینکه چقدر میتونیم
1:24:26
بریم و می رسیم یا نه و اینا
1:24:29
باهاشون بحث میکردیم سروش نگران
1:24:31
بود دمای بدن انگار مرتب چک
1:24:33
میکرد و الان میدید که همه
1:24:35
شون تقریبا دو درجه پایین تر از دمای
1:24:37
عادی هستند وضعیتمان وضعیت
1:24:40
خطرناکی اینایی اونجا نبودن
1:24:42
و عجب شون خیلی بحرانی حساب می ایشون
1:24:45
رو اینکه تصمیم گرفتند تا جایی که می تونن
1:24:47
صبا کنند شک تو گفتش
1:24:50
الان دیگه یه سورتمه میبریم با
1:24:52
حد اقل بار لازم لندن
1:24:55
با مارک جنایی خیلی خیلی
1:24:57
باریک کار میکنند دید
1:24:59
شون یه روزایی کاملا بسته است
1:25:01
هیچی نمی بینند چرا چون کوهی
1:25:04
یخچالی که هیشکی نمیدونه پشتت
1:25:06
چیه یه روزایی نماشویی باز
1:25:08
میشه این سفیدی بی پایان
1:25:11
و می بینند و خودشون میبینن که مثل مورچه
1:25:13
وسط این دریای همش
1:25:15
سفید دارن تکون تکون میخورد
1:25:18
ضعیفه لاغر کم
1:25:20
جونم خیلی خیلی گرسنه
1:25:23
ادامه داد رفتم تا بیست و هشت
1:25:26
بیست و هشت دسامبر باعث پیشرفت شن از
1:25:28
برنامه کمتر بود و شک
1:25:30
تو نیرو گفت اجتماع یک راه بیشتر
1:25:33
نداریم اگه میخواین به قطب برسیم
1:25:35
اونم این که تا صد کیلومتری قول
1:25:37
خودمون رو برسونیم بعد اونجا
1:25:39
بارمان رو بذاریم زمین و خودمون
1:25:42
رو بکشیم دست خالی تا قدر
1:25:44
و بعد برگردیم سراغ بارو
1:25:47
رفاه گفت برنامه ادامه
1:25:50
دادن خود ادامه دادند تا اینکه سی
1:25:52
دسامبر گرفتار بوران شدند
1:25:55
چند هفته ای الان بود که هوا زمین گیر شدن
1:25:57
نکرده بود اینبار ولی تو کم
1:25:59
غذا مجبور شدند بمونه
1:26:01
تو چادر به چه پند بغل هم که گند
1:26:03
بمونن و اون اندک غذا شون رو هم
1:26:05
مصرف کنونی مقدارش و بدون
1:26:08
اینکه پیشرفتی بگیرند در ازدواج
1:26:10
فردا شدید دوباره بلند شدن و باز
1:26:12
رفتم جلو این جاها بیش
1:26:14
از پیش و مغز من حتی نمیتونه درک
1:26:17
کنه که دیگه اینا چه طوری رفتن جلو
1:26:19
با اون حال و با اون سطح انرژی چون
1:26:21
اینطوری هم نیست که بررسی خط پایان مثلا
1:26:24
میز غذا و چادر گرما
1:26:26
اینا کسی واسط آماده کرده باشید بررسی
1:26:29
باید کله کنی برگردی همین راه
1:26:31
و همین کوه ها با همین یخچال
1:26:33
ها و همین یخ کافکا و همینا
1:26:35
رو باید برگردی جون
1:26:37
خیلی کمتر و با غذاهای خیلی
1:26:40
خیلی کمتر ودیگه حالا بدون
1:26:42
اسب او بدون هیچ ولی
1:26:44
اینو رفتن جیرفت چششون به دهن رئیسه
1:26:47
از شکل تند همش وای به مثبت
1:26:50
و مطمئن نوع می رسیم و اینا
1:26:52
میگیرند و میرن جلو و
1:26:54
البته شک تونم این بیرونش که اینطوریه
1:26:57
تو دلش رو بخواین ببینیم چه وزیر باید
1:26:59
نامه هایی رو بخونیم که توش به امیری
1:27:01
نوشته بود که من اگه مردم چنین راه
1:27:03
بدیم که در راه سختی مردم که
1:27:05
واقعا ارزشش رو داشت یعنی
1:27:08
میدید که ممکنه که نتونن تموم
1:27:10
کنن تموم بشن و سفر تموم
1:27:12
نشه روز اول
1:27:14
سال مدار هشتاد و هفت در جهان
1:27:17
رد کردن اون موقع رکورد
1:27:19
پیشروی در شمال هم همین هشتاد
1:27:21
و هفت درجه بود یعنی الان دیگه رکورد دار
1:27:23
پیش شبیه بودن در شمال
1:27:25
و در جنوب زمینه و شاید
1:27:27
شاید هوا اگر یاری کرده
1:27:30
بود باهاشون اولین نشانههایی
1:27:32
بدبینی همون روز سر و کله اش
1:27:34
توی یادداشت های شکمتان پیدا
1:27:37
نمیشه الان حواسمون
1:27:39
باشه اینو تو ارتفاعی سه هزار و سیصد
1:27:41
متری همچنان در حال
1:27:43
صعود اند و زمین زیر پا
1:27:45
شدم یه برفی تا ,
1:27:48
مچ توش همون شبی
1:27:50
که هشتاد و هفت درجه رد کردند
1:27:53
و فقط دیگه دویست و پنجاه کیلومتر
1:27:55
تا هدف فاصله داشتند نشستن
1:27:58
و درباره این حرف اینکه باید
1:28:01
برگردی قبل از اینکه
1:28:03
دیر تر از این بشه باید برگ
1:28:06
دویست و پنجاه کیلومتر یعنی فاصله
1:28:09
جاده تهران تا ضمن تقریبا
1:28:11
اینقدر مونده بود که برسد این
1:28:14
جلسه کتاب های مختلفی خود متفاوت
1:28:16
نوشته آیا شک تند بود
1:28:18
که گفت باید برگردیم یا دیگران
1:28:21
گفتن و شکل تو مخالفت کرد
1:28:23
و نهایتا تسلیم شد نتیجه
1:28:25
اش ولی یکی کمابیش
1:28:28
دانه اینکه از همین جا که هستیم برگردید
1:28:30
همین که میدونیم دیگه طاقت نخواهیم
1:28:33
رسید یه مقدار دیگه میریم بعد
1:28:35
برمی گردید چطوری میریم بار سبک
1:28:38
کردن بازم به اندازه ده روز نصف
1:28:40
بگیره برداشتن چهار ژانویه
1:28:42
دوباره زدن به مسیر جنوب دمای
1:28:45
هوا الان منفی بیست و هشت در جست
1:28:47
و اینا انقدر لباس سبک
1:28:49
کردن یک کتابی نوشته بود فقط
1:28:51
یه لایه لباس دارن الان که سبک
1:28:54
باشد دکتر دماسنج دیگه
1:28:56
نمی تونه دمای نا را اندازه بگیرد یادداشت
1:28:59
های شک تو میگه فقط دمای منو تونست
1:29:01
اندازه بگیرید که اونم خیلی پایین بود به
1:29:03
اونا دیگه پایین تر بودند که دماسنج
1:29:05
اصلا نمی گرفت و این دمایی
1:29:07
که به قولی شبکه دو کسی که تمامش باشه
1:29:09
میگه مرده واقع همه اینو
1:29:11
ولی شک تو راضی شون کرد به اینکه
1:29:13
بادام بیشتر بیشتر کنند با اینکه میدونم
1:29:16
به خود نمی رسد میخواد حتما
1:29:18
برند برسند به زیر صد مالی
1:29:20
خود صد و شصت کیلومتری و
1:29:23
در این شرایط دوباره
1:29:25
گرفتار بحران شدند الان
1:29:27
دیگه به جز خستگی و ضعف اسلوب
1:29:29
لایه سوم اینکه چشم شور دیگه نمیبینه
1:29:32
تو برف و سردر دو
1:29:34
اینایی که دارند شک تان اثر میگرن
1:29:36
داره که مدام هم داره باهاش جنگ
1:29:39
عوارض ارتفاع هم هست
1:29:41
و معلوم نیست که از این اتفاق باید پایین
1:29:43
بیا نیاز خود نقطه قوت و الان
1:29:46
میدونیم دو هزار و هشتصد و سی و پنج متر
1:29:48
ارتفاع شه تو اتفاقات یعنی
1:29:50
حالا علاوه بر همه ی سختی های مدینه
1:29:52
محدودیت دیگه هم دارن که درباره
1:29:55
اون هنوز صحبت نکردی اونم اینکه
1:29:57
شک تونست قبل گفته که کشتی
1:30:00
که داره از نیوزیلند برمیگرده
1:30:02
به جنوب گان دنبال اینا باید
1:30:05
یک که مارچ جنوب گان رو ترک
1:30:07
کنه بره یعنی چی
1:30:09
یعنی اینا از روی تقویم هشت
1:30:12
روز الان وقت دارن که برگردند
1:30:14
خودشون برسانند به کشتی وگرنه
1:30:16
کشتی میره کشتی میره
1:30:19
و اینه یه زمستون دیگر رو هم اینجا
1:30:21
مهمند اگر که زنده
1:30:23
بمونه این محدودیت زمانی
1:30:26
را هم روسر همه چیزایی که دیگه گفتی
1:30:28
اضافه حرف زدن درباره
1:30:31
برگشت خیلی گفتگوی
1:30:33
سختی بود حرفهای دشواری
1:30:35
بود مخصوصا حالا در نظر بگیرید
1:30:37
برای آدمی رقابتی مثل شک تون
1:30:39
که شش سال فکرو زهکش همینه
1:30:42
و الانم دور نیست خیلی از اون
1:30:44
چیزی که این همه خیال پردازی کرده
1:30:46
آرزوی زندگیش شده این
1:30:48
همه فکر را برنامه ریزی ها این
1:30:50
درون در زدن و سختی کشیدن و
1:30:52
همه واسه همین هدف آخر و چیز
1:30:55
زیادی هم بهش نمونده ولی
1:30:57
شک تونی رو میدونه که هر
1:30:59
بازی برگشت داره و درسته
1:31:02
که این و با همین سرعت اگه ادامه بدن ده
1:31:04
یازده روز دیگه میرسند ولی
1:31:07
احتمال اینکه زنده بتونم واقعا
1:31:09
برگردند به کشتی خیلی
1:31:12
کم وقت دیگه اگه بمیرند
1:31:14
همه این افتخارات به هیچی نمیاره
1:31:17
و در نتیجه برگشتند زیاد
1:31:20
نمونده بود واقعا وقتی برگشتند تا
1:31:22
هشتاد و هشت درجه رفتن بعد
1:31:24
توی کولاک بعدی دوباره گیر کردن
1:31:27
ساردین توی چادر دیگه توی
1:31:29
چادر می موندن دیگه تو کیسه خواب کنار
1:31:31
هم مونده بودن و میلرزیدند و و
1:31:33
تموم که شد این کولاک از همون
1:31:35
جا و سالش گذاشتن دست
1:31:37
خالی که بسکویت چیزی گذاشتن تو جیب
1:31:40
شما پرچم و زدن زیر بغلش
1:31:42
و رفتند گفتند تا هر جایی
1:31:44
که رفتیم رفتیم یه مقدار پیشروی
1:31:46
کردند پرچم و کوبیدن دوربین
1:31:48
برده بودند عکس شوش گرفتند و
1:31:50
برگشتند اینجا همونجایی
1:31:53
بود که شکل تو برای همسرش نوشت
1:31:55
که الاغ زنده بهتر
1:31:58
از شیر مورد است میتونم
1:32:00
برم قوت مثل شیر ولی
1:32:03
بعدش میفته میمیرم جنازه من
1:32:05
واسه ممکنه به شما نقش اداره
1:32:07
الاغ باشم و برگردم تا اینکه بخواهم
1:32:09
یک شیری باشم ولی بمیرم
1:32:12
و در نتیجه با مردانی خسته
1:32:14
و گرسنه از نزدیکی
1:32:17
آرزوی زندگیش برگشت
1:32:20
من فکر می کنم شک تو شاید
1:32:22
شاید اگر تنها بود میرفت
1:32:25
خیلی تصمیم سختی باید بوده
1:32:27
و شد واقعا خیلی من فکر کردم
1:32:30
خیلی به اون لحظه های شک تو فکر
1:32:32
کردم حتی وقتی نزدیک
1:32:34
پیروزی هستی باید مطمئن شد
1:32:36
که میتونی برگردی پیروزی به هر
1:32:39
قیمتی درست نیست خیلی
1:32:41
به نظر من بسیار بسیار تسلیمی
1:32:43
ارزشمند و آموزنده ی
1:32:45
همین تصمیم شرکتی برای
1:32:48
برگشت کتاب زندگینامه
1:32:50
میرسه که ما مردان اینچنینی
1:32:52
را اصلا بخاطر همین تصمیم هاشونو
1:32:55
که ستایش می کنیم و واقعا
1:32:57
هم به نظر من این تصمیم تصمیم
1:32:59
که بسیار ستایش برانگیز
1:33:01
و احترام برانگیز اینکه
1:33:04
بدونیم پیروزی به هر قیمتی
1:33:07
درست نیست حتی
1:33:09
وقتی نزدیک پیروزی هستی
1:33:11
اگر تصمیم درست داریم که برگردی
1:33:22
در
1:33:59
وی
1:34:02
گشتن تو مسیر برگشتیم چند
1:34:05
جایی غذا گذاشته بودن به
1:34:07
پا گذاشته بودم ولی خوب فاصله این دفاع
1:34:09
زیاد بود رو هم کم نبود اینم
1:34:11
جون زیادی نداشتند شک
1:34:13
دو سال پیش تو مسیر برگشتی
1:34:15
کوتاه تر از این بود که کله
1:34:17
پا شده بود و الان یک مسیحی بود
1:34:20
که مسیر یا بیشتر سخته رد
1:34:22
صورت و رو کولاک محو کرده
1:34:24
خورده و او چیزی هم که بشن ابزاری
1:34:26
هم که داشتم واسه ی ناوبری اونم اون خراب
1:34:29
شده خودشونم پاشنه های
1:34:31
پا ترکیب گرسنگی فشار
1:34:33
آورده همه جا کبود سردرد
1:34:36
داشتن شک دو می گفت انگار عصب
1:34:38
اما نوع با این نوع چوب پنبه بازکن هست
1:34:40
یکی یکی میگیرند میپیچاند
1:34:43
بعد میکشند بیرون از مغزمان
1:34:45
این طوریکه دربطری روباه میکنند این
1:34:47
توری میگفت سر درد داشتیم یکی
1:34:50
ابتکار خوبی ولی در توی مسیر برگشت
1:34:52
که اگر نزده بود شاید به دپوی دوم
1:34:54
نمی رسیدند الان باد موافق
1:34:56
داشتند اومد چادر شوش
1:34:58
کرد بادبان و اینطوری تونستند
1:35:01
روزی بیست مایل بیان با دردسر
1:35:03
کمتر و با انرژی کمتر همونطور
1:35:05
که امروز اسکی کمک می کند
1:35:07
همین روش را در واقع و موقع استفاده اومدن
1:35:10
و بدون جی پی اس بدون
1:35:13
مکان یابی دقیق عملا فقط
1:35:15
با تکیه بر رد سوسو و مقدار
1:35:17
زیادی شانس باید می رفتند
1:35:20
به پر پیدا می کردند که باهاشون
1:35:22
تونستند پیدا کند ولی
1:35:24
فاصله ی دپو میگم تک
1:35:27
تون یه جایی تو این مسیر چنان ضعیف
1:35:29
شد که دیگه بار نمی تونست بکشه
1:35:32
و حتی حرف این بود که اگه بدتر از این شد
1:35:34
به دانش روز سورتمه که خاطره
1:35:36
تحقیرآمیز سفر شش سال پیش
1:35:38
دوباره برایش زنده میکرد و خب خیلی ناراحت
1:35:41
می هتل و پلان ولی
1:35:43
خودشو کشید کنار اینا یه
1:35:45
جای افتاد زمین اصن روزهای خیلی
1:35:47
سختی بود همینطور می افتادند بلند می شدند
1:35:50
سپس یه جایی بعد سه تاشون
1:35:52
یه طولی حرا شد که چادر زدن این
1:35:54
سه تا موندن نفر چهارم عفو
1:35:56
نانو خیزاند رفت تا محل دپو
1:35:59
عذاب اینو بعد سی و شش
1:36:01
ساعت غذا خورده بعد سی
1:36:03
و شش ساعت یه اینقدر
1:36:05
ضعیف که یه روزایی شک تو یادداشت
1:36:07
روزانه نمی تونه بنویسه سخت
1:36:09
ترین روزهای زندگی شما داشتن تجربه
1:36:12
میکردند بدون شک مرگ
1:36:14
واقعا یک واقعیت بود مجسمه
1:36:16
جلوی چشم بشن اتفاقی
1:36:18
بود منتظر افتادند یکیشون
1:36:21
دوباره انقدر ضعیف شده سالم گرفته
1:36:23
از خوردن گوشت اسب داشتن میمردند
1:36:25
از صداها جایش نوع از ضعف
1:36:27
و قوت در یک حرکت
1:36:30
عجیبی شکل تند بیسکویت
1:36:32
شو داد به خیلی کارت
1:36:35
سخاوتمندی عجیب غریبی
1:36:37
واقعا تا آخر عمر بعدا
1:36:39
میگفت من مدیون شک تونه یه
1:36:41
بسکویت می دونست یک وعده غذایی باشه
1:36:43
دیگه بالاترین چیزی بود که واقعا
1:36:46
در شرایط کسی میتوانست بهش بده هیچ
1:36:49
مقدار پولی قابل معاوضه
1:36:51
نیستیم هیچ چیز جبرانش نمی
1:36:53
کنن هم که سخاوتمندی رو ولی
1:36:55
شک دنیا بهشت چند روز
1:36:57
بعدش همه شون افتادن به اسهال لنگان
1:37:00
و خیسانده رسوندن خودشون رو باز
1:37:02
به دپوی بعدی باز دوباره همون
1:37:04
حکایت تو همین مسیر تولد
1:37:07
سی و پنج سالگی شک تند جشن گرفتن
1:37:10
در شرایط پنجه در پنجه
1:37:12
مرگ به کولا کم خوردن
1:37:15
و باز اومدن جلو و دیگه ماهیچه
1:37:17
نمونده واقعا رو باهاشون پوست مستقیم
1:37:20
روی استخوان و یه جای
1:37:22
دیگه دوتاشون گفتند که ما نمیتونیم بیاد
1:37:24
واقعا موندم و واقعا دیگه نمی
1:37:26
تونستم تکون بخورن ولی یه جایی
1:37:28
بود که دیگه خیلی دور نبود از
1:37:31
محله رئیس اوشن از اون
1:37:33
به کمپ اصلی شور شکل تنوع
1:37:35
یکی دیگه دوتایی با بار
1:37:37
کم را افتادن و لرزان
1:37:40
لرزان خودشون رسوندن به
1:37:42
کمپ تشنج و دیدن اینکه نه
1:37:44
کشتی هست و نه کشتی
1:37:46
بانو نه کس دیگه دیدن
1:37:50
یه دونه یادداشت اون جا گذاشتن براشون
1:37:52
که ما کشتی رو بردی مون طرف در
1:37:54
بیست و هشت تومن می خوایم بریم
1:37:57
می ترسیدن اینجا بمونه گریستند
1:37:59
یخی
1:38:00
اینها شک تنوع این همراه سعی کردند
1:38:03
با دود و عینا به سمت او جهت
1:38:05
که فکر می کردن کشتی هست علامت
1:38:07
بدن چون میدونستم تا چند ساعت
1:38:09
دیگه اگه کشتی پیدا نشه اینها
1:38:12
زمستون دوم رو هم مهمان جنوبی
1:38:14
دارند ضمن اینکه کمکی کسی اینجا
1:38:16
نیست باید عجله کنند برگرداند
1:38:18
و تائید دیگران نجات بدم و بیارم
1:38:21
ولی شانس آوردند و دود را آنها
1:38:23
دید رود و دیدن و کشتی
1:38:26
برگشت درواقع شانس که آدمی بود که
1:38:29
یکی شون که شک دم گذاشته بود ازش
1:38:31
جانشین خودش این حرفش گوش
1:38:33
کرده بود و سر پست مونده بود
1:38:35
وگرنه کاپیتانی می خواست برگردد کاپیتان
1:38:38
تیم گفته که شک دوربین و مردن
1:38:40
و مهم بهتر برای که اینجا گریه نکنیم
1:38:42
زود تر به و اگر واقعا
1:38:45
با این نظرش بر میگن
1:38:47
شعری برمیگشت به دنیا و
1:38:49
میگفت ساکت دنیا به نظر من مردن
1:38:51
و اینا یه تابستون بعد
1:38:53
ممکن بود کسی دنبالش و نیاد
1:38:56
چون راه ارتباطی ام که به جایی ندارند
1:38:58
که ودیگه اینا همون جا بمونه
1:39:00
و نزد همون پنگوئن اونجا
1:39:02
روزی بخورد ولی اونقدر
1:39:05
سر پوستش مونده علامت و دید
1:39:07
کشتی برگشت و سرنشینان
1:39:10
کشتی وقتی که اینارو دیدن فکر می کردند
1:39:12
که این و مردن ولی الان که
1:39:14
دیدم که خیلی با مرگ فاصله داشت نداشتند
1:39:17
یعنی فکر مردن سکه همچین
1:39:19
پرتو نبوده یه
1:39:21
غذا خوردن و شک تو یه تیمی
1:39:23
جمع کرد و گفت بریم شکل
1:39:25
تند که دو شبانه روز بود بدون
1:39:27
خواب داشت میرفت الانم
1:39:30
پیشاپیش تیم جدید را افتاد
1:39:32
او همراهش مونده شک توموری
1:39:34
رفت و گفت من تا به اینها نرسیدم
1:39:36
استراحت نمیکنم چون اینا الان دیگه غذا
1:39:39
و هم ندارد بر همین گفت عجله
1:39:41
کنیم بیست و چهار ساعت
1:39:43
دیگه راه بود که به عنوان برسد ولی
1:39:46
رسیدن غذا رو بهشون سنن و
1:39:48
آوردن شون بسیار ساعت بعدا همه
1:39:50
سالم رسیدن به بیس کمپ
1:39:52
شوند و به نام روز شب
1:39:55
و استراحت کردن بعدا سه
1:39:57
روز جمع کردن رو بار بندی رشوه و بستن
1:39:59
و گفتند بدین که یخ بزنه و
1:40:01
کشتی گیر کنه اینجا فنگ ببندیم
1:40:03
و بریم خیلی چی دارم همون جا گذاشتن
1:40:06
بمونه از جمله جیره غذایی سال بعدش
1:40:08
نوع که آورده بودند که اگر مجبور شدند
1:40:10
بمونه داشته باشد حسینی
1:40:12
بداریم اینجا شاید یکی اومد لازمه
1:40:15
شد اینم گذاشتن و بعد
1:40:17
از صد و بیست روز پیاده روی
1:40:19
تقریبا برگشتن به
1:40:21
سمت تمدن الان
1:40:24
شکل تو دیگه می دونست که وقتی برگرده
1:40:27
درسته که به قطع نرسیدن ولی
1:40:29
اسمش دیگه در تاریخ ماندگار
1:40:31
شد همین که رکورد
1:40:34
دار نزدیک شدن به خود هستند
1:40:36
الان هم کلی نمونه برداری
1:40:38
های جغرافیایی و اینها داشتن هم
1:40:40
کلی کشفیات جدید داشتهاند
1:40:42
هم وقتی که شکل تو نبود او ماموریت
1:40:45
های علمی و که دستور داده بود همه را انجام
1:40:47
داده بودند این بود که سفر سفر
1:40:50
پر دستاوردی شده خب
1:40:53
از اینجا به بعد سفرم خودش
1:40:55
مدیریت لازم داشت و شرکت کنم
1:40:57
استاد مدیریت روابط عمومی
1:40:59
بود که پیامش منتش عالی
1:41:01
بود میدونست که پسر و اینه
1:41:03
که باید کنترل کنه داستان سفر
1:41:06
می شه اون داستانی که تو درباره
1:41:08
سفر فقط بندی
1:41:10
شک بدونم برای داستان این سفر این بود
1:41:12
که این سفری بود که تقریبا
1:41:14
موفقیت کامل داشت هر
1:41:17
کاری که قرار بود بکنیم کردیم به جز
1:41:19
اون کیلومترهای آخر رسیدن
1:41:21
به قدرت این یه راه گفتن همین قصه
1:41:24
ی رادیویی به که به یک نیمه رفته بودم
1:41:26
به قطب برسند که نرسیده ولی
1:41:28
استیک شک تو میگفت من به سوی ولی
1:41:31
البته کسانی رکورد شون رو
1:41:33
زیر سوال بردند گفتن اینا با این چیزایی
1:41:35
که میگن بعیده تا اونجایی که میگن
1:41:37
رفته باشد ولی بعدا که بررسی
1:41:40
کردند دیدند که نهادهای پذیرفتنی
1:41:42
و بر همینم این رکورد به نام
1:41:44
ثبت
1:41:46
مثلا همون انجمن جغرافیای
1:41:48
سلطنتی که بود اون مدال افتخاری
1:41:50
که به اسکات داده بودند به عمان سن
1:41:53
داده بودند به شکل تو ندارد رئیسی
1:41:55
نویس که شک سوم کجا کاپیتان اسکات
1:41:58
ما کجا نیاز هر چی داره از داره
1:42:00
شک دو جون افرادی چون به خطر
1:42:02
انداخته و حرفهای اینطوریه
1:42:06
من نمیدونم تو ذهن شما واقعا وقتی
1:42:08
این قصه رو میشنوید چی ولی
1:42:10
من اولش فکر کردم که اینا
1:42:13
دیگه اضافه کاری دیگه زور زد
1:42:15
نشد خواست بره به قطب برسه
1:42:17
نرسید بگید چه داستانی چه
1:42:20
قهرمان این بازیگر
1:42:22
برنده داشت و ایشون هم برنده این بازی
1:42:24
نشد تو این سفر ولی بعد که
1:42:26
بیشتر خوندم بیشتر
1:42:28
غرق شدم توی صفحه دیدم
1:42:30
که ببین اصلا شیرینی پیروزی
1:42:32
مال اونایی که تلخی شکست
1:42:34
و بارها و بارها تجربه کرده
1:42:37
همین امر اونی که میخواد برنده بشه
1:42:39
اون جامعه ای اون تیمی اون آدمی که
1:42:41
میخواد برنده بشه باید قدر
1:42:44
این شکستها و این تلاش های
1:42:46
موفق نشده اش رو هم بتونه دیگه
1:42:48
وگرنه اگر فقط بخواد به اون
1:42:50
برنده فک کن خوب بود برنده
1:42:53
نمی , رسید ایشان به او نمی رسی
1:42:55
کلی شکست لازمه که به بررسی
1:42:58
و شکستن بعد قدردانی
1:43:00
بشه ارزشش رو باید بهش بدی اعتبار و
1:43:02
اصل خارج و باید بعدشم
1:43:05
اگه من بزرگی و اهمیت
1:43:07
این کارو نمی بینم حتما
1:43:09
از نادانی منه وگرنه
1:43:11
شما ببین همین دستاورد جدید
1:43:13
چقدر مهم و چقدر بزرگ بوده
1:43:16
که حالا توجه سیاسی و رسانه
1:43:18
ای و اینا رو کار ندارم آقای اسکات
1:43:20
اند وقتی که اینا برگشتند رفت استقبال
1:43:22
شکل تو بهش تبریک گفت اشکالی
1:43:25
که نه تنها با سفر شک تا مشکل
1:43:27
داشت عناصر شاکی بود که چرا زیر قولش
1:43:29
زده رفته اونجایی که به این قول داده بود
1:43:31
که نمیرن تبریک
1:43:34
گفتن اسکات خودش یه معنی دیگه ای
1:43:36
داشته است همین واقعا اینو من
1:43:38
نشونی دیگری میگیرم بر اینکه سفره
1:43:40
را اساسا شکست تلقی
1:43:42
نمیشه هم در دنیای یکیشان
1:43:44
فاجعه رفته بودند همین که با
1:43:46
رسیدن به عنوان قطب به مقدار کسی
1:43:49
مأموریت علمی شون رو هم واقعا
1:43:51
عامل کرده بودند یکی دیگه که تو
1:43:53
همین سفر کشف شد و به سمت
1:43:55
قطب که میرفتم دیدن زغال سنگ
1:43:57
در اولین بار اونجا حال
1:44:00
اهمیت خاصی و موقع نداشت ولی نشونه
1:44:02
ای از این بود که این بخش این خاک
1:44:04
جنوب گان هم یک زمانی پیوسته
1:44:07
بوده و چسبیده بود به جاهای دیگه خودش
1:44:09
بازی نکته و کشف مهم
1:44:12
برای همین افتخارات شیرینی هم بودیم
1:44:14
برای جامعه بریتانیا مخصوصا
1:44:17
در نیروی دریایی بریتانیا خیلی
1:44:19
بهش حساسند و شاکیان
1:44:21
از این که آلمان داره توش میاد
1:44:23
بالا آلمان البته دلال خودشو
1:44:25
داره از جمله اینکه بابا ما تازه رسیدیم تازه
1:44:27
قدرتمند شدیم مستمر میخوایم شما
1:44:30
همه چی بودی واسه ما چیزی نمونده
1:44:32
ما نیروی دریایی لازم داره در
1:44:35
این منو بلم کن اینجا میرم حموم سر
1:44:37
میگن خلاصه , اش
1:44:40
اینکه افتخار مهم بود برای
1:44:42
بریتانیا روزنامه نوشت مادامی که ما
1:44:44
قهرمانی مثل شکل تون داریم با
1:44:47
این انرژی جسمانی و روانی و
1:44:50
ذهنی امپراتوری بریتانیا یا سفته و
1:44:52
جمعش بالاست ولی چنین داستانی واقعا
1:44:55
واسه بالا بردن روحیه و اعتماد به
1:44:57
نفس ملی بریتانیا هم خیلی
1:44:59
مهم بود هم خیلی کاربردی بود
1:45:01
و دنیا پیشرفت کرده و داستان
1:45:03
پخش میشد او هم داستان خوبه
1:45:06
آدم داستان گویی مثل شکل تنوع
1:45:08
خوب میچرخید تو دنیا شهرت شکل تو
1:45:10
عالم گیر شد حال عالم که در حد همون اول
1:45:13
قرن بیستم دیگه عالم گیر
1:45:15
دنیای قبل از تئوری نسبیت
1:45:17
انیشتین دوران که قاجار هنوز تو
1:45:19
ایران قاجار ایران سال های مشروطه
1:45:21
اون موقع شکل تند تو دنیا
1:45:24
معروف شد اصلی بره خودش درد
1:45:26
کرد و شد فصل برداشت
1:45:28
در واقع بر آدمی که سالها بود
1:45:30
داشت می گویید برای شهرت
1:45:33
کشتی این رو وقتی که رسید به نیوزیلند
1:45:36
و میخواست پهلو بگیره هزاران
1:45:38
نفر آمد بودن استقبالش و دیگه نخست
1:45:40
وزیر مهمونی بگیره براشون و شکیل
1:45:43
تو اینجا سخنرانی کرد نوشت
1:45:45
که از این به بعد دیگه فقط
1:45:47
خوشبختی می تونه بیاد تو زندگی من
1:45:49
خیلی حرف قشنگ و جالبه خیلی
1:45:52
جای قشنگی برای آدم که
1:45:54
جایی به شکم اسلحه هم چه حرفی بتونه توش
1:45:56
بزنه ای سخنرانی میذاشت
1:45:58
بلیط میفروختند بنابراین بلیت فروشی
1:46:01
خوب بود ولی عادتی که داشت این بود که
1:46:03
درآمد این نوع بلیط فروشی و درجا
1:46:05
میداد به خیریه همیشه همین کار خلاصه
1:46:08
اون جا بود و با شور ملی استرالیا
1:46:11
و نیوزیلند و دنیای بازی کرد
1:46:13
و دیگه اون که تر کشید
1:46:15
را افتاد به سمت خونه
1:46:17
تو را هم مشغول دیکته کردن
1:46:19
که تابش کوبه ی نویسنده که همراه
1:46:22
کرده عدم میگه کار
1:46:24
دیگه هم که کرد خیزش بود دو
1:46:26
روز دیرتر گفته بود تاریخ و ورودش
1:46:28
و بعد اینطوریه وقتی که رسید
1:46:30
رفت خونه دو روزی با امیلی و بچه
1:46:33
ها بودی استراحتی کرد الاغ
1:46:35
زنده برگشت پیش زنش بعدشم
1:46:37
بهشون قل قل قل دیگه بره تو نمی کنم
1:46:39
و نمی رم و اینا بعد رفت
1:46:42
اون تاریخی چه گفته بود دوباره وارد
1:46:44
شدیم با رسمی در میان استقبال
1:46:46
مردم و روزنامه ها و خبرنگاران
1:46:49
و اینها دیگه با افتخار دست
1:46:51
تکون میداد برای همه و امیلی هم اومده بود
1:46:53
یک نگاهی به اون کرد که ببین بالاخره
1:46:56
کسی شدن به بی من چقد بالا
1:46:58
همونطور که قول داده بودند جمعیت
1:47:01
امروز با باشند بود خواهرش انبوه
1:47:03
اسکات هم گفتیم بود خیلی پر شورم
1:47:05
کتاب میگه که کف می زد و بر
1:47:07
عکس مدیران سازمان جغرافیایی که
1:47:10
خیلی بهت کرد و با ایستاده بودند اسکات
1:47:12
نه خیلی تحویل میگرفت این مدیران سازمان
1:47:14
جغرافیایی کشوند پسر آقا داروین
1:47:16
بود چهار دار این آمپول
1:47:19
آمده بودند ولی ترویج خیلی نگرفتن
1:47:21
کارمندی اداری اومده بودن اسکات
1:47:24
ولی خودش دور سوم بشن
1:47:59
من اونو هم به لقب گرفتند
1:48:02
چندبار شک تو میهمان کاخ با
1:48:04
کینگ کام شد داستان سفر و تعریف
1:48:06
می کرد برای خانواده سلطنتی بعد
1:48:09
یک تور سخنرانی راه انداخت صد
1:48:11
و بیست تا برنامه گذاشت در اروپا
1:48:14
و در آمریکا گوشی شما
1:48:16
در دنیای قبل از نت فلیکس
1:48:18
و قبل از موبایل و قبل از این همه یوتوب
1:48:21
و سرگرمی یکی بیاد وسط
1:48:23
بشینه تعریف کنه که در سفر
1:48:25
به سرزمین ناشناخته جنوب
1:48:27
سودان چی دیدی چی شنیده
1:48:30
چی بهش گذشته خیلی
1:48:33
فاز بود مخصوصا تو آمریکا خیلی
1:48:35
مخاطب داشت که آدم خود
1:48:37
ساخته ای هر ساله قدم سرگرم
1:48:39
کننده دنیا رئیس جمهور ازش استقبال
1:48:41
کرد و مدال افتخار دادن بهش و
1:48:43
نروژ رفتگی استقبال خیلی تو
1:48:45
پلی در نروژ ازش کردن آموزشها نامد
1:48:48
نان چون اومد رو دوش بردنش
1:48:50
تو خیابونها اسلو و خیلی با شوق
1:48:52
و تحسین و با دقت گوش میکرد
1:48:54
اما اونچه که ببین شکل تو چی
1:48:57
میگه از سفری که کرده که البته
1:48:59
حالا این دلایل دیگری هم داشت یه
1:49:01
کمی جلوتر میگیم چرا دعوت همه
1:49:05
اینها ولی بگذریم اوضاع مالی
1:49:07
خوب نبود کلی طلبکار
1:49:09
داشتن خیلی همین الانم طلبش
1:49:12
عقب افتاده و ادبی هرچی
1:49:14
درمی آورد از سخنرانی میداد
1:49:16
خیریه بایستم فکرم میگن
1:49:18
نمیکرد جایی نمی نوشت پول
1:49:20
بهش میدادن درجه میداد بخیر
1:49:23
حتی اومد لندن در در زنش به امور
1:49:25
مالی دستش بود و وقتی که نبود هم
1:49:27
امور مالی خانواده و هم طلبکاران
1:49:30
کشتی و همه انداخته بود کردن بهش
1:49:32
گفتم آقا , پول
1:49:34
لازم این واقعا یه حرکتی
1:49:37
شک گفت ایده دارم دیده
1:49:39
بی حس گفت چیه گفت
1:49:42
کشتی نبود میارین بلیط میفروشیم
1:49:44
هر کی میخواد بیاد رو کشتی کشتی رو ببینه
1:49:46
دیره خوبیم از آب درآمد بیت
1:49:49
فروختن هزاران نفر آمدند پول
1:49:51
خوبی جمع شد البته شک
1:49:53
تو همش داد به بیمارستان سونای
1:49:56
چه حالی ادامه داد تا اینجا که رسید
1:49:58
جاییکه سالن پر نمیشه دیگه
1:50:00
معلوم بود که اون رو هم خیلی نمیشه امیدی
1:50:02
بهش داد و آخرش اینطوری
1:50:05
شد که با یک روزنامه نگار اسلامی آشنا
1:50:07
شدند امیلی به زن اون گفت
1:50:09
که ببین وضع مالی خراب
1:50:12
خانومم رفت به شوهرش گفت شوهرش
1:50:14
تو روزنامه نوشت آقا این چه ورزش قهرمان
1:50:16
ملی پول نداره طلب اراده افتادن
1:50:18
دنبالش دیگه دولت توجه کرد
1:50:21
و پول داده و شک تا تونست بدهی
1:50:23
ها رو بده و نفسی بکشه
1:50:25
و شروع کنه دادن حقوق عقب
1:50:27
افتاده این همسفری که تا پای
1:50:30
جون همراهش مونده بودن در جنوب
1:50:32
گان حقوق انگار بعضی هاشون رو هنوز نداده
1:50:34
بود و حالا داشتیم طوری بذل و بخشش
1:50:36
به خیلیها آدم
1:50:38
عجیبی بود واقعا وحدت چی
1:50:41
عجیب نیست هر کسی که شاید
1:50:43
هر کدوم از ما روی کسی اینطوریه بخواد
1:50:45
بره همه چی رو دربیاره می بینیم که چقدر
1:50:47
از این تناقض و از این گره
1:50:49
ها داریم نه اینکه بگم ما همه مثل شکل
1:50:52
تونیم البته که نیستیم شک تو
1:50:54
واقعا دستاوردهای بزرگی داشت
1:50:56
دستاوردهای بزرگی و البته
1:50:59
ناکامی در رسیدن به قدرت و
1:51:01
اصلا یکی از این کتاب و کتاب شکل
1:51:03
تندی آن تاکتیک گفتش
1:51:05
که شکست افتخارآمیز
1:51:08
اینطوری از خوراک بریتانیا
1:51:10
است چون عاشق داستان اینطوری
1:51:13
قهرمان سنگین
1:51:15
تلاش می کنه قهرمانان
1:51:17
مبارزه میکنه ولی که صحیح
1:51:20
تر مزه ی ناکامی
1:51:22
یه ترسی یه چیزی هم
1:51:24
دار این نظرند داستانش
1:51:27
خیلی مناسب بود واسه بریتانیا
1:51:30
همین طوری که شک دو سخنرانی شو ادامه
1:51:33
میده ولی حواسمون باشه دیگه
1:51:35
جایزه رسیدن به قدس هنوز
1:51:37
هست یعنی هنوز کسی نرسیده
1:51:39
رکورد هست و ادمایی تو
1:51:42
سرشون دارن نقشه میکشند
1:51:44
ازجمله آقای اسکات که میدونیم
1:51:46
داستان شوهر دادن قرار بود بره و
1:51:48
آقای آمانو سن نوع بشی
1:51:51
من همینم اعمال وقتی که شکل
1:51:53
تنوع دیده بود فعلی با دقت گوش
1:51:55
میکرد که ببینه چی داره میگه مونسان
1:51:58
اسکات هم خیلی آدمای ثابتی
1:52:00
بود اشخاص قبلا گفتیم که صفت و نظامی
1:52:03
و حتی یه هوا خشن و اینا و محسن
1:52:06
بازدیدی از یه نداری برعکسش
1:52:08
بود انعطاف پذیر بود و برعکس
1:52:10
اسکات که اسکی بلد نبودید اصن ریسکی
1:52:13
بزرگ شده بود این ریسکی
1:52:15
بزرگ شدهاند حال شاید با شما یک خط
1:52:17
باشه میشنوی رد میشی ولی
1:52:20
توی خانواده های نروژ اینطوری هست
1:52:22
و قبلا بوده که واقعا یه بچه
1:52:24
های ریسکی بزرگ میشنیدی از وقتی
1:52:26
راه می تونن بروند اسکی می
1:52:28
زند زیر پاشون و اینها اسکی کردن
1:52:31
رو مثل راه رفتن یاد میگرفتن
1:52:33
و میگیرد که به جز این البته هامون
1:52:36
چون خودشم آدم خلاقی
1:52:38
بود کاشف مجهز رویم یک
1:52:40
قلم تجربهاش یاد اون رو کشتی بلژیکی
1:52:43
که گفتیم که کرده بود این اونجا بود
1:52:45
جز اولین کسایی بود یعنی که زمستون
1:52:48
رو در جنوب گان گذرانده بود از
1:52:50
اون تجربه طرح درس های زیادی
1:52:52
گرفته بود همون همچنین
1:52:54
از دو سال زندگی کردن با اسکیمو
1:52:56
ها با بومیان سرزمین های
1:52:59
شمالی آدم ماجراجویی
1:53:01
آدم ورزیده آدم باتجربه
1:53:04
آدم خیلی جاه طلب داستان
1:53:06
آموزشها نمی شدم و خم تعریف کنیم ولی واقعا
1:53:08
اونم شباهت های زیادی داره به شکل
1:53:10
تو خیلی شباهت داشت زیاد این ادمایی
1:53:13
که واقعا گلشن یه خورده شبیه
1:53:15
هم در این بین آقای منصف
1:53:17
ولی به قطب شمال میخواست برسه اون موقع
1:53:19
نرسید اون مسابقه رو موقع از دست
1:53:21
داد و این شد که عصر
1:53:24
کرد برای قطب جنوبی که اسکات گفته
1:53:26
بود میخواد بهش حمله کنه از نروژی
1:53:28
که تازه هم کشور مستقل
1:53:30
می شد مدرسه اینکه تهدیدی
1:53:33
ام علیه امپراتوری بریتانیا محسوب
1:53:35
نشه مسیر حرکتی که داره میکنه
1:53:37
سروصدا و حاشیه درست نشه
1:53:40
اسپانسر آش نپرد نگفتند
1:53:42
که میخواد بره قطب جنوب اثر نگفت که
1:53:44
میخواد بره جنوب گان به همه گفت
1:53:46
من می خوام دوباره برم به سمت قطب شمالی
1:53:49
تلاش دیگه برای قطب شمال بکنم
1:53:51
و این پنهان کاری شو ادامه
1:53:53
داد ادامه داد تا وقتی که
1:53:55
آدم هاش رو انتخاب کرد کشتی شد
1:53:58
تجهیز کرد سفر شد
1:53:59
چروک
1:54:01
شب اول جمعش کرد گفت شبکه
1:54:03
یک حقیقتی را باید بهتون بگم ما
1:54:05
شمال داریم نمیریم داریم میریم
1:54:07
جلو دیگه که یکی هم ازشون
1:54:09
پرسید میاین یا نمیاد اگه نمیخوایم
1:54:11
بیایند و با هزینه خودم مثلا برتون
1:54:14
نگرد همه گفت نه
1:54:16
ما هستیم و ما میای مو همه
1:54:18
با هم رفتن به سمت جنوب
1:54:21
این یه معنی شمع اینه که به همه دروغ گفته
1:54:23
بود تا اون موقع دیگه یعنی از پادشاه
1:54:25
نروژ تا سرمایه گذاران
1:54:28
تا همه کسایی که جهت
1:54:30
جریان سفر بودند یکی
1:54:32
الان مدیر , مالی
1:54:34
آنچه که داداش شأن بودیم باید یکی
1:54:37
یکی میرفتی نامه از پیش نوشته شده ای
1:54:39
رو تحویل شون میداد که
1:54:41
بله متاسفانه تا حالا به شما دروغ گفتیم ما
1:54:43
اصلا برنامه این بود که بریم جنوب گاز و الان
1:54:45
که شما این نامه رو میخوره دیگه
1:54:48
آموزشها در تقریبا
1:54:50
یه کوچولو داشته باشیم ماه مارس
1:54:52
هزار نسخه و نه شکل تند برگشت
1:54:55
از جنوب گان به نیوزیلند بعد از سفر
1:54:57
امروز یک سال و سه ماه
1:54:59
بعدش در جون هزار و نه
1:55:01
صد و ده اسکات و عمان
1:55:03
چون در دو عملیات جداگانه
1:55:05
راهی جنوب باز شدند شک
1:55:08
دو کودک این موقع شکل تو هر روز داره این ور
1:55:10
اون ور میره سخنرانی داره میکنه آلمان
1:55:13
رفت اونجا به آلمانی میگه سخنرانی کرد
1:55:15
وی تحت تاثیر قرار گرفتن همه آمریکا
1:55:17
رفت بعد آدم مثلا بلیط کیش دماغه
1:55:20
سر بالایی هم نبود مردمی بود
1:55:22
اینا در آمریکا خیلی خوب این رفتارش
1:55:24
جواب میدادم آمریکای شمالی خلاصه
1:55:26
اون جا داره سخنرانی می کنه و محبوبیتش
1:55:29
رو لذتش رو میبره کیفش میکنه
1:55:31
و البته هر جا هم که میره سوال ازش
1:55:34
اینه که برنامه بعدی چیه
1:55:36
کار بعدی چیه چه نصر دیگهای
1:55:38
درصد دارید و خبر میرسه
1:55:40
که بله اسکات رفته منسجم
1:55:43
دسته ی ژاپنی هم گفته
1:55:45
میخوام برم یه آلمانی گفته
1:55:47
میخوام برم آلمانی گفت که
1:55:49
میخوام از این ور جنوب گان تا اون سر
1:55:51
جنوب گام پیاده برم و این اخبار
1:55:54
داره میرسه به شکل شک
1:55:56
چون اون سخنرانی هاشون تو رو
1:55:59
اینها بالاخره دیگه صداش خوابید و
1:56:01
هرچی که ته اون کاسه ای شهرت
1:56:03
و معروفیت و موجه خبری نبودم
1:56:06
بود نور کشید ته قابلمه اونو
1:56:08
تموم شد و حالا حالش چی بود
1:56:10
وقتی که همه خبرها میاد دوباره جنوب
1:56:12
گان افتاده سر زبون و قهرمان
1:56:15
به سوی ما حالش چیه بیکار
1:56:17
و کم پول حالا نگین بی پول
1:56:20
با سه تا بچه داده
1:56:22
به کنج خونه ها می
1:56:25
خونه ها که مثلا نه ولی بار های اسلامی
1:56:27
بارها شیک ولی زیاد نوشی
1:56:29
و سیگار پشت سیگار
1:56:32
سرگرمی ادامه بیکار
1:56:35
مونسان اسکات داستان شون خیلی
1:56:37
جذاب شد خیلی هم تاریخی شد
1:56:39
آزمون سن رفت و رفت ی تلگراف
1:56:41
هم زد که اسکات وقتی در مسیر نیوزیلند
1:56:44
بود رسید ملبورن تلگراف رو گرفت
1:56:46
سه کلمه بود اندوهگین
1:56:48
سواد آموزی میرم
1:56:51
جنوب نه اصلا گفت چند نفری
1:56:53
نگفت دنبال چی میریم نگفت از کجا
1:56:55
میریم هیچی دیگه مسابقه واقعی
1:56:57
بودی واقعا مسابقه بود رفت
1:56:59
و و محسن رسید به جنوب گانه و طبق
1:57:02
برنامه هایی که داشت خیلی هم به پیشت برنامه
1:57:04
رو اجرا کردن و با کمک سگ
1:57:06
ها و سورتمه و اسکی کردن و اینا
1:57:09
رفت شاید سید قطب جنوب این
1:57:11
مسابقه طولانی کی زودتر
1:57:13
به قطب جنوب گیره سر آزمون سن در همان
1:57:16
تلاش اولی که اون سمت کرد عملا
1:57:18
تمومش کرد و برنده شد
1:57:21
و بدنه و سرنوشت که من
1:57:23
نمیفهمم انگلیس یا چی میگین که اینجا
1:57:25
سعی جواب نمیده سگ به این قشنگی
1:57:27
جواب میده مغز نمی دونم
1:57:29
اینا چی میگن این سفر سخت بود نمیگم
1:57:31
چی میگن ما گرسنگی کشیدیم مرد رفت
1:57:34
تا مانع و سکه نام اضافه وزن آوردم
1:57:36
و بس اضافه خوردم البته
1:57:38
خب سفر تفاوت میکرد اما ذهن هیچ
1:57:40
کارت اکتشافی و علمی و اینا
1:57:42
هیچی نکرده بود سرشون دوخته بود پایین صاف
1:57:44
رفته بود به سمت هدف قدس هدف
1:57:46
زده بود پرچم کوبیده بود برگشت
1:57:49
ولی واقعیتش اینه که بقیه بدش نمی
1:57:51
آید این کارو بکنن نتوانسته بودند
1:57:54
نتونستن و تو ایران هامون چرا
1:57:56
که همه کاره که به بقیه گفته بود باید
1:57:58
بکنید کرده بود وی را که برده
1:58:00
بود وسط راه به جایی کشته بودند
1:58:02
خورده بودند میگفت کیش که
1:58:05
همینه یه همچین کاری یکم
1:58:07
چین هزینه هایی داره و از قبل اما براش
1:58:09
آماده واقعا فاز شون خیلی فرق کرده
1:58:11
ایم که ما موصل ورزشکاری و
1:58:14
پیشین تو مسابقه ای و اینا اسکات
1:58:16
ولی آره تو مسابقه بود
1:58:18
ولی اعلام نمیشود نمی خواست بررسی
1:58:20
وضعیت بشناسد که توی مسابقه شویی
1:58:22
داشت این بود که نما کار علمی و اینها داریم
1:58:26
چند هفته بعد از اینکه آموزش نینا
1:58:28
رسیدن و پرچم نروژی اون جا
1:58:30
زدن اسکات و تیم شم
1:58:32
بعد از طی مسافت زیاد و
1:58:34
سختی زیاد رسیدن به قطب
1:58:36
جنوب رسیدن به قطب جنوب در واقع
1:58:38
هنوز نرسیده به اون نقطه پرچم نروژ
1:58:41
و دیدن ودیگه میشه تصور کرد
1:58:43
که چه حالی شدند این همه
1:58:45
برنامه ریزی هفت سال واقعا اسکات
1:58:47
داشت برای این سفر برنامه ریزی و خیال
1:58:49
پردازی می کرد این همه برنامه
1:58:51
ریزی و آمادگی و مسابقه
1:58:53
و همه چی همه رو درست انجام
1:58:56
بدی از پس همه اش بر بیای آخرش
1:58:58
به هدفم بررسی ببینید
1:59:00
چقدر از تو رسیده چند
1:59:03
هفته قبل از تو رسیده که
1:59:05
آخرین روزهای سال سعدی کم
1:59:07
اولین روزهای ساله بعدی رسید
1:59:09
از زور پرچم و دیدن جلوتر که ما
1:59:11
در رد سورتمه هارو دیدند رد پنجه
1:59:14
سگا رو دیدم خیلی واقعا باید صحنه
1:59:16
ی داغونه باشد کمی تنوع
1:59:18
نام زدن و عکس رو هم گرفتن
1:59:20
اکثر میبینی انگار صاحب آن از آوار
1:59:22
شدن دم در مسجد انگار نه انگار
1:59:24
ایران یه کاری کردند که تا همین چند هفته
1:59:26
پیش هیچ بشری نکرده وی
1:59:29
افزود خسته له دیدم
1:59:31
دفتر ی چادری هم هست چادر رفتن
1:59:34
تو شدن ی نامش ی نام
1:59:36
است که آزمون سن نوشته واسه اسکات
1:59:39
و توش یه , چیزی
1:59:41
گفتی توهین هایی حالا بود که خسته
1:59:43
نباشی دلاور خدا قوت قلب بود
1:59:46
ولی خلاصه رسیدگی یه مقدار
1:59:48
غذای نام برایتان گذاشته که مثلا شادی
1:59:50
و لازم شد فیلم
1:59:52
نامه تاریخی خیلی هم واقعا
1:59:55
دماغه اسکلتی ستون این نامه دیگه به سهم
1:59:57
و نامه قبلی که اما چون براش نوشته
1:59:59
بود سفر برگشت
2:00:01
اسکات و تیمش همسفر خیلی
2:00:03
تلخی میشه چند روزی اومدم
2:00:06
تو مسیر برگشت یکیشون یه روز دیگه
2:00:08
افتاد و از هوش رفت و دیگه بهش
2:00:10
نیومد که نیومد یه مقدار
2:00:12
دیگه آمدند چهار تای دیگر شون با پاهای
2:00:15
داغون از روز اول پاها خیس
2:00:17
خشک نشده دروس راه رفتن سخته
2:00:19
سرده توان شون کم
2:00:22
روحیه شون دیگه له شده کار
2:00:24
از فراست بایت شدن انگشت های دست
2:00:26
و پا گذشته به لپ پاشون کشید
2:00:28
سیاه شده انگشت پا یکی شون
2:00:30
که کامل سیاه شده داغون شده از کار افتاده
2:00:33
و یه جای دیگه کمک او گفت من نمی کشم
2:00:35
دیگه من رو بذارین همین جا توی چادر
2:00:37
برید گفتن نه اینا از
2:00:39
قبلا گفته بودن هفته بیاریم هرکسی خواست
2:00:42
خودش رو بکش بتونه ولی
2:00:44
هفت تیر هم نداشت تا اینکه یه روز صبح
2:00:46
بلند شد بعد از تولد سی سالگی
2:00:49
گفت من از چادر میرم بیرون یه کم میمونن
2:00:51
و رفت و مونده که مونده
2:00:55
که مود اینان دلش نمیخواست بذارمش
2:00:57
ولی از او مرا میدونستم که این داره با این
2:00:59
کاری که میکنه شانس اینا
2:01:01
رو برای نجات بیشتر میکنه بخاطر اینکه
2:01:03
سرعت گلیکوژن بود با این وضعی که خلاصه
2:01:06
نفر شونم اونجا مونده و اینایی
2:01:08
که مونده بودن ولی ادامه دادن ادامه
2:01:11
دادند در شرایطی که اسکات دیگه
2:01:13
فهمید که اگر که برسن
2:01:16
باید بده پاش رو قطع کنید و
2:01:18
نکته اینه که تو این جمله که من گفتم
2:01:20
قسمت مهم شوم قسمت اولش
2:01:23
اگر برسد راه
2:01:25
زیادی دیگه جلوش نمونده بود ولی خوردن
2:01:27
به کولاک بعد زمین گیر
2:01:29
شدن اسکات دیگه دید اینجا
2:01:32
بمونه میمیرند برند میمیرند
2:01:34
تا محل دپو همراه زیادی نمونده
2:01:36
بود گفت بریم بریم اگر مردی
2:01:38
و تو مسیر بمیری ولی کولاک
2:01:40
اجازه این را هم حتما بهشون نداد
2:01:42
یک هفته تو چادر دراز به دراز
2:01:45
افتادن منتظر مرگ آخرین
2:01:47
جمله هایی که اسکات نوشته بود توی دفتر
2:01:50
یادداشت شیم بود اگر
2:01:52
زنده می موندیم من قصه
2:01:54
ها داشتم از مقاومت هم
2:01:56
قطارها انگلیسی در این سفر
2:01:58
بگم الان دیگه جنازه
2:02:01
های ما همه قسمت ها رو خواهند گفت ایشان
2:02:04
نوشت که شایسته است که مثل آقای
2:02:06
ها بمیریم و بعدا مرد
2:02:08
دیگه بعد از این هیچ چیزی ننوشت
2:02:11
خیلی قسط های متفاوتی
2:02:13
داشتند آمار و اسکات در این سفر
2:02:15
آخر شون آموزشها رو تیم سی و سه
2:02:17
روزه رسیدن نه گرسنگی کشیدن
2:02:20
نفس راست پایین کشیدند همونطور
2:02:22
که گفتم گفت و اضافه وزن گرفتم اصلا گفت
2:02:24
من داستان زیادی ندارم واسه تعریف
2:02:26
کردند ترکیب برنامه ریزی
2:02:28
خیلی خوب اجرای دقیق و
2:02:30
البته چاشنی شانس درست
2:02:32
استفاده کردن از سگ تسلط
2:02:34
به اسکی و شاید کلی چیزهای دیگه
2:02:37
یه کاری کرد که سرنوشت این دو
2:02:39
مرد بزرگ و تیم هاشون کاملا
2:02:41
متفاوت باشد بدنه وقتی
2:02:43
این انجمن جغرافیای سلطنتی می خواسته
2:02:46
جایزه بده به آن منسوب به مناسبت
2:02:48
این کشف که کرده به معروفه
2:02:50
که میگن آقای رئیس انجمن وقتی می خواست
2:02:52
تست کن گفتش که به افتخار
2:02:55
قهرمانان واقعی سفر
2:02:57
اکتشافی قطب جنوب
2:02:59
سگ ها
2:03:00
داره اینه افتخارش در واقع
2:03:03
اعمال سیاست که شماره کشیدن اونجا ها
2:03:05
منجر به نظر میرسه که خیلی شاکی
2:03:07
بود از این که میگفت من رفتم اینا
2:03:09
رو شکست دادم در یک مسابقه ای
2:03:11
و اینا با من یه طوری برخورد میکنند که
2:03:13
انگار مثلا من تقلب کردند من
2:03:16
بیشتر دوست شم اسکات زنده بمونه به
2:03:18
عنوان یک کسی که شکست خورده زندگی
2:03:20
کنه نه اینکه حالا شهیدی
2:03:22
بشه قهرمانی بشه و عجیب
2:03:24
و به و اینطور نگاه کنند که نه مثلا تو
2:03:26
دوتا آدم نبودید و تقلب کردی
2:03:28
تو اون کارهایی که باید می کردی رو نکردی
2:03:31
و برنده شدیم یه خورده از این قسم
2:03:33
شاکی بود و البته می دونی با عنصر
2:03:35
بعدا پر افتخار ترین شاید
2:03:37
کاوشگر و موکت تشریف همه دوران
2:03:40
ها شد به جنوب گذرد
2:03:42
قطب شمال و زد خیلی خیلی دستاورد
2:03:44
های عجیب غریبی داره آموخت بگذریم
2:03:47
ولی از داستان اینا ما اینها برامون برای
2:03:49
چی مهم معماری که بین سه شکل
2:03:51
تو رو میگیم البته واقعا به سه شکل تو رو بدون
2:03:53
قصه کشف قطب جنوب که نمیشه ولی
2:03:56
اینکه سرمایش مهمه که دیگه
2:03:58
خب اون هدف اصلی شده
2:04:00
بود هدف زده شده بود و
2:04:03
کسی که به هدف رسیده بود انگلیسی
2:04:05
نبود بریتانیایی نبود قطب
2:04:07
جنوب رو یک نروژی کشف کرد
2:04:10
فقط برای که و از برای انگلیس یا بدتر
2:04:12
بشه سال قبل تایتانیک حرف شده
2:04:14
بود از او بر امپراتوری آلمان
2:04:16
در همین طوری غول تر و غول تر میشه
2:04:19
از او بر این سرانجام تراژیک
2:04:21
اسکات پیدا کرده بود خیلی جامع
2:04:23
عزادار شده بود من که حالا همه
2:04:26
جامعه بریتانیا به اوضاع داریم کدو ولی
2:04:28
یه حالت یه فاز قمی داشت
2:04:30
مخصوصا این عزاداری برای اسکات
2:04:32
و تیمش عمیق خود که خورده تاریخی
2:04:35
ولی از او منو هدف اصلی
2:04:37
به دست اومده بود پای انسان به قطب جنوب
2:04:39
رسیده بود ولی حالا داشت طراحی
2:04:41
جدید باز می شد میشد به دستاوردهای
2:04:44
جدید فکر کرد و شکل تو هم نشسته
2:04:46
بود خونه به این فکر می کرد پیش خودش
2:04:48
میگفت کاش من هیچوقت نرفته بودم جنوب
2:04:50
ماجراجویی نکرده بودم و فقط
2:04:52
خونه موندن اذیتم نمیکرد ولی
2:04:55
الان رفتم و اصن نمیتونم بند بشم
2:04:57
یه جا بعد جنگم شاکی بود
2:04:59
امیلی میگفت آخه این چه زندگی شده با
2:05:01
این همه نبودنش ساختم با این همه
2:05:03
با زنهای دیگه سر و سری به نظر
2:05:06
میرسید داشته باشه با همه اینا ساختن
2:05:08
با پول در ناحیه بردنش ساختم
2:05:10
ولی حالا که هست از اون نبودنش بدتر
2:05:13
بد اخلاق شاکی عصبانی
2:05:15
تلفظ جوشی روزنامه
2:05:18
هم بهش توجه زیادی نمی کردند به شک تو
2:05:20
مردمم بین توجه زیادی نمی گردد
2:05:23
میومدم سرآشپز بیشتر واسه اینکه
2:05:25
ببینه که نظرش درباره سفر اصلاحات
2:05:28
چیه دیگه اینطور نبود که خودش و
2:05:30
سفر خودش موضوع توجه
2:05:32
باشد و اینم شک و
2:05:34
اذیت میکرد همین
2:05:37
و بعد از همین رشته ها شکل طوریکه
2:05:39
فکر میکرد که به درد هیچ کاریم
2:05:41
نمیخوره عملا به جز اکتشافات
2:05:44
در جنوب گان و هیچ جا
2:05:46
هم مثل جنوب گان خودش
2:05:48
نبود و واقعا اون پتانسیلی
2:05:51
شده میتوانست نشون بده دوباره
2:05:53
فکر رفتن به جنوب به سرش
2:05:56
زد اینبار یک هدف تازه
2:05:58
ای ولی تعریف کرد گفت من میرم
2:06:01
از این ور جنوب گان پیاده میرم
2:06:03
تا برسم به اون ور جنوب کند عرضه
2:06:06
غارت می خوام طی کنم از ساحل
2:06:08
به ساحل از قطب ام رد بشن کاری
2:06:11
بود سخت تر از رسیدن به قوت شاید
2:06:14
و به قول شک تو دیگه این غول
2:06:16
مرحله آخر بود موتور گفتیم
2:06:18
یا آلمانی هم قبلا گفتیم می خوام اینکارو بکنم
2:06:21
و خبر اومد که او نتوانسته موفق
2:06:23
نشده شک دو در هزار و نهصد
2:06:25
و سیزده بر نمایش اعلام
2:06:27
کرد گفت میخوام من چیکار کنم ارز
2:06:30
جنوب گانه بروم و افتاد به پیدا کردن
2:06:32
کشتی مناسب و برنامه ریزی
2:06:34
و جمع کردن تیم درست
2:06:37
این اون سفری شد که امروز
2:06:39
ما بیش از حد چیزی شک
2:06:41
تو رو به اون سفر می شناسیم خیلی
2:06:44
از مستند ها و یادداشت و مقاله
2:06:47
ها و اینا درباره این سفره هم
2:06:49
قدرت رهبری شک تو توی این سفر
2:06:52
خیلی با عارضه و آشکار
2:06:54
خودشو نشون میده هم اصن توان
2:06:56
انسان در برابر سختیها
2:06:59
رسی , خیلی
2:07:01
پرماجرا و مفصل سفره
2:07:04
اینجور
2:08:04
چیزی که شنیدیم اپیزود هشتاد
2:08:07
و پنجم بازجست چندی بود
2:08:09
این پیست رو محلی بندری به کمک
2:08:11
که امید صدیقی فر درست کردیم موسیقی
2:08:14
این سریال همش کار پیمان عرب
2:08:17
زاده است طراح همه ی کاور
2:08:19
ها مجید آب پرور کارهای
2:08:21
اجرایی چندی با گیتی آسمی
2:08:23
هماهنگی با سطح بندری طراح
2:08:26
و مسئول فنی سایت مهران
2:08:28
بل حسنی و اینستاگرام هم
2:08:30
با تم لاین
2:08:32
برای این اپیزود خیلی ممنونم از کمک
2:08:35
ها و مشورت های علیرضا
2:08:37
معنا منابعی را که من استفاده
2:08:39
کردم برای باد کس میتونید توی پستی
2:08:42
در سایت مون ببینید لکه شمع در
2:08:44
توزیع ها هست هم توش پاد که از هستم
2:08:46
سایت هست هم کتابهای که سه
2:08:48
شکل تند و اکتشافات جنوب گام
2:08:50
رو به کمک اونها گفتی
2:08:53
ممنون از اسپانسر این اپیزود کاپ
2:08:56
و ممنون از همه شما که این اپیزود رو
2:08:58
شنیدی قسمت سوم
2:09:00
و آخر سریال شکل تو هم یکشنبه
2:09:03
آینده منتشر میشه تا هفته
2:09:05
آینده مواظب خودتون باشین
Podchaser is the ultimate destination for podcast data, search, and discovery. Learn More