این شروع یک نامه ی طولانیست. باید کمی حوصله برای خواندنش به خرج داد. مخاطب تویی. تو که از پسِ تمام روزهای بیشتر شبِ من و شبهای تماما سیاه من برآمده ای. تو که نامت تبدیل به قسم باورپذیر من شده است.این مقدمه ای بر بلند بالای این نامه ی پر از کم
در لاله زار نور زیاد هست. اما دلبرکم نور چشمان تو در هیچ لالهزاری قابل جستن نیست. من نورانیترین خیابانها و مغازههای تهران را میگردم و گشتم ولی همچنان خاطراتم کم نور هستند. شاید اصلا نوری ندارند. نور یعنی چشمان تو...