گفتم بیام امشب دنبالت که بریم یه فری بخوریم بلکه کسالت منزل بشوری از تن. دیگه دیدم تو آقا جون نیستی که فقط بکوبی رو در دیوار رادیو. تو رو نگران سکته کردنت نیستم. تو رو نگران دل کندنتم. نه از من. از زندگی. از هر آشغالی که هنوز مونده…که خب مونده
ما خب چیزه… یه آدم آهنی داریم تو انباری خونمون. این از خنزر پنزرا خودشو درست کرده. عشقشم یه مارمولکه. در واقع از خاطرات مون و چیز میزای گم شدمون ساخته شده، که این حرف میزنه ما ضبط میکنیم. والا ما تو زندگیمون با همم درست حرف نزدیم…چه برسه برا د
تکهپارههای هر چیز از جنس خود آن چیز است. تکهپارههای تکهپارههای هر چیز از جنس تکهپارههای خودِ آن چیز است و تکهپارههای تکهپارههای تکهپارههای هرچیز از جنسِ... چه میگویم؟