اوضاع دنیا بدجور بیریخت شدهحالا بیشتر از هرزمان دیگه ای نیاز به یه ابرقهرمان مثل بتمن یا سوپر من داره..پدربزرگ خدابیامرز یه چیزی میدونست که روز آخر زندگیش چپقشو چاق نکرده و چاییشو هورت نکشیده دار فانی رو وداع گفت..دلم میخواد برم تورین بگردمو بگ
من نمیدونم چه اصراریه طرف چشم باز نکرده سیگار کنج لبش پی کبریت میگرده!بابا این ننه مرده سفیدپوش سراپا توتون مثل خیلی چیزای دیگه مناسبات داره.قبلش باید تکلیف یه سری چیزا روشن شه ، مثلا این معده کارد خورده که قبلش سیر شه.عینهو قلیون تو قدیم ندیما
کنار اتوبان بیرون شهر منتظرتم ، درست راس ساعت 10 شب ، دیر نکنمیخوایم بریم یکم کایاک سواری و آهنگ گوش کنیم و ساز بزنیم..🛶بخش کتاب این اپیزود: کافه ای به نام چرا ، نوشته جان استرلکیاسطوره ها و افسانه های سرخپوستان ، نوشته ریچارد ارداز و آلفونسو